پاورپوینت کامل یاس های سفید ۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یاس های سفید ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یاس های سفید ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل یاس های سفید ۱۸ اسلاید در PowerPoint :

>

بر اساس خاطره ای از شهید نوراللّه

کاظمیان

پیرزن بُق کرده بود پای دیوار. آرام از جا
بلند شد و رفت پای تاقچه. حاشیه های جلد
قرآن و شمعدانی هایی مرصع روی تاقچه
می درخشیدند. پیرزن دستش را کشید روی
قرآن و بعد صلواتی بلند، هوای خشک اتاق را
پر کرد. ناگاه در باز شد و صدای غژ غژ
لولاهای خشک شده، صلوات بلندش را پاره
کرد. زنی توی درگاه ایستاده بود و بلند بلند
می خندید. پیرزن صلوات را آرام تمام کرد و
زانو گرفت پای دیوار. زن ناگهان چشمش
خشک شد روی قرآن و شمعدانی هایی که
چشم را می زد. خنده از لبش پرید. خودش را
کنار پیرزن ولو کرد روی زمین. پیرزن سرش
را گذاشت روی سینه زن و بغضش ترکید.

ـ نوراللّه ، نوراللّه ازش بی خبرم.

سرش را از سینه او کند و از جا بلند شد.
قرآن و شمعدانی ها را بغل زد و برد سمت زن.

ـ اینا مال تو. به شرطی که از نوراللّه برام
خبر بیاری.

زن دست هایش را دراز کرد سمت پیرزن
و بعد رفت توی درگاه، صدای رعدی بلند به
گوشش رسید. همه جا تاریک شد.
شمعدانی ها سریدند پایین، مچاله شدند و
رفتند زیر قالی های گلدار و زود گم شدند. زن
چشم هایش را بست. بلند داد کشید و پریشان
از خواب پرید. صورتش خیس عرق شده بود.
نگاهش را انداخت پشت شیشه. هنوز همه جا
تاریک بود. دست و پایش را جمع کرد و رفت
توی حیاط. صدای اذان در کبودی سحر
لابه لای شاخه های رقصان مو، تاب می خورد.

خودش را پای حوض روی زمین سرد
ولو کرد و زار زد. سرش را برد روی آب و
عکس ماه را که توی آب افتاده بود، از قاب
حوض کند.

ـ آبجی خانوم، دل نگرون نوراللّه بود.
خودش داد، یک جلد کلام خدا و دو تا
شمعدون طلا! خودش داد! ای آب تعبیرش
خیر باشه.

سرش را فرو کرد توی آب، موهای
خیالی اش روی آب پهن شدند.

سفره هفت سین پهن بود و عزیز پای
سفره زانو زده بود و داشت با قیچی نوک
سبزه ها را می چید. دخترک کنار پیرزن دراز
کشیده بود و آرنج هایش را روی زمین ستون
کرده و سرش را جا داده بود توی کاسه
دست ها، آبی چشم هایش خیره بود به تُنگ پر
از آب ماهی.

ـ این ماهی کوچولو منم، این ماهی
سیاهه که می دوه و کار می کنه مامانیه، این
یکی هم که رو آبه، باباییه که رفته سفر. پس
عزیز کو؟

شانه انداخت بالا و ابرو در هم کرد.

ـ اصلاً ولش کن، عزیز پیره.

پیرزن زیر لب با خودش خندید. در که باز
شد دخترک سرش را گرداند به پشت. بوی
عطر گل های دست مادر زد توی اتاق. مادر
پای سفره دولا شد. گلدان را گذاشت توی
سفره. عزیز تا چشمش به گل های یاس افتاد
لبش به خنده باز شد.

حتما امروز نوراللّه سر می رسد. آخه
براش گل یاس چیدی.

مادر خودش را همان جا پهن کرد روی
زمین. چشم هایش خیره شد کنج سفره.

ـ به دلم برات شده، امسال هم مثل هر
سال شب سال تحویل کنارمونه.

دخترک صدایش را انداخت به سرش.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.