پاورپوینت کامل مسئله تنبیه بدنی زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مسئله تنبیه بدنی زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مسئله تنبیه بدنی زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مسئله تنبیه بدنی زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

«بازخوانی تاریخی آیات ۳۴ و ۳۵ از

سوره نساء»(۱)

[موضوعی که در این مقاله با نگاهی
متفاوت به بررسی آن پرداخته شده و همانند
برخی مسائل اسلامی دیگر، تا کنون بارها
عطف توجه محافل فقهی و حقوقی قرار
گرفته، از دیرباز مورد بحث و توجه
صاحب نظران حوزه فقه و تفسیر بوده است.
این توجه و نگاه، طبعا پس از جریان هایی که
در حداکثر دو قرن اخیر به هدف حمایت از
حقوق زنان در غرب با آن سابقه سیاه
تاریخی در این خصوص شکل گرفت و جهان
اسلام را نیز تحت تأثیر خویش قرار داد، به
این سو نیز جلب شد که آیا می توان برداشت
یا برداشت های دیگری را از موضوع تنبیه
بدنی زنان که در سوره نساء آمده ارائه کرد که
اسلام را از اتهام عدم رعایت حقوق زنان
دور سازد؟ دستاورد این پرسش، تا کنون
نظریات، تحلیل ها و نقدهای متعددی بوده
است که هر یک تلاش کرده است این آیات
را سازگار با حقوق زنان و خانواده بشمارد.
حتی همان برداشت معروف و مشهور که
ظاهر اولیه آیه می رساند. این تلاش ها هر
چند در پاسخ به یک پرسش و در بررسی یک
موضوع بوده است اما بی تردید دستاوردهای
علمی فکری بسیاری داشته است. مقاله ای
که پیش رو دارید با نگاهی دیگر و از بعد
تاریخی به ارزیابی این موضوع پرداخته و
نتیجه ای متفاوت ارائه کرده است. این
بررسی از یک سو در فضایی تاریخی و با
توجه به شأن نزول دو آیه مورد بحث، به
موضوع پرداخته و از سوی دیگر هماهنگ با
فضای فکری نویسنده که از پژوهشگران
اهل سنت است بر مبنای آنچه به عنوان
دستیابی به «مقاصد شریعت» خوانده
می شود و در میان عالمان و فقهای بزرگوار
شیعه جایگاه چندانی در استنباط ندارد به
ارزیابی موضوع پرداخته شده است. و این هر
دو، به ویژه مسئله مخاطره آمیز فتح باب
«مقاصد شریعت» در تحلیل و ارزیابی
محتوای آیات مورد بحث، موضوعی است که
طبعا نمی تواند از نگاه و نقد دیگر
صاحب نظران دور بماند. نویسنده در
ارجاعات و استدلال های خود نیز فقط منابع
تفسیری و فقهی و تاریخی عامّه را مورد
توجه قرار داده که از یک پژوهشگر اهل سنت
امر غریبی نیست. در عین حال نویسنده
تأکید کرده است که جریان مدافع حقوق زنان
در عصر پیامبر(ص) را ام سلمه همسر
پیامبر(ص) رهبری می کرده و جریان ضدّ زن
را عمر بن خطاب هدایت و رهبری
می کرده است.

این پژوهش به رغم نکات قابل خدشه و
تأمل خود، مطالب مفید و قابل توجهی نیز
دارد و در مجموع به عنوان یک دیدگاه
می تواند مورد توجه صاحب نظران قرار گیرد،
هر چند همه نکات و حتی برخی مبانی آن
مورد پذیرش نباشد. مراجعه به متون
تفسیری و فقهی و روایی شیعی و مقایسه آن
با منابع و دیدگاههای عامه برتری
دیدگاههای شیعی را نشان خواهد داد و این
نیز امر غریبی نیست چرا که آبشخور آن کتاب
خدا و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است.

«سردبیر»]

در قرآن کریم این آیات در سوره نساء
قرار دارد:

«الرِّجَالُ قَوَّ مُونَ عَلَی النِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ
اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ بِمَآ أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَ لِهِمْ
فَالصَّــلِحَـتُ قَـنِتَـتٌ حَـفِظَـتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا
حَفِظَ اللَّهُ وَالَّـتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ
وَاهجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ
أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللَّهَ کَانَ
عَلِیًّا کَبِیرًا * وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُواْ
حَکَمًا مِّنْ أَهْلِهِ ی وَ حَکَمًا مِّنْ أَهْلِهَآ إِن یُرِیدَا
إِصْلَـحًا یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُمَآ إِنَّ اللَّهَ کَانَ
عَلِیمًا خَبِیرًا؛

مردان سرپرست زنانند، به دلیل آن که
خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و
[نیز] به دلیل آن که از اموالشان خرج
می کنند. پس، زنان درستکار، فرمانبردارند [و]
به پاس آنچه خدا [برای آنان] حفظ کرده،
اسرار [شوهران خود] را حفظ می کنند. و
زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید
[نخست [پندشان دهید و [بعد] در خوابگاهها
از ایشان دوری کنید و [اگر تأثیر نکرد [آنان را
بزنید ؛ پس اگر از شما اطاعت کردند [دیگر]
بر آنها هیچ راهی [برای سرزنش] مجویید،
که خدا والای بزرگ است.

