پاورپوینت کامل شیرینی شهادت ۲۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شیرینی شهادت ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شیرینی شهادت ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شیرینی شهادت ۲۲ اسلاید در PowerPoint :
>
بر اساس خاطره ای از شهید حسن جانی
آبادی محمدآباد
قبل از رفتن به من گفت: «مادر خواب
دیدم.»
به چهره مهربان و نوجوانش نگاه کردم با
اینکه ۱۶ سال بیشتر نداشت، میان موهای
سیاهش تارهایی سفید موج می زد. گفتم:
«مادرجان! چه خوابی دیدی؟» خندید. نگاهم
به دهانش افتاد که یکی از دندان های جلوی
دهانش افتاده بود، گفت: «مادرجان! اگر بروم
جبهه می گویند پیرمردها را جبهه راه
نمی دهند، باید بروم و دندان هایم را درست
کنم، موهایم را هم سیاه کنم.» بعد هم کلی
خندید. باز هم جبهه را پیش کشید. با
بی حوصلگی گفتم: «بالاخره چه خوابی
دیدی؟» دستانش را باز کرد، دور تا دورم مثل
پرنده چرخید و چرخید و گفت: «خواب دیدم
دو تا بال در آوردم و در آسمان پرواز می کنم.»
دلم لرزید، نگاهی به قد و بالایش
انداختم. گفتم: «بال!»
گفت: «بله! بال در آورده بودم. آسمان
آبی بود و من در آسمان می پریدم مثل
پرنده ها، این طوری.» بعد دست هایش را
دوباره باز کرد توی حیاط، دور حوض
آبی رنگی چرخید و چرخید، نفس نفس زد ولو
شد کنارم نشست.
ـ مادر تعبیر خوابم چیه؟
گفتم: «چی مادرجان؟» گفت: «خوابم؟»
گفتم: «یعنی ان شاءاللّه ایران پیروز
می شود.»
خندید. چالِ گونه هایش از نگاهم گم شد.
صدای اذان که پیچید زن دیگر حرف
نمی زد. صدایش خوابیده بود. بغض همه
ترکید؛ و زن نگاهش را در میان چادر سیاهش
گم کرد و فقط زمزمه هایش شنیده می شد.
ـ مادرجان، محمدم.
قامتش میان زن های دیگر خمیده تر بود
و آن قامت خمیده نشان این بود که اویی که
بر سر دست ها میان تابوت می آوردند، از آنِ
اوست. تابوت دست به دست گشت و بعد به
زمین گذاشته شد. روی تابوت پارچه سه رنگ
سبز و سفید و سرخ بود. پرچم را کنار زدند و
میان تابوت میان پلاستیک لای پارچه
سفیدرنگی نوجوانی شکل و شمایل زن که
نگاهش پیدا نبود و فقط ریش های تازه سبز
شده اش و دهانش که باز شده بود و
دندان های افتاده جلوی دهانش و موهای
جوگندمی اش نمایان بود. بوی کافور می داد و
بینی کوچکش را از پنبه پوشانده بودند.
زن او را دید در باغ بزرگ میان
درخت های خم شده که تند با لبخند
کودکانه اش می آمد. انگار که باد دنبالش
می کرد و او که نور بر صورتش دویده بود
محمدش بود، چراغ خانه اش که بند شلوارش
را تا زیر سینه محکم بسته و لبخند
کودکی اش را به او دوخته بود. اشک در
چشمان زن غلتیدن گرفت و میان چین و
چروک صورتش نقش بست. چشم هایش
سرخ و رگه دار می زد. صلات ظهر تمام
کودکی ها و نوجوانی محمد را که توی مسجد
گذشته بود، یادآوری می کرد و هیچ کس نگفته
بود که او را در فضولی و شیطنت دیده است.
او در خانه ای بزرگ شده بود که مادر تمام
عمرش را پای سجاده بی ریایش گذرانده بود.
زن روزی یادش می آمد که اولین شهید محله
را که آوردند، برایش حجله سبز بستند، همه
به دیدن خانواده شهید می رفتند و زنی به
همه شیرینی تعارف می کرد. زن شیرینی را
برداشت، اما نخورد و آن را برای تازه
نوجوانش نگه داشت. به خانه که برگشت
محمد تا شیرینی را دستش دید گفت: «مادر،
این شیرینی چیه؟»
زن گفته بود: «پاورپوینت کامل شیرینی شهادت ۲۲ اسلاید در PowerPointه.»
محمد شیرینی را از زن گرفته بود و
همان طور که می خورد شکسته و بسته گفته
بود: «مادرجان! دعا کن از این شیرینی ها
نصیب من هم بشود.»
شیرینی را که خورد زن گفت:
«ان شاءاللّه .»
اما نمی دانست چرا گفت. او که خودش
آرزو کرد که محمد پاورپوینت کامل شیرینی شهادت ۲۲ اسلاید در PowerPoint نصیبش
شود. زن دوباره میان هق هق گریه ها
صدایش گم شد. زن روزی ک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 