پاورپوینت کامل کوچه باغ عشق ۲۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کوچه باغ عشق ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کوچه باغ عشق ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل کوچه باغ عشق ۲۲ اسلاید در PowerPoint :

>

راه زیادی رفت تا به گلفروشی رسید. سه تا اتوبوس سوار شده بود و دو کیلومتر راه را هم پیاده آمده بود. گلفروشی در تقاطع دو خیابان فرعی
بنا شده بود. مغازه بزرگی نبود اما تنها گلفروشی شهر بود که گل های مخصوصی می فروخت. گل هایی که در آن شهر بزرگ هیچ کجا یافت
نمی شد. گلفروشی مخصوص عشاق شهر بود. هر عاشقی که می خواست برای معشوقش گل بخرد، این همه راه را می آمد تا به گلفروشی
می رسید. خیابان خاکی و پر از دست انداز بود.

زن، عبایی را که روی سر انداخته بود به خود پیچاند. با نگاهی پریشان و دست هایی که از اشتیاق می لرزید در آستانه گلفروشی ایستاد. زن
جوان بود. شاید سی ساله. چشم ها درشت و مشکی بود و لب ها کلفت و خوش حالت. پوست صورتش سفید بود اما زیر آفتاب داغ، برنزه شده بود.
نگاهش نگران و بی قرار بود.

آرام و آهسته همان طور که عبا را به خود می پیچاند با شرم و حیا، در حالی که قطره اشکی را از گونه اش پاک می کرد، وارد مغازه گلفروشی شد.

روزها و شب ها سودای گلفروشی حیران و دیوانه اش کرده بود. راه زیاد بود و امکان آمدن برایش دشوار. خود می دانست کسی با ظاهر او کمتر
در این مکان ها پیدایش می شود. اما چه کند؟ دست خودش نبود. دل، کار دستش داده بود.

در میان گل ها، گلدان سفالینی بود با گل های سفید و برگ های بلند و پهن سبز. سفیدی گل ها در میان سبزی برگ ها، زیبا و باطراوت
می نمود.

به سختی و نه با اکراه وارد گلفروشی شد. فضا، فضای غریبی بود. مشتریان، عشاق شهر بودند و چه چهره های غریبی!

دختری سیزده ساله، گل ارکیده می خواست. برای یک پارتی. آدامس می جوید. پسری پانزده ساله، صورتش هنوز سبز نشده بود. میعادگاهی
در پارک. سیگار می کشید. مردی چهل ساله، در آستانه ازدواج.

عشق زن غریب تر از هیئت ظاهرش بود. فروشنده و آدم های توی مغازه با حیرت نگاهش می کردند. «دختر محجبه را چه به عشق!»

زن سرش را پایین انداخت و
به سراغ گلدانی رفت که گل های سفیدی
داشت. همانی که از میان گل ها پسندیده بود.
انگار گل همه طهارت عشق را در خود پنهان
کرده بود. در تمام شهر گلی با این طراوت و
معصومیت ندیده بود. حتی در مغازه هم یک
گلدان بیشتر از آن نبود.

آیا این گلدان را برای او نگه داشته
بودند؟ آیا این گل ها تنها هدیه صداقتی بود
که او می توانست به معشوقش هدیه دهد؟
معشوق که بود؟ همانند خودش! نیمه
دیگرش! چه کسی بود؟ زن نمی دانست.

گلدان را برداشت. پولش را داد و از مغازه
بیرون آمد. گلدان را زیر عبایش گرفت.
همانند عشق باید پنهانش می کرد. تند و تند،
بی توجه به اطراف قدم برداشت. انگار هیچ
تعلقی او را به محیط اطرافش پیوند نمی داد.
گاه گل را نزدیک بینی می گرفت و بو
می کشید.

وقتی که داشت می آمد به مرد چیزی
نگفته بود. سراسیمه راه افتاده بود. فقط گفته
بود که زود برمی گردم. او تا به حال مرد را
ندیده بود. دیواری بلند مابین آن دو حصار
کشیده بود. تنها از پشت دیوار، صدای حزن و
تنهایی مرد را شنیده بود. توانسته بود روزها و
شب ها با او حرف بزند. دیواری که مابین آن
دو حایل شده بود؛ دیواری بود از سنگ.
سنگ های بزرگ رودخانه ای. سنگ هایی به
رنگ کبودِ خاکستری.

زن تا به حال به مرد هیچ چیز هدیه
نداده بود. تنها برایش آواز خوانده بود. بعضی
وقت ها هم گریسته بود. مرد تنها صدای هق
هق گریه زن را شنیده بود. زن نمی دانست آیا
مرد هم او را دوست دارد یا نه! مهم هم نبود.
مهم این بود که هر دو تنها بودند و زن حتی
چهره غم گر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.