و اگر از جدایی میان آن دو [: زن و
شوهر] بیم دارید پس داوری از خانواده آن
[شوهر] و داوری از خانواده آن [زن] تعیین
کنید. اگر سر سازگاری دارند، خدا میان آن دو
سازگاری خواهد داد. آری! خدا دانای
آگاه است.»

موضوعی که همچنان ناتمام مانده است

آیه ۳۴ از سوره نساء که متن و ترجمه اثر
را آوردیم، سبب شده که بارها و بارها بر
اسلام خرده گرفته شود که اسلام زن را خوار
کرده و جایگاه کانونی اش را پایین تر از مرد
قرار داده است. در این زمینه به آیات و
احادیث دیگری نیز استناد می شود.(۲)

تا قرن های اخیر، این موضوع، مسئله ای
نبود، چرا که وضع زنان با تفاوت های کم و
زیاد در تمامی فرهنگ ها و تمدن ها همسان
بود. امروزه این موضوع، مسئله زمانه شده
است به ویژه نسبت به اسلام و خاصه پس از
توافق نسبتا کامل درباره حقوق بشر(۳) پس از
نیمه قرن بیستم . و زنان مسلمان برای تحقق
تساوی مرد و زن با قلم های خویش(۴) وارد
میدان کارزار شدند و امروزه با همه
تفاوت های موجود در مناطق مختلف،
پیروزی های چشمگیری در راه آزادی خود به
دست آورده اند و نیازی به ذکر نمونه ها نیست.

با این همه خطاب دینی هنوز تحول
نیافته و مسئله در سطح بنیادی رها مانده
است. و روز به روز فاصله میان رفتار عملی و
موضع اعتقادی که در محافل دینی و مساجد
و حوزه ها القا می گردد، افزایش می یابد. و تا
آن زمان که این وضع دوگانه یعنی تاریکی
رفتار از یک سو و روشنایی که بر زبان رانده
می شود و کمتر در سرزمین های اسلامی
تطبیق می شود از سوی دیگر، ادامه یابد،
دشوار نیست که پیوسته شاهد بحران هایی
باشیم که جامعه ما را می لرزاند و بر خشونت
آن قدر بیفزاید که هویت ما را تهدید نماید. و
این حقیقتی است که ما را وا داشت تا به
معالجه این مسئله به گونه ای رو آوردیم که با
پژوهشی شتابان سازگار باشد تا شاید شرایط
معالجه اش به صورتی عمیق و فراگیر که
مسئله زن را در اسلام به صورت کامل شامل
شود، فراهم آید. نقطه شروع این معالجه،
فهم مقاصدی نصوص دینی با منظور داشتن
تحولات زندگی است.

موضوع اختصاص به اسلام ندارد

نخستین مسئله ای که رویاروی ما قرار
دارد این است که مسئله تنبیه بدنی زن
اختصاص به اسلام ندارد بلکه مسئله ای
عمومی و بشری است و از پدیده های
اجتماعی است که بسیار شیوع دارد و
محدودیت زمانی و مکانی برنمی دارد و در
تمامی جوامع، فرهنگ ها و تمدن ها یا
دین های مختلف ریشه دارد.

همچنین این مسئله، چنان که ابتدا به
ذهن می رسد، اختصاص به بادیه نشینان و
روستائیان ندارد، گرچه در این مناطق بیشتر
شایع است، بلکه در پیشرفته ترین جوامع از
نظر فرهنگ و ثروت و موقعیت نیز دیده
می شود. پس تنبیه بدنی زن پدیده ای است
که هیچ جامعه ای از آن خالی نیست خواه
جوامع سنتی و خواه جوامع مدرن. تا آن جا که
امروزه زنان در جوامع پیشرفته که آن را
جامعه آرمانی تصور می کنیم، نیاز به تأسیس
«جمعیت زنان کتک خورده» برای دفاع از
خود و چاره جویی های مشترک پیدا کرده اند.
بلکه مسئله به صفحه تلویزیون کشورهای
غربی نیز کشیده شد. تنها در فرانسه دو
میلیون زن از شوهران خود کتک خورده اند
یعنی ۴۱ جمعیت زنان. این مطلب را کانال دوم
تلویزیون فرانسه به تازگی اعلام کرد و شماره
تلفن رسمی برای کمک به این زنان در حال
ضرورت اعلام داشت. لکن ریشه های عمیق
آن انسانی است و از این رو است که در زمره
بیماری های اجتماعی و بحران های روانی
جای می گیرد. معالجه ای اساسی این پدیده در
تمامی سطوح و با همه مظاهرش، نیازمند
مشارکت دانشمندانِ مردم شناس،
جامعه شناس، روان شناس و دیگران به ویژه
مردان حقوق و قانون دارد و قطعا پرداختن
بدان از دایره این نوشتار بیرون است. لکن
برای فهم درست مسئله باید آن را از تمام
ابعاد مورد نظر قرار داد. به ویژه که این مسئله
امروزه جایگاه نخستین را در مبحث حقوق
بشر یافته به گونه ای که محال است کسی
خود را به بی خبری نسبت بدان وادارد.

