پاورپوینت کامل جوان ها قصه تکراریدوست ندارند