پاورپوینت کامل محبتی که باعث دردسرشد ۲۶ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل محبتی که باعث دردسرشد ۲۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل محبتی که باعث دردسرشد ۲۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل محبتی که باعث دردسرشد ۲۶ اسلاید در PowerPoint :

>

عرض سلام و خسته نباشید
حضور خواهر محترم و مهربانم،

منیره خانم!

امیدوارم که حالت خوب
باشد و مثل همیشه سرحال و
قبراق باشی. اگر از حال ما جویا
شوی همگی خوبیم و زندگی،
تقریبا بر وفق مراد است. تو از
حال و روز خودت برای ما بنویس
و از دانشگاه و اتفاقاتی که
می افتد، برای ما بگو! نترس!
وقتت را نمی گیرد شاید هم فکر
می کنی با یکی دو ترم درس
خواندن علامه دهر شده ای و
باید با وقت قبلی از تو حال و
احوال پرسید. به هر حال برای
ما، یعنی خانواده که فرقی
نکرده ای و هنوز همان منیره
بی مزه هستی که بعد از شام باید
ظرف ها را بشویی، گرچه فعلاً
وظیفه تو را من انجام می دهم تا
برگردی و به انجام وظایفت
برسی.

امتحانات ما هم شروع شده
و حسابی وقتم را گرفته، چون
قول داده بودم که با معدل خوبی
قبول شوم. البته به خاطر چشم و
هم چشمی هم که شده دلم
می خواهد در یک دانشگاه بهتر
قبول شوم تا ببینم شرایط چقدر
برای من تغییر خواهد کرد؛
بگذریم.

هوا هم که به سرعت دارد
گرم می شود و حتما تابستان
گرمی خواهیم داشت که خدا به
خیر کند. آقاجون از حالا
دست به کار شده تا کولر را رو به
راه کند. البته با خرید ماشین و
کامپیوتر و هزار جور قسط و
دستورالعمل های مامان برای
جمع آوری جهیزیه من و تو، دیگر
چیزی برایش نمانده که کولر
بخرد، پس با همان کولر قراضه
از کار افتاده کنار می آییم، تا بعد!

خبر جدیدی که برایت دارم
این است که آقاجون به تعداد
خرج هایی که می کند و خودش را
توی دردسر می اندازد، چند خرج
دیگر هم اضافه کرد.

جریان از این قرار است که
چند وقت پیش داشتم با مامان
راجع به کلاس کنکور و این طور
چیزها حرف می زدم و در حال
برنامه ریزی برای رفتن به کلاس
بودم که آقاجون در حالی که
بسیار متفکر بود و خوب به
حرف های ما گوش می کرد، گفت:
«حالا اگه کلاس کنکور نری
آسمون به زمین می آد؟» با این
حرفِ آقاجون فکر کردم از
فرستادن تو به دانشگاه حسابی
پشیمان شده و همه نقشه هایم
برباد رفته است. برای تحریک
آقاجون گفتم: «خوب اون وقت
دیگه کنکور قبول نمی شم!»
آقاجون هم با بی خیالی گفت:
«همه اونهایی که کنکور قبول
شدن، کلاس رفتن که تو هم
می خوای بری؟» با این حرف
آقاجون اگر چه دهانم کاملاً بسته
شد ولی نفس راحتی کشیدم که
از دانشگاه فرستادن تو و ادامه
دادن این نهضت توسط من
ناراحت نیست و قضیه از جای
دیگری آب می خورد.

چشم امیدم را به مامان
دوختم تا بلکه او حرفی بزند و
بتواند آقاجون را راضی کند، اما
مامان جان نه تنها حواسش به
من نبود، بلکه فقط در فکر خوب
عمل آمدن خورش فسنجانی بود
که برای مهمانی شب درست
می کرد؛ چون دقیقا در همان
شب، همان دخترعمه مامان که
با پسرعموی آقاجون ازدواج کرده
و شده فامیل دوجانبه، شام
دعوت بودند، با آن پسر دو
ساله ای که حسابی شیطنت
می کرد و هیچ کس هم حریفش
نبود. خلاصه دردسرت ندهم.
خودت که همه چیز را می دانی.
آقاجون خوش درک و احساس ما
که جریان را فهمید و حس کرد
که من فکر می کنم به خاطر پول
است که با کلاس کنکور مخالفت
می کند، به زور خندید و گفت:
«فکر نکنی که به خاطر پوله! آدم
باید از عقل و وقت و پولش
درست استفاده کنه، خودت
بشین درست درس بخون، پولی
که می خوای بدی بالای کلاس
کنکور، بده برو کلاس کامپیوتر که
یه چیزی یاد بگیری! به هادی ام
گفتم تابستون بره کلاس
کامپیوتر!»

واقعا که داشتم از این همه
فرهنگی که آقاجون یک دفعه ای
به دست آورده بود شاخ در
می آوردم و کیف می کردم. کم
مانده بود که از خوشحالی مثل
بادکنک بترکم. از آقاجون که این
همه انگیزه های خوب به من
می داد تا بتوانم درست و حسابی
درس بخوانم، خوشم آمده بود و
تصمیم گرفتم که به قول آقاجون
از وقت و پول و عقلم خوب
استفاده کنم.

خلاصه که آقاجون حسابی از
این رو به آن رو شده، تا حدی که
چند روز پیش از من پرسید که
کارت اینترنت لازم دارم یا نه؟
البته فکر می کنم که اینها همه
اثرات دوستی آقاجون با همان
آقایی است که کامپیوتر را از او
خریداری کردیم؛ که تصور
می کنم این طرز فکر ر