شایسته است در این جا به «بیانیه مکه»
که سومین کنفرانس سران اسلامی در مکه به
تاریخ ۱۹ ـ ۲۲ ربیع الاول ۱۴۰۱ و ۲۵ ـ ۲۸
نوامبر ۱۹۸۱ صادر کرد و بر احترام حقوق بشر
و همکاری با سازمان های بین المللی تأکید
داشت، اشاره کنیم. در این بیانیه چنین
آمده است:

«اعتقاد تمامی مسلمانان به آموزه های
جاوید، که در آزادی، عدالت، کرامتِ انسان،
مبارزه با ستم و تجاوز، تسامح و دوستی و
برادری متبلور است، ما را به تلاش برای
تثبیت صلح عادلانه، دوستی میان ملت ها،
رعایت حقوق بشر، تلاش مستمر برای
پشتیبانی از سازمان های بین المللی که بر
پایه ارزش های انسانی و همزیستی
مسالمت آمیز میان ملت ها شکل گرفته،
فرا می خواند.»

دومین نکته ای که باید بدان توجه کرد
این است که مشابه آنچه را که در آیه ۳۴ از
سوره نساء می بینیم، در ادیان پیش از اسلام
نیز می یابیم مانند مطلبی که در نامه «قدیس
پولس» بنیانگذار مسیحیت کنونی به چشم
می خورد. وی در نامه اش تأکید می کند که
رئیس زن، مرد است. و بر زن است که موی
خود را بپوشاند و بر زنان است که از همسران
خود اطاعت کنند همانگونه که از پروردگار
اطاعت می کنند. زیرا شوهر رئیس زن است.
چنان که مسیح رئیس کلیسا است. از این رو بر
زنان لازم است در همه چیز از شوهران خود
اطاعت کنند. چنانکه کلیسا از مسیح اطاعت
می کند. و با این سخن آنان را مورد خطاب
قرار می دهد:

ای زنان! از شوهران خود به گونه ای
شایسته به خاطر خداوند اطاعت کنید. از این
عبارت ها روشن می شود اطاعتی که «پولس»
می خواهد زنان در برابر شوهر به اجرا گذارند
نزدیک به عبادت است و این مبتنی است بر
برتری مرد بر زن. کلیسا پیش از جنبش های
اصلاح طلبانه و جنبش های فمینیستی در راه
آزادی زنان به این برتری تأکید می ورزید و تا
انقلاب مدرنیته این برتری امری بدیهی به
حساب می آید.

اینک جای پرداختن تفصیلی به این
مسئله نیست و غرض اشاره به برخی نقاط
مقایسه ای بود که راه را برای دستیابی به
قواعدی روشن هموار می سازد و ارتباطی با
مسئله اسباب نزول دارد که امروزه به عنوان
رعایت شرایط زمان و مکان برای فهم
نصوص از آن یاد می شود.

روش فهم نصّ

نکته سوم که باز جنبه روشی دارد این
است که آیه ۳۴ از سوره نساء را در فضای
تاریخی، مردم شناسانه، اجتماعی و روانی
منظور کنیم تا مقصود شارع را از آن به دست
آوریم که با روح قرآن کاملاً سازگار باشد.

قرآن برای هر زمان و مکان صلاحیت
دارد و معنایش چنین است که خداوند با
انسان هر زمان و مکان با خطابی زنده و نو
سخن می گوید، یعنی خطاب خداوند همیشه
خطاب زمان حاضر است، البته خداوند با
موجود خردمند که ضرورتا در بستر تاریخ قرار
دارد سخن می گوید. پس خداوند همیشه با
انسان حاضر در تاریخ سخن می گوید، تاریخ

