پاورپوینت کامل در ظلمات بودم و به نور دعوت شدم ۳۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در ظلمات بودم و به نور دعوت شدم ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در ظلمات بودم و به نور دعوت شدم ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در ظلمات بودم و به نور دعوت شدم ۳۲ اسلاید در PowerPoint :

>

دختران بهاری! در این شماره به جای
مطالعه گفتگو با یک دختر غیر ایرانی در
ستون «دختران دنیا»، سرنوشت یک دختر
آمریکایی را از زبان دختری ایرانی الاصل
می خوانید. «فاطمه فلاحتی» که ۱۶ سال دارد
در شهر سن خوزه آمریکا زندگی می کند و با
تعالیم اسلام آشناست. وی سرگذشت خود و
دوستش را برای خانم «نیره شکرانی» مبلّغ و
مدرس دانشگاه که برای تبلیغ به شهر
سن خوزه رفته بود، ایمیل کرده و ایشان نیز
جهت استفاده دختران جوان از این ماجرا، آن
را در اختیار دفتر مجله قرار داده است.

با هم نامه خلاصه شده فاطمه را
می خوانیم با این امید که نور ایمان بیش از
گذشته در دل دختران جوان ایرانی و غیر
ایرانی جویای حقیقت بتابد.

«… یک سال پیش در مهمانی
دخترانه ای، ناخواسته توجه دختری را به خود
جلب کردم، دختری که از حقیقت دور بود و
ناآگاهانه تشنه فساد و فحشا. وی که ۲۰ سال
بیشتر نداشت هم جنس بازی را آزاد می دانست
و از عواقب آن بیمی نداشت.

بغض گلویم را گرفته بود. دلم می خواست
ناپدید شوم. نمی توانستم باور کنم که چطور با
وجود حجابی که داشتم نتوانسته بودم ارزش
واقعی خودم را نشان دهم.

کریستینا در خانواده ای بسیار ثروتمند و
مذهبی به دنیا آمده بود، اما بر خلاف
خانواده اش توجهی به دین مسیحیت نداشت.
وی با نیت پلید خود هر روز در مدرسه تعقیبم
می کرد و مرا با حرف ها و حرکاتش آزار می داد.
تا اینکه یک روز به شدت گریه کردم و از خدا
کمک خواستم. گریه ام نه تنها برای خودم و
ناراحتی روحی ام و رفت و آمد او بود، بلکه به
حال جامعه آمریکا و جوانان افسوس
می خوردم.

از کودکی شعری می دانستم با این آهنگ
که:

قرآن که کلام آسمانیست

روشنگر راه زندگانیست

قرآن که نشان دهد ره راست

برنامه زندگانی ماست

دو رکعتی نماز خواندم. می دانستم همان
طور که در نماز من با خدا حرف می زنم، در
قرآن نیز او با من سخن می گوید پس به قرآن
رجوع کردم. آیه قرآن مرا بر آن داشت که به
آن دختر کمک کنم. آیه دستور هدایت به
دیگران را می داد. من که همیشه می ترسیدم
مبادا فسادهای آمریکا مرا در خود غرق کند،
از خدا خواستم که بتوانم با فهم اندک خودم
به کریستینا کمک کنم طوری که او نتواند بر
من تأثیری بگذارد.

ابتدا از طریق ایمیل شروع به ایجاد
ارتباط با وی کردم اما او نه تنها حاضر نبود
حرف هایم را گوش کند بلکه به دین نیز ناسزا
می گفت طوری که مرا هم ناامیدتر از همیشه
می کرد. اما چون قبلاً در جایی خوانده بودم
«هر چند شخصی گناهکار باشد، در قلبش
روزنه ای از پاکی وجود دارد. بایستی آن را
پیدا کرد و رشدش داد تا میوه دهد» پس
روزها و روزها سعی کردم تا با آسان ترین
نصیحت ها بتوانم قلب کریستینا را روشن کنم.
پس از سه و ماه و اندی که از طریق ایمیل با
کریستینا در ارتباط بودم شاهد تغییراتی
کوچک در وی شدم و فهمیدم که همه و همه
حاصل دعاهای من و کمک پروردگار بوده
است. آن شعله کوچک در اعماق دل تاریک
او داشت روشن و روشن تر می شد.

برای کریستینا داستان اسکندر مقدونی را
تعریف کرده بودم. شخصی که سعی داشت
دنیا را به سلطه خود در بیاورد. قصه این بود
که روزی اسکندر[؟!] در بیابانی به ارتش خود
دستور توقف داد و گفت هر کس سنگ های
بیابان را بردارد پشیمان می شود و هر کس
هم که برندارد باز پشیمان می شود. عده ای
کمی سنگ برداشتند و عده ای برنداشتند. از
صحرا که خارج شدند سنگ ها طلا شد. آنها
که سنگ برداشته بودند پشیمان بودند که چرا
بیشتر برنداشته اند و آنهایی که سنگ نداشتند
پشیمان بودند که چرا سنگ ها را جمع
نکرده اند که اسکندر گفت دنیا همین است هر
چه سود کنی کم کرده ای و اگر هیچ نکنی
پشیمان می شوی.

گویا این قصه خیلی روی کریستینا تأثیر
گذاشته بود طوری که روز بعدش در مدرسه
سخت متعجب و خوشحال شدم چون او گفت
متوجه کارهای بدش شده و تصمیم دارد آنها
را کنار بگذارد و من باید کمکش کنم که الکل
را هم ترک کند. من هم گفتم کسی نیستم جز
بنده خدا و او باید از پروردگار کمک بخواهد.

چند روز بعد ایمیلی از او به دستم رسید
که خانواده اش از تغییر رفتار او بسیار
خوشحال هستند و هر چند ترک آن اعمال
برایش بسیار سخت و دشوار و کشنده است
ولی او تصمیمش را گرفته است. من که خود
شاهد رنج و تلاش کریستینا در ترک مواد
مخدر بودم به او گفتم شعری از زبان خدا
هست که:

اگر عمری گنه کردی مشو نومید از
رحمت

تو نامه توبه را بنویس امضا کردنش با
من

به کریستینا گفتم من به وسیله اطلاعاتم
از قرآن و زندگی ائمه اطهار(ع) و کتاب های
دینی کم کم توانستم به او کمک کنم. حتی
سؤال هایی هم برای خودم پیش می آمد که با
مطالعه آنها را برطرف می کردم.

حرف های کریستینا هم هرگز از یادم
نمی رود که می گفت: «اسلام منطق است،
قرآن منطق است، برای همین قابل قبول و
قابل فهم بود …» هر روز به وسیله ایمیل و با
کلی تحقیق به سؤالات وی جواب می دادم،
حتی وقتی دیدم علاقه مند به خواندن قرآن
است برایش قرآنی با ترجمه انگلیسی گرفتم.
او در آن زمان مشروب را هم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.