پاورپوینت کامل روزهای روشن من ۳۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل روزهای روشن من ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روزهای روشن من ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل روزهای روشن من ۳۲ اسلاید در PowerPoint :

>

به سرعت از خانه بیرون می آیم. تا شب
وقت زیادی ندارم. باید یک بار دیگر کتاب
شیمی را دوره کنم. به خاطر همین هم
تصمیم دارم خلاصه نویسی هایی که «مژگان»
در طول ترم انجام داده امانت بگیرم.
روبه روی درِ بزرگ و رنگ و رو رفته خانه
«مژگان» می ایستم و زنگ می زنم. مدتی
طول می کشد تا در باز شود. مادر مژگان که
بارها او را دیده ام در را باز می کند. جزوه ها را
از زیر چادرش به من می دهد و عذرخواهی
می کند چون «مژگان» خواب است.
خداحافظی می کنم و به سمت خانه می آیم. با
خودم فکر می کنم چرا مژگان به بهانه خواب
بودن، مادرش را دم در فرستاده است؟ چند
دقیقه ای بیشتر از صحبت تلفنی ما
نمی گذشت؛ اما خیلی مهم نیست! به تنها
چیزی که فکر می کنم این است که به موقع
بتوانم درس شیمی را تمام کنم تا امشب برای
کارهای اولیه عملم با دکتر جراحم مشاوره ای
داشته باشم. با اینکه قرار شده عمل جراحی
گونه ها و بینی ام را بعد از آخرین امتحانم یعنی
درس شیمی انجام دهم اما باز هم دلهره و
نگرانی دارم، می ترسم آن طور که می خواهم
نشود. دکترم بارها با کامپیوتر حالت صورتم
بعد از عمل را به من نشان داده و مطمئنم
کرده است که مشکلی نخواهم داشت. از بابت
دکتر خیالم راحت است، چون خیلی از
دوستان و آشنایان از کار و دقت او در عمل
جراحی زیبایی تعریف می کنند. با این حال از
وقتی که تصمیمم برای عمل قطعی شد، یک

روز را هم بدون دلهره نگذراندم.

به «مریم» و «محبوبه» قول داده ام که
اگر از عملم راضی بودم آنها را برای شام
دعوت کنم. آنها به خاطر شام هم که شده مرا
تشویق به انجام عمل می کنند، به قول
«مریم» که مُدام به شوخی می گوید: «تو
موش آزمایشگاهی گروه هستی، اگه عملت
خوب بود ما هم اقدام می کنیم.»

به خانه که می رسم مادر مشغول صحبت
با تلفن است، باز هم دارد راجع به عمل من
صحبت می کند، این بار با چه کسی، خدا
می داند. پدرم هنوز به خانه برنگشته، من هم
فرصت ندارم تا برای خبر گرفتن از اوضاع و
احوال خانه صبر کنم. بلافاصله به اتاقم در
طبقه بالا می روم و مشغول مرور جزوه
می شوم. مژگان خیلی دقیق مسائل کتاب را
یادداشت کرده! یادم باشد که فردا به خاطر
لطفی که در حق من انجام داد از او تشکر
کنم. نمی دانم چرا با اینکه دختر درس خوانی
است، اما راضی شد که جزوه اش را قبل از
امتحان به من بدهد. فکرم را متمرکز می کنم
تا بتوانم ادامه جزوه را بخوانم و شب با مادر
سری به مطب دکتر بزنیم.

چند ساعتی می گذرد و مادر با یک
بشقاب میوه به اتاقم وارد می شود، باز هم
می خواهد خیال مرا راحت کند که دکتر خوبی
انتخاب کرده ایم. با خودم فکر می کنم مادر
اولین کسی بود که با عمل زیبایی من مخالف
بود و دوست نداشت که پوست صورتم را
دست کاری کنم اما بلافاصله بعد از عمل
«پری» دخترعمویم راضی شد، حتی در این
مدت سعی کرد تا پدر را هم راضی کند. مادر
دوست ندارد که من از بقیه دخترهای فامیل
کم بیاورم و دلش می خواهد همیشه پا به پای
آنها پیش بروم. من هم بدم نمی آمد که مثل
«پری» بینی ام را کوچک و قلمی کنم و
گونه هایم هم کمی برآمده باشد.

به بعد از عمل که فکر می کنم بال در
می آورم، چهره ام تغییر می کند و اگر دقیقا
همانی باشد که دکتر «معتضدی» در
کامپیوترش طراحی کرده واقعا زیبا خواهم
شد. فکر می کنم روزهای روشنی در پیش
خواهم داشت، پدر هم حتما بعد از عمل و
دیدن آن همه تغییر خوشحال و راضی خواهد
شد. با اینکه بارها به من گفته امیدوارم قبل از
عمل پشیمان شوی چون لزومی ندارد یک
دختر برای جذابیت بیشتر در نظر مردم مبلغ
زیادی را خرج زیبایی اش کند ولی در مقابل
اصرارهای مادر و همچنین خواهش های من
کوتاه آمده است.

بی اختیار یاد «مژگان» می افتم. وقتی که
«مریم» و «محبوبه» قضیه عملم را برای او
توضیح دادند، بدون توجه گفته بود زیبایی به
داشتن شعور و عقل است و کاش می شد
کاری کرد تا به بعضی دخترها متانت و وقار
اضافه شود. این حرف «مژگان» برایم
ناراحت کننده بود، از دست او رنجیدم و با
اینکه می دانستم منظور بدی نداشت کمی در
رابطه ام با او تجدید نظر کردم ولی باز هم
مجبور شدم به خاطر جزوه شیمی دست از
قهر و ناراحتی بردارم. شاید او هم از دست
من رنجیده چون خودش جزوه را نیاورد و
مادرش هم خواب بودن او را بهانه کرد. ولی
«مژگان» دختر زودرنجی نیست و تقریبا در
بیشتر مشکلاتم راههای خوبی جلوی پایم
می گذارد.

برمی گردم به درس خواندنم و تند و تند
قواعد و مسائل شیمی را حفظ می کنم.
نمی دانم که اینها در ذهنم خواهد ماند یا نه.
«مرضیه» خواهر کوچکم وارد اتاق می شود او
هم امتحان دارد ولی مطمئنم که در فکر
عمل من است. روبه رویم می نشیند و با اینکه
می بیند درس می خوانم با دنیایی از حسرت
می گوید: «لیلا کاش من هم وقتی به سن تو
رسیدم، بتونم عمل کنم، آخه این بینی بزرگ
من …» و بقیه حرفش را می خورد. بعد هم
توضیح می دهد که احتمالاً با این عمل
می توانم جلب توجه کنم و زندگی آینده ام را با
شانس بهتری آغاز کنم. از این حرف
«مرضیه» بدم می آید، چون حس می کنم
نوعی توهین است. من دوست دارم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.