یعنی حرکت سازنده و پیشرو که در آن
بازگشت به عقب نیست. بنابراین ما خطاب
الهی را که همیشه زمانش حاضر است
نخواهیم فهمید و آن را در زمان حاضر خود
که گذرا و رو به پیش است نخواهیم فهمید
مگر آن که آن را نخست در ایام نزول که
امری تدریجی و مرتبط با رخدادها بود
بفهمیم. چرا که زمان حاضر ایام نزول
جایگاهی ممتاز دارد و کلید وارد شدن به زمان
حاضر خطاب در هر زمان و مکان است. از
این رو ضرورت دارد دریافت کننده خطاب
الهی در زمان خودش به این خطاب گوش فرا
دهد چنانکه گویا بر او و در زمان و مکان و
رخدادهای محیط او فرود آمده است. لیکن
نباید آن را از زمان حاضر هنگام نزول جدا
سازد. به راستی که زمان حاضر خطاب خداوندِ
حی قیّوم و آن که او را چرت و خواب فرا
نمی گیرد، حاضر کلی و مطلق است که گذشته،
حال و آینده را فرا می گیرد. معنای این سخن
آن است که می بایست همیشه خطاب خداوند
را در آنچه اراده کرده، که الان نیز آن را اراده
می کند، گشوده به سوی آینده بفهمیم.

از این رو تحلیل تاریخی، مردم شناسانه،
جامعه شناسانه و روانشناسانه این خطاب و
بررسی زبان عربی و آشکار قرآن به روش
دانش های زبان شناسی جدید، برای پی بردن
به معنا و مقصود شارع، ضروری است؛ چرا که
بُعد الهی خطاب در بُعد انسانی آن تنزل پیدا
کرده است. البته این تحلیل با تمام
گستردگی اش بیش از یک مقدمه
روش شناسانه نیست نه این که خود به خود
غایت و مقصود باشد. این چنین تحلیلی را هر
مؤمنی می پذیرد و بدان اُنس پیدا می کند و
برای تعمیق ایمان خویش آن را ضروری
می شمارد. اما تحلیل های مردم شناسانه که به
عنوان غایت فرض شود و غرض بی نیازی از
جنبه الهی این پدیده دینی باشد، مؤمنان آن
را نمی پذیرند و از آن سر باز می زنند. و ما از
طرفداران این جریان دوم که اینک رو به
فراوانی اند می خواهیم که با مردم به صورت
شفاف سخن بگویند و مسئله را بر مردم و
خویش مشتبه نسازند.

روایت هایی در تفسیر آیه ۳۴ از سوره
نساء به ما رسیده که تنبیه بدنی شوهر را
تجویز می کند، این روایت ها به نظر یک مورخ
و با روش مورخان، اسنادی مورد اعتماد در
شکل و محتوا نیست و قطعا تمامی واقعیت را
پوشش نمی دهد. بلی اینها فراتر از تعدادی
روایت نخواهند بود که در دوران طولانی و
پیش از دوره کتابت به صورت شفاهی نقل
شده است و مانند تمامی روایات، مشکلات
خود را از قبیل افتادگی، نقل به معنا و
استنساخ دارد، که مورخ باید با توجّه به اینها
بدان بپردازد.

ما بر این باوریم که توجّه به این روایت ها
و نصوص با توجّه به این نکات ما را بر فهم
مسئله تجویز تنبیه بدنی همسر به صورتی
یقینی و از جوانب مختلف آگاه می سازد.

نخستین چیزی که از مطالعه نصوص
بدین نحو به دست می آید این است که این
روایات مربوط به دوران مکه نیست زیرا در
مکه زنان کتک می خوردند و شکایتی هم
نداشتند و آن را مضر به کرامت خود و خارج
از عرف و شرایط زن قلمداد نمی کردند.
چگونه زدن زن زشت تلقی شود در جامعه ای
که زنده به گور کردن دختر امری رایج بود؟
فرهنگ آنان و ارزش های اخلاقی آنان مانند
فرهنگ و ارزش های اخلاقی ما نبود. آنان
دل های سخت و خشن داشتند. روایت شده
که عبدالمطلب نذر کرد که یکی از ده پسر خود
را برای خدایان قربانی کند و قرعه به نام
عبداللّه پدر پیامبر افتاد و می خواست
انجام دهد.(۵)

جریان زن گرایانه که تنبیه بدنی را زشت
می شمرد و در جستجوی برابری دو جنس
است، در مدینه به پا خاست و از برخورد دو
فرهنگ شکل گرفت.

سوره نساء که این آیه در آن قرار گرفته،
مدنی است. ابوالاعلی مودودی پس از بررسی
اشارات تاریخی مندرج در این سوره به این
نظریه می رسد که آیات این سوره در فاصله
آخر سال سوم، تا اوّل سال پنجم هجری و در
دورانی سخت از حیات امت اسلامی نازل
شد.(۶) شکست جنگ احد در ۵ شوال سال
سوم یعنی ۳۰/۳/۶۲۵م بر این دوران سخت
گواه است. بدون شک این آیه برای فرو
نشاندن اختلاف و بحرانی که رو به
شکل گیری بود فرود آمد. اما پیش از نزول
این آیه و در این سه سال گذشته شرایط
چگونه بود؟! این مطلب را می توان از
لا به لای روایاتی که مفسران در کتب
تفسیری خود گرد آورده اند به دست آورد.

