پاورپوینت کامل چشم انتظار ۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چشم انتظار ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چشم انتظار ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چشم انتظار ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

>

همه چیز آماده بود برای یک
عمل خوب و موفقیت آمیز. مرد
توی راهروی بیمارستان مدام
این سو و آن سو می رفت، یا از
این اتاق به این اتاق، با دست و
پای لرزان، با هول و هراس.
انگار او بود که می خواست برای
اولین بار چشم بگشاید و دنیا را

ببیند.

سرپرستار عصبی تهدیدش
کرده بود که اگر بخواهد همان
جور ادامه بدهد و هی مزاحم
بیمارها و دکترها بشود، مجبور
است که از بیمارستان بیرونش
کند. اما پدر انگار نمی شنید، گیج
و حالی به حالی بود. زهره صبح
زود نمازش را خوانده بود، راز و
نیاز کرده و آماده آماده بود تا به
اتاق عمل برود. پدر در آستانه
رفتن او بغض کهنه اش را فرو داد
و در آغوشش گرفت، و بعد زیر
گوشش زمزمه کرد: «شجاع
باش دخترم، قوی و محکم.»

زهره مثل همیشه های
خاموشی و تاریکیِ چشم هایش،
پلک زد و پلک زد و بعد آرام
چشم هایش را بست. قطره اشکی
شانه پدر را بوسید.

زهره را سبزِ سبز بردند. اتاق
عمل سبز بود و دکترها، اما پدر
زرد و نزار پشت درِ اتاق عمل،
انگار سال ها بود که پژمرده بود.
انگار چشم های او هم رو به
خاموشی می رفت. زهره
چشم هایش را عمل کرده بود.
دکترها امیدوار به دیدن او بودند
و پدر داشت می پُکید و چون
مجسمه ای چسبیده به دیوار
راهرو ایستاده بود و انتظار
می کشید؛ دقیقه ها و ثانیه ها را
می شمرد. حتی یک بار رفته بود
و ساعت توی کریدور را پایین
آورده و ثانیه هایش را با ساعتش
دقیق کرده بود. پرستارها بعد از
عمل دیگر کاری به کارش
نداشتند.

پنجمین روز عمل دکترها
گفتند می خواهند چشم های زهره
را باز کنند. پدر از زور دلهره و
دلواپسی چند بار بالا آورده بود.

اما خلاصه با تقلا دوربین را توی
دست هایش گرفت و رو به زهره
که حجمی پر از دلشوره و
اضطراب بود، ایستاد. زهره اما
انگار در دنیای دیگری بود.
لب های بی رنگ و رویش آرام
می جنبید، اما صدایی نبود،
حرفی، کلامی، هق هقی یا نرمه
گریه ای از سال ها خاموشی و
تاریکی، هیچ … دکتر آهسته
آهسته مشغول شد. همان طور
که نرم می خندید و خونسردی و
شادی اش را به اطرافیان تزریق
می کرد، آخرین محافظ روی
چشمان زهره را برداشت. بعد بیخ
گوش او گفت: «خیلی آرام و
خونسرد و بی دلهره چشماتو باز
کن. اگه نتونستی تحمل کنی،
دوباره آروم چشماتو ببند.»

زهره تمام سعی اش را کرد تا
عادی و خونسرد باشد اما
دست هایش سفت و سخت
ملافه را چنگ می زد و مشت
می کرد. تلاشش بیهوده بود. بعد
از مکثی طولانی، خلاصه
پلک هایش بعد از لرزشی خفیف
از هم باز شد. انگار بعد از سال ها
خواب و خماری داشتند باز
می شدند، سنگین و خسته. دکتر
زمانی که چشم های باز زهره را
دید شادابی اش دوچندان شد.
نزدیک تر رفت و گفت: «وقتی
چشم هات به دیدن، عادت کرد
بگو چی می بینی، همه چیزو شرح
بده.»

چشم های زهره خیره به
دوربین پدر مانده بود. لرزش
دست های پدر شدت گرفت.
زهره ساکت و خاموش ماند و
چشم هایش در گردشی ملایم به
اطراف چرخید. دکتر گفت: «بگو
زهره جون، تعریف کن، دل پدرت
آب شده.»

زهره بی حرکت و ساکت بود.
ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.