پاورپوینت کامل قصه کبوترهای عتیقه ای ۲۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل قصه کبوترهای عتیقه ای ۲۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قصه کبوترهای عتیقه ای ۲۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل قصه کبوترهای عتیقه ای ۲۸ اسلاید در PowerPoint :
>
حضور محترم خواهرم منیره خانم ـ که
بسیار از خود راضی است ـ عرض سلام دارم
و امیدوارم که حالت خوب باشد. از اینکه حالی
از من و خانواده ات نمی پرسی، متشکرم؛ ولی
آرزومندم موفق باشی. به هر حال یکی از
فواید دانشگاه، دوری و فراموشی، به جای
دوری و دوستی است که از برنامه چهارساله
اول است، بگذریم.
تو که خوب ما را از حال و روز خودت و
دانشگاه بی خبر می گذاری و ما هم به رو
نمی آوریم. چه کنیم دیگر، به قول خودت
کلاس تو به کلاس ما نمی خورد و خلاصه
فرسنگ ها فاصله بین مان است. البته درست
حدس زده ای. با توجه به آینده ای که من
خواهم داشت و هنری که چند سال بعد از
خودم نشان خواهم داد، فاصله ما بیشتر
خواهد شد!
راستی نزدیک امتحانات هستی و هزار و
یک جور دردسر داری. امیدوارم در این ترم
هیچ مشکلی نداشته باشی و بتوانی به راحتی
از زیر بار سنگین امتحانات در بیایی.
خوب، منیره خانم چند روز پیش اندر
تماس تلفنی گفتی که می خواهی به کلاس
عکاسی بروی. اگر چه آقاجون را این قصه
خوش نیامد و در گوش مامان نجوا همی کرد
که این دخترک رفته درس بخواند یا خرج
بتراشد! اما تو گوشَت به این حرف ها بدهکار
نباشد. از لحاظ من، آموزش عکاسی تو بسیار
عالی است. تو که دور از محیط خانواده ای و
فرصت بیشتری داری تا آنجا که می توانی
درس بخوان و در کلاس های مختلف شرکت
جو، چرا که با این کمبود مشاغل، زنان در هر
زمینه ای که بتوانند باید هنر کسب کنند و تو
هم به جای خرید چکمه و کفش و انواع
مانتوی کوتاه و بلند، پول هایت را در کیسه ای
پنهان کن و آنها را صرف هنرآموزی کن که
وقتی برمی گردی فقط یک لیسانس ادبیات
فارسیِ به دردنخور نداشته باشی. این را از
خواهر کوچکت به عنوان نصیحت بشنو و
آویزه گوش بنما تا از برای تو راهی برای
رسیدن به اهداف عالی انسانی باشد.
البته آقاجون هم دوست دارد که دخترش
هنرمند باشد لیکن با این ضرری که تازگی به
جیبش خورده، جای هزار اندوه و نگرانی است
برای آینده اش!
صد البته جریان این ضرر همه اش
تقصیر آقاجون نیست و بلکه پسرعموی
خودش هم دخیل است. چون اصولاً آقاجون
از کارهایی که به ریسک مربوط می شود،
دوری می گزیند. خلاصه بگذریم، اصل ماجرا
را بشنوی بهتر است.
همیشه جریانات خانه ما با حضور یک
مهمان آغاز می شود؛ این بار هم همین طور
است. لابد فکر کرده ای باز هم جریان
خواستگاری و این حرف هاست. خیر، کور
خوانده ای، فکر بیهوده نکن! چون جریان
اصلاً ربطی به تو ندارد.
چند روز پیش پسرعموی آقاجون پس از
سال ها با همسرش به خانه ما آمدند. ما که
خیلی تعجب کرده بودیم، به دلایل این قضیه
فکر می کردیم که زود هم برملا شد.
پسرعموجانِ آقاجون یا همان «حبیب»آقا بعد
از چند ساعتی استراحت در منزل مان، نشست
و از کارهایش برای ما تعریف کرد. از جمله
اینکه چند سال پیش به علت اوضاع مالی
بدی که داشته به یک امانت فروشی می رود و
قصد خرید چند دست بشقاب و کاسه و کوزه
را می کند که چند دست هم می خرد و چند
سالی می گذرد. کمی که وضع مالی آقاحبیب
بهتر می شود و آنها وسیله های بهتری
می خرند، یکی از دوستانش برای خرید
وسایل کهنه به منزل شان می آید و با دیدن
کاسه و بشقاب ها، گل از گُلش می شکفد؛ فریاد
شادی سر می دهد که اینها عتیقه اند و حسابی
قیمتی!
حبیب آقا با شنیدن چنین موضوعی کاسه
و بشقاب ها را در پارچه حریری پیچیده، کت و
شلوارِ شیکی اجاره می کند، می پوشد و دربه در
از این امانت فروشی به آن امانت فروشی و از
آنجا هم به عتیقه فروشی ها سر می زند تا هر
کس که قیمت خوبی روی آنها گذاشت بتواند
با قیمت خوبی بفروشد و خلاصه سود کلانی
ببرد. قصه ای هم برای کاسه و بشقاب ها جور
می کند که اینها از جهیزیه مادرِ مادربزرگ
مادربزرگش به ارث رسیده و با اینکه خیلی
عزیز هستند، مجبور است آنها را بفروشد.
بالاخره یک خریدار، قیمت حسابی
پیشنهاد می کند و ظرف و ظروف ها را
می خرد. پسرعموجان هم خوشحال و سرحال
بار خودش را می بندد و می رود سراغ کار
عتیقه فروشی!
دلیل آمدن حبیب آقا به منزل ما هم
همین است. چون در نزدیکی خانه ما یک
کبوترفروشی بزرگ دیده و با همان دیدِ
هنرمندانه عتیقه ای می فهمد که قفس
کبوترها، یک قفس دست ساز چوبی است و
منبت کاری قدیمی هم دارد و بدون وجود
حتی یک میخ! درست شده است. یک اثر
هنری است و حالا هم حبیب آقا آمده است تا
با یک ترفندی قفس را بخرد. اما راهش را
نیافته و بدتر اینکه، نگران
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 