البته باید روایت ها را به ترتیب زمانی ترکیب
کرد تا بتوان اطراف مسئله را روشن ساخت. تا
بفهمیم این آیه برای حل چه مشکله ای فرود
آمد و البته کاری غیر قابل انجام نیست.
پیامبر[ص] میان مهاجران که تمام آنها
قرشی بودند و انصار، پیوند برادری برقرار کرد.
خانواده ها به هم پیوند خوردند و ارتباط میان
زنان این دو گروه بسیار بالا گرفت. زنان
مدینه که شهرنشین بودند از آزادی بیشتری
نسبت به زنان مکه برخوردار بودند و این را
اسناد تاریخی به ما گزارش می کند. عادت
قریش در مکه چنین بود که زن ها را کتک
می زدند و مشکله ای هم در میان نبود. اسماء
دختر ابوبکر گوید: من چهارمین زن زبیر بن
عوام بودم، وقتی بر یکی از ما خشمگین
می شد با چوبی که لباس بر آن آویزان
می کردند بر او می زد تا چوب می شکست.(۷)
در این سخن، نشانی از این که رفتار زبیر
ناشایست بود، دیده نمی شود. او نیز مانند همه
زنان قریشی بدین امر عادت دارد لکن شرایط
مدینه به گونه ای دیگر بود. در اسناد موثق
آمده است که عمر بن خطاب گفت: ما
مهاجران مردمانی بودیم که بر زنان خود
غالب بودیم و انصار مردمانی اند که زنانشان بر
آنان غالب اند. زنان ما نیز از آنان این روش را
فرا گرفتند.(۸)

حکم پیامبر[ص] به جلوگیری از زدن

زنان، پیامبر[ص] را حامی خود یافتند.
اگر این تعبیر درست باشد رسول خدا طرفدار
زنان بود. و شواهد این مطلب بسیار است.
پیامبر خواست بر پایه فرهنگ زنان مدینه که
زنان قریش نیز بدان متمایل بودند، پدیده
تنبیه بدنی از سوی شوهران را، از میان
بردارد و می خواست آن را فراگیر سازد و بدان
صبغه دینی دهد.

بیهقی از ام کلثوم دختر ابوبکر نقل می کند
که مردان از کتک زدن زنان منع شدند(۹) و
سفیان بن عینیه از زُهری از عبداللّه بن
عبداللّه بن عمر از ایاس بن عبداللّه
بن ابی ذئاب نقل می کند که پیامبر(ص) فرمود:
کنیزان خداوند را کتک نزنید.(۱۰)

چنین برمی آید که این ممنوعیت تنبیه
بدنی را مرتفع نساخت. از سوی دیگر چنان
که زنان قریش از فرهنگ زنان مدینه تأثیر
گرفتند مردان مدینه نیز از مردان قریش و
فرهنگ آنها اثر پذیرفتند و با زنان خود تندی
می کردند و آنان را کتک می زدند، مسئله ای که
برای زنان مدینه بی سابقه بود و بدین جهت
به پیامبر شکایت کردند. پیامبر در چنین
مواردی که به وی شکایت می شد، دستور
قصاص می داد و بر پایه مساوات میان زن و
شوهر، روش پیامبر پیش از نزول آیه ۳۴ از
سوره نساء چنین بود. و روایت ها اجماع
دارند(۱۱) بر این که آخرین زنی که به نفع او
پیامبر دستور قصاص داد، حبیبه دختر زید یا
خوله دختر محمّد بن مسلمه، همسر سعد بن
ربیع بود. سعد از سرشناسان انصار و
نمایندگان آنان بود و در جنگ اُحد [پنج شوال
سال سوم هجرت برابر ۳۰/۳/۶۳۵م] به
شهادت رسید. از اسناد تاریخی چنین
برمی آید که وی نزد پیامبر شأن و منزلتی

داشت.(۱۲) لکن این دفعه دستور پیامبر اجرا
نشد زیرا پیش از اجرا این آیه فرود آمد. پیامبر
دستور داد آنان برگردند و به آنان نزول آیه را
خبر داد و فرمود: ما چیزی را اراده کردیم و
خدا چیز دیگری اراده کرد و اراده خداوند بهتر
است(۱۳) و قصاص را لغو کرد. این تحول و
دگرگونی چگونه توجیه می شود؟

روشن است آنچه را پیامبر می خواست و
تلاش می کرد در طول سه سال در مدینه
تثبیت کند و تا پیش از شکست جنگ احد نیز
ادامه داشت، تلاش برای برابری زن و مرد و
بازداشتن مردان از کتک زدن زنان بود. چنان
که فرهنگ مردم مدینه بود. و در صورت
مخالفت دستور قصاص صادر می کرد.

