پاورپوینت کامل مثل یک آینه شفاف ۳۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مثل یک آینه شفاف ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مثل یک آینه شفاف ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مثل یک آینه شفاف ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

>

نمی دانم از کجا شروع کنم و
چگونه حرف هایم را بگویم؟
شاید اگر کسی حرف های مرا
بشنود، خنده اش بگیرد. گاهی
اوقات آنقدر به مشکلم فکر
می کردم که از خودم بدم می آمد.
اما همیشه برای اینکه زیاد اذیت
نشوم، از خودم فرار می کردم و

همه چیز را نادیده می گرفتم.

من و خواهرم، دوقلو هستیم
و این تمامی مشکل من بود.
می دانم که خیلی مضحک است،
ولی این مشکلی بود که هر چه
در مورد آن فکر می کردم به
نتیجه نمی رسیدم.

در میان بستگان ما من و
خواهرم «سپیده» دوقلو هستیم
و به خاطر همین خیلی توجه
فامیل را به خودمان جلب
کرده ایم. از همان کودکی مادرم ما
دو نفر را که از هر جهت شبیه
هم بودیم، همراه خودش به
مهمانی و گردش می برد و برای
اینکه نظر دیگران را به ما جلب
کند، لباس های یکرنگ، کفش
یکرنگ و حتی مدل موهایمان را
هم یک جور درست می کرد.
طبیعی بود که هر کسی چشمش
به دو دختر کوچولوی یک شکل
می افتاد، دوست داشت که
خودش را به ما نزدیک کند و از
روحیات و اخلاق ما سر در
بیاورد.

همه این اتفاقات در
سال های کودکی ما اتفاق
می افتاد و ما هم نسبت به خیلی
از رفتارها حساس نبودیم و چه
بسا لذت هم می بردیم. دوران
ابتدایی ما هم به همین منوال
طی شد و مادر هم از اینکه
«سحر و سپیده» کوچکِ او را،
همه دوست دارند، خوشحال بود.
تا اینکه وارد دوره راهنمایی
شدیم و از همان جا خُلق و خوی
ما بروز کرد و مشکل مان شروع
شد.

خواهرم «سپیده» شخصیتی
کاملاً آرام داشت. در مورد
وضعیت خودش در کلاس و
اجتماع و رفتارش با دیگران ساده
برخورد می کرد. خیلی حرف
نمی زد و گاهی اوقات در مقابل
یک صحنه خنده دار و یا لطیفه
حتی لبخند هم نمی زد. همین
حالا هم همین طور است. اما
من کاملاً برعکس هستم. تعداد
دوستانم در مدرسه به بیست،
سی نفر می رسد. در مورد
وضعیت لباسم، حرف زدنم و
رفتارم حساسم. گاهی اوقات
حتی به جای معلمم تصمیم
می گیرم که درس را توضیح
بدهم. گرچه رتبه درسی بالایی
ندارم، اما فعالیت های کلاسی را
دوست دارم و عاشق این هستم
که همه بچه ها را دور خودم جمع
کنم و با هم حرف بزنیم و لطیفه
تعریف کنیم. همین اخلاق و
رفتارم باعث شده که خیلی ها بین
من و «سپیده» فاصله زیادی
ایجاد کنند.

مادرم معتقد است که رفتار
«سپیده» بسیار سنگین و متین
است و همیشه به او احترام
می گذارد چون در مقابل
خواسته های مادرم هیچ گونه
اعتراضی نمی کند. در واقع راست
هم می گوید. «سپیده» سلیقه
مادرم را هر چه که باشد
می پسندد و من تا به حال
ندیده ام که برای موضوعی ایراد
بگیرد. برای او فقط درس
خواندن مهم است. از همه اینها
گذشته، اظهار نظری نمی کند و
فقط به برنامه های تلویزیونی
علاقه دارد. پدر و مادرم رفتار او
را خیلی می پسندند چون به نظر
آنها خواهرم آرام و باوقار است.
البته من نمی گویم که این طور
نیست، اما این اخلاق او باعث
شده که وضعیت من در خانه طور
دیگری به نظر برسد. همیشه من
را وصله ناجوری برای «سپیده»
می دانند. مادرم می گوید که دختر
باید سنگین و متین باشد، کم
حرف بزند و از هیچ چیز ایراد
نگیرد. من واقعا نمی توانستم!
خلقیاتم با خواهرم متفاوت بود و
خنده دار اینجاست که اطرافیانم
فکر می کنند که با او لجبازی
می کنم.

گاهی اوقات واقعا خسته
می شدم و نمی دانستم چه کنم.
مادر از وضع غذا خوردنم، لباسم،
حرف زدنم، درس خواندنم و
خلاصه از دوستانم ایراد
می گرفت و نمی گذاشت که راحت
باشم. همیشه ملاک رفتار درست
من، خواهرم بود. وای از زمانی
که رفتار من با او جور در نمی آمد!
من بعضی از رفتارهایی را که به
اشتباه انجام می دادم قبول
داشتم، اما دوست نداشتم که
اینقدر با خواهرم مقایسه شوم.

حتی پدرم چند روز پیش
می گفت: «باید رفتارت را تغییر
دهی. تو و خواهرت، در یک روز و
یک ساعت به دنیا آمده اید، پس
چرا این همه با هم فرق می کنید.
چرا تو دوست نداری که همرنگ
خواهرت لباس بپوشی و چرا مثل
او رتبه درسی ات بالا نیست. تو
هم باید ساکت باشی …» و هزار
خواسته دیگر که من را مجبور
می کرد رفتار او را تقلید کنم.

نمی دانم چه چیزی باعث
شده بود که خطاهای «سپیده»
دیده نشود و به همین دلیل هم
فرسنگ ها بین من و او فاصله
بیفتد. من از کسی که همیشه
کنارم بود، دور بودم، حتی با او
صمیمی هم نبودم. رفتارش را
نمی پسندیدم و دلم نمی خواست
در مورد خریدهایم از او نظر
بخواهم. اینها همه نتیجه رفتار
پدر و مادرم و اطرافیانم بود. آنها
دوست نداشتند که ما با هم
دوست باشیم. رفتار آنها دلیل
محکمی برای دوری او از من
بود.

نمی دانستم که خود
«سپیده» در مورد من چه نظری
داشت. اما فکر می کردم که او از
تحسین خودش و مقایسه من
لذت می برد.

مادر همیشه من را با او
مقایسه می کرد و مرا مورد
مؤاخذه قرار می داد. بدون اینکه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.