پاورپوینت کامل صَفَر نحس ۲۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل صَفَر نحس ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صَفَر نحس ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل صَفَر نحس ۲۲ اسلاید در PowerPoint :

>

بیدار که می شود آسمان صاف و روشن
است. تک و توک ستاره هایی کم سو دیده
می شوند که آنها هم می روند تا لحظاتی بعد

در نیمکره دیگر زمین خودنمایی کنند.

با عجله وضو می گیرد و با همان لباس
شب به نماز می ایستد. پیراهن بلند
خاکستری اش را می پوشد، روسری اش را زیر
چانه اش سنجاق می زند. موقع خارج شدن از
خانه نگاهی به اتاق می اندازد.

عامر جلوی پنجره دمر خوابیده است.

چند ساعت به پایان ماه صفر نمانده
است. باید این مژدگانی را به پیامبر اکرم(ص)
برساند و حاجتی بطلبد. مثل همه آن سیزده
سال … که شب با شوهرش عامر، بگو مگو
می کرد و صبح ها بی خبر، هنوز آفتاب طلوع
نکرده پای به کوچه می گذاشت و تا درِ مسجد
کوفه می رفت.

غیر از او بودند کسانی که با روبند
صورت هایشان را می پوشاندند و تا
نزدیک ترین مسجدها می رفتند. یکی یکی
کلون در را آرام می زدند و اولین جمله شان این
بود.

ـ مژده بده آقا، ماه صفر تمام شد!

پای به کوچه می گذارد، مرد مسلح اجنبی
خواب آلود ته بن بست به دیوار تکیه داده
است. عامر می گفت: «تو اینها را
نمی شناسی! اینها مثل سگ می مانند!»

همین دیشب باز جر و بحث شان بر سر
اینها تا اوج فلک رسیده بود و همسایه بغلی از
بالای دیوار سرک کشیده و داد زده بود.

ـ چیه باز افتادین به جون هم؟

و عامر انگار که همدردی پیدا کرده باشد،
بلند شده بود و تا ایوان رفته و گفته بود.

ـ نمی فهمد آقا! می گویم هر سال رفته ای
چه شده؟ مگر وضع مملکت را نمی بینی!

و همسایه گردن کلفت که از آخور اجنبی
می خورد و می خوابید و عامر این را خوب
می دانست با تکان دادن سر گفته های
شوهرش را تأیید کرده بود.

ـ حق با ایشان است خواهر، خودتان که
می بینید از چاله توی چاه افتاده ایم نمی شود
هم کاریش کرد.

و او عصبانی عامر را به داخل اتاق
کشانده و گفته بود: «چرا هوار می کشی!
مشکل زندگی ما چه ربطی به دیگران دارد!» و
عامر سرش داد زده بود.

ـ مشکل! اگر منظورت بچه ست که من
دیگه بچه نمی خوام!

و او نشسته بود و رو به حیاط فریاد زده
بود.

ـ از بچه بدتر آقا؛ ما توی سیاهچال
افتاده ایم نه چاه! دیگر تحملم تمام شده، تا
اینجام رسیده!

و با دست گلویش را نشانش داده بود.

عامر آستین پیراهنش را بالا زده بود و
جلوتر آمده و گفته بود.

ـ چه ربطی به ما دارد! هشت سال
بس مان نبود، می خواهی چه کنی؟ دنیا را
عوض کنی! مطمئن باش که کاری از
دست مان برنمی آید.

و او در جواب عامر با دلی پر کینه لحاف
را بر سرش کشیده و گفته بود.

ـ نوش جان مان، ما بی عرضه ایم به
دیگران چه!

و بغض چندین ساله اش را فرو خورده بود
و به زاری ادامه داده بود.

ـ به دلم برات شده که بچه مان نمی شود؛
تو خودت را ناراحت نکن. من از تو چیزی
نمی خواهم، همه خواهشم از آقاست!

چند دقیقه ای به سکوت گذشته بود و
عامر پشیمان نزدیکش آمده و گفته بود.

ـ می دانم ارتش آمریکا و انگلیس سهل
است، دنیا هم اینجا بریزد تو صبح می روی،
فقط اگر رفتی مواظب باش!

و او از جایش بلند شده بود و نرم خوی تر
روبه روی عامر نشسته و موهای بلند بناگوش
او را نوازش کرده و گفته بود: «من طوریم
نمی شه! شاید امسال …».

و بقیه حرفش را فرو خورده بود.

صدای شلیک گلوله ای رشته افکارش را
قطع می کند و بعد صدای انفجاری کوچه و
دلش را می لرزاند. خودش را به لبه دیواری
می چسباند و با دقت اطراف را نگاه می کند.
کمی جلوتر یکی از تانک های خودی و چند
نفر سرباز آمریکایی هراسان به دودی که بر
آسمان کوفه پخش شده است نگاه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.