آنچه از اسناد تاریخی برمی آید این است
که در مدینه دو حزب وجود داشت. حزب
طرفدار حقوق زن [زن گرا] که ام سلمه آن را
رهبری می کرد و حزب ضد زنان که عمر بن
خطاب آن را اداره می کرد. ام سلمه زنی
قریشی است.(۱۴) نام او هند و دختر ابی امیه
بن مغیره است. ام سلمه با پسرعمه پیامبر
یعنی پسر بَرّه دختر عبدالمطلب ازدواج کرد.
شوهر ام سلمه، ابو سلمه بن عبدالاسد بن
هلال است که در جنگ بدر و اُحد شرکت و
در اُحد زخمی شد و بر اثر همان جراحت ها از
دنیا رفت. ام سلمه دو پسر دارد به نام های عمر
که با سفارش مادرش به علی[ع [پیوست و
سلمه که کنیه مادر به خاطر اوست. همچنین
ام سلمه دو دختر دارد به نام های زینب و دره.
ام سلمه پس از فوت شوهرش در سال سوم یا
چهارم هجری با پیامبر[ص] ازدواج کرد و
ام المؤمنین شد. ما بر این باوریم که ام سلمه
جنبش حمایت از حقوق زن را پیش از ازدواج
با پیامبر[ص] رهبری می کرد و پس از ازدواج
با پیامبر نیز این موضع را حفظ کرد. ام سلمه
گوید: ای رسول خدا مردان به جنگ می روند
و ما جنگ نمی کنیم و مردان دو برابر ما ارث
می برند. کاش ما هم مرد بودیم.(۱۵) همچنین
فخر رازی در تفسیر خود نقل می کند که زنی
نزد پیامبر آمد و گفت خدای مردان و زنان
یکی است و تو فرستاده خدا به سوی ما
[زنان [و آنان [مردان [هستی. پدر همه ما
آدم و مادر همه ما حواست پس چرا خداوند در
قرآن از مردان یاد می کند و از ما [زنان[
یاد نمی کند؟(۱۶)

این تکه و بریده های تاریخی که به ما
رسیده اهمّیت فراوانی دارد، زیرا بدون تردید
آنچه اتفاق افتاده همین ها نبوده است بلکه
اینها درختی است که از جنگلی خبر می دهد.

این اسناد با آن که اندک است، از
مطالبات زنان و مساوات با مردان در تمامی
زمینه ها حتی نبرد، پرده برمی دارد.

دین اسلام یک انقلاب بود و این انقلاب
پس از زندگی خشونت بار زنان، آفاق
گسترده ای به روی آنان گشود و آنها با شتاب
می خواستند به انتهای آن رَسَند. تا این نکته
را نفهمیم نمی توانیم آیه ۳۴ از سوره نساء را
بفهمیم، آیه ای که می خواهد برتری مردان را
بر زنان به شکلی تجویز کند [البته نه تفاوت
میان دو جنس را] یعنی توزیع عادلانه
امتیازات میان زن و مرد بر پایه اقتضائات
عرف و فرهنگ آن زمان.

این نکته را فخر رازی به خوبی دریافته
است. آن جا که می گوید: زنان درباره برتری
مردان در ارث با پیامبر سخن گفتند، خداوند
در این آیه بیان کرد که همانا مردان را بر زنان
در ارث برتری داد زیرا مردان قائم بر زنانند و
زن و مرد گرچه در بهره وری جنسی از
یکدیگر مشترکند، لکن خداوند به مردان
دستور داد مهریه زنان را بپردازند و نفقه آنان
را بر عهده گیرند، پس زیادتی یک طرف در
برابر زیادتی طرف دیگر قرار دارد و گویا
برتری در میان نیست.(۱۷)

همه این مطالب نشان می دهد که
جنبش های حمایت از زنان که با انقلاب
اسلامی شکل گرفت تند و خشن بود. فخر
رازی (۵۴۵ ـ ۶۰۶ق / ۱۱۵۰ ـ ۱۲۱۰م) از
عمر بن خطاب نقل می کند که زنان پس از
اختلاط و ارتباطی که در مدینه حاصل شد بر
شوهران خود شوریده و نافرمانی کردند،(۱۸) و
با این رفتار خود مردانی را که طبیعتی ضد زن
داشته، ناراحت کردند. بر حسب ظاهر این
حرکت ضد زن را عمر بن خطاب رهبری
می کرد و آنچه از طبیعت و خلق و خوی او
می دانیم، چنین امری از وی برمی آید. عمر
طبیعتی خشن داشت و زنان را بسیار کتک
می زد. اشعث بن قیس گوید: میهمان عمر
بودم وی زنش را کتک زد و سپس گفت: ای
اشعث، سه مطلب را از من یاد گیر که من آنها
را از پیامبر[!] آموختم. از مردی مپرس که چرا
زنش را کتک زده است.(۱۹) همچنین عمر از
ام کلثوم دختر ابی بکر که خردسال بود،
خواستگاری کرد و قاصدی نزد عایشه فرستاد.
ام کلثوم گفت: مرا به وی نیازی نیست… او در
زندگی خشن و نسبت به زنان تند است.(۲۰)
ام کلثوم پس از وفات پدرش به دنیا آمد(۲۱) و
خواهرش عایشه او را سرپرستی کرد. پس
هنگامی که عمر از او خواستگاری کرد حداکثر
سنش ده سال بود.

عمر نزد پیامبر سخنگوی کسانی بود که
از نهی پیامبر نسبت به تنبیه بدنی زنان
خوشنود نبودند، اینها مطالبی است که از
نصوص تاریخی به دست می آید.

فخری رازی از عمر بن خطاب حکایت
کند ـ دیگران هم این متن را نقل کرده اند(۲۲)
ـ که نزد پیامبر آمدم و گفتم زنان بر شوهران
خود سرکشی می کنند، آن گاه پیامبر اجازه داد
مردان زنان را کتک زدند.(۲۳) بدون تردید این
نص اشاره به نزول آیه ۳۴ از سوره نساء دارد.

با این پیش زمینه خواست خداوند بر
خواست پیامبر[ص] مقدم شد و پیامبر بر این
سخن خود چنین حاشیه زد: آنچه را خداوند
اراده کند خیر است. چرا؟

علل تحوّل و نزول آیه ۳۴ نساء

آیا میان خواست خداوند و خواست
رسول[ص] تناقضی وجود دارد؟ به سخن
دیگر آیا پیامبر در طول سه سال بدون
خواست خداوند رفتار کرده است؟ قطعا چنین
چیزی عقلاً و شرعا پذیرفته نیست. خداوند به
پیامبر اجازه داد که در طول سه سال به سود
زن و بر پایه قاعده مساوات رفتار کند. اگر
خداوند از این رفتار پیامبر خشنود نبود شرایط
را تغییر می داد و یا به گونه ای از پیامبر خرده
می گرفت. چنان که در برخی موارد(۲۴) چنین
کرده است.(۲۵) با این که خداوند خود در
کتابش مردم را به پیامبر ارجاع داده و چنین
فرموده است:

«آنچه را فرستاده او به شما داد بگیرید و
از آنچه شما را بازداشت، باز ایستید.»

پس چگونه ممکن است پیامبر در رفتار و
داوری هایش پیرامون زن بدون رضایت و
تأیید خداوند کاری انجام دهد؟

حال اگر رفتار گذشته پیامبر[ص [بر پایه
رضا و تأیید خداوند بود سبب نزول آیه ۳۴ از
سوره نساء چیست که رفتاری دیگر را تجویز
می کند؟ نمی توان این پرسش را پاسخ داد
مگر با مطالعه تاریخی و مردم شناسانه
نصوصی که بر جای مانده، با آن که اندک
است و تمامی واقعیت را پوشش نمی دهد تا از
آن، شرایط هنگام نزول آیه استخراج گردد.
آنچه از این نصوص به دست می آید این
است که وضع جامعه چنان بحرانی بود که به
انفجار نزدیک بود. عمر و برخی از بزرگان
صحابه از اوضاع و احوال خوشنود نبودند و
فرمان پیامبر به قصاص [به هنگام تنبیه
بدنی زن [از موقعیت شخصیت های
برجسته ای مانند سعد بن ربیع می کاست.
بدون تردید خشم و کینه، دل های مردان را پُر
کرده بود. کسانی که طبق گزارش نصوص
تاریخی، زنانشان بر آنها شوریده و سرکشی
می کردند و این سرکشی را به حدِ غیر قابل
تحمل رسانده بودند، در فضایی از آزادی که
پیش از آنان سابقه نداشت و طبیعتا در چنین
مواردی از آزادی سوء استفاده می شود و به
مرحله تنش زایی می رسد.

تمام این رُخدادها در شب اُحد اتفاق
افتاد، که شبی سخت بر مسلمانان بود. یعنی
در وقتی که سخت ترین برهه زمانی از نظر
بحران و ترس و خطر پاکسازی کامل
مسلمانان به شمار می آید. امت جوان و نوپای
اسلامی از همه سو در احاطه دشمنان بود در
داخل از طرف یهود و منافقان و در خارج از
سوی اهل مکه و هم پیمانان آنها که پس از
پیروزی مسلمانان در جنگ بدر [رمضان سال
دوم هجری [تصمیم بر ریشه کن ساختن
اسلام گرفته بودند.

در چنین شرایطی کنار گذاشتن اختلافات
داخلی و اتحاد رزمندگان که تمام آنان از
مردان بودند ضرورت داشت. باز هم تأکید
می کنیم که این آیه در تاریخ و بر پایه قوانین
تاریخی که خداوند خواسته نازل شد. و نزول
این آیه، اسباب و زمینه هایی داشت، که باید
به دیده درست ابعاد تاریخی، اجتماعی و
مردم شناسانه تشریعات قرآنی را شناخت و
منظور کرد. تشریعاتی که واقعیت های زندگی
را منظور می دارد و می خواهد وحدت و
سلامت امت را حفظ کند. در چنین شرایطی
آیه ۳۴ و آیه پس از آن نازل شد. و البته
سابقه داشته است که وحی الهی در
چنین مناسباتی دخالت کند، حتی در زندگی
شخصی پیامبر[ص].

پس از گذشت سه سال از تجربه جنبش
طرفداری از زن، آشکار می شود که هنوز
ذهنیت ها و اندیشه ها در محیط نسبتا آرام و
سازگار مدینه آماده قبول برابری کامل زن
و مرد نیست و مگر تا امروز چنین
فضایی فراهم آمده است؟ حتی در
کشورهای پیشرفته؟

از این جا روشن می شود که این تجربه
زودتر از زمان خود بوده است پس باید برای
حفظ وحدت امت در شرایط سخت و دشوار
امتیازاتی به جبهه ضد زنان که بیشتر بر
مهاجران تکیه داشت داد. که البته این جبهه
با نیروهایی از انصار نیز حمایت می شد چنان
که از قضیه سعد بن ربیع با همسرش روشن
می گردد. پس آنچه خدا خواست بی تردید بهتر
بود. زیرا از یک سو با تأکید بر معامله درست
با زنان، اهم بر مهم مقدم شده و از گسست و
پاشیدگی امت با توجّه به تهدیدات داخلی و
خارجی جلوگیری شده است. و از سوی دیگر
واقعیت های زندگی را منظور کرده چرا که
تحول همراه با شتاب محال است، زیرا هنوز
ظرفیت های فکری فراهم نیامده است. در
حقیقت در تمامی این زمینه ها خواست
خداوند و خواست پیامبر یکی بود.

پیامبر[ص] با رضایت خداوند
جهت گیری و هدف را ترسیم کرد. و خداوند

واقعیت های زمانه و شرایط آن را منظور
داشت. و از این جا روشن می گردد که چگونه
تنزیل و تشریع از یک سو واقعیت ها را منظور
می دارد و از دیگر سو مقاصد و اهداف را بازگو
می کنند. بنابراین تجویز تنبیه بدنی زنان تنها
کوتاه آمدن به خاطر شرایط دشوار اجتماعی
است. استوارترین دلیلی که شرایط هنگام
نزول آیه را بازگو می کند اتفاقاتی است که در
آن شب افتاد. آن شب برای زنان بسیار
سخت و دشوار بود، زنانی که بر شوهران خود
سرکشی و نافرمانی کرده بودند. تمام ناراحتی
مردان که سالیانی فرو خفته بود یکباره سر باز
کرد و زنان را کتک زدند تا خود را تسکین
دهند، زنان به گرد خانه پیامبر[ص[
پناه بردند.

گروهی از زنان گرد خانه پیامبر جمع
شدند و از شوهران خود شکایت داشتند.
پیامبر فرمود: در این شب هفتاد زن گرد خانه

پیامبر گشتند و همه از شوهران خود شکایت
داشتند. این مردان نیکان شما نیستند.(۲۶)

قاضی ابوبکر بر این سخن اخیر پیامبر
چنین حاشیه زده که پیامبر تنبیه را تجویز کرد
و به ترک آن دعوت نمود.(۲۷) یعنی مقاصد
شریعت ترک آن را اقتضا می کند.

تأثیر قرن دوم و سوم در تقویت

حرکت ضد زن

با این همه جریانی که در نهایت پیروز
شد، جریان ضد مقاصدی در قرن های دوم و
سوم بود که فقه نیز در همان زمان تدوین
شد، حرکت ضد زنان قوت گرفت، روایت هایی
که بر پستی زن دلالت داشت گزارش شد،
روایت هایی که زن را در برابر مرد خاضع
می کرد و فضای اجتماعی او را در خانه
محصور می داشت و زن را ملکه این زندان
قرار می داد، ملکه ای که به هنگام مخالفت و
سرپیچی از دستورات شوهر کتک می خورد.

در صحیح بخاری از ابوهریره منقول
است که پیامبر فرمود: اگر مردی زنش را به
بستر فراخواند و او سر باز زند فرشتگان تا
صبح او را لعنت کنند.(۲۸) مانند آن را مسلم
نیز روایت کرده است.

از همین قبیل است روایت منسوب به
پیامبر، که ما را به یاد سخن «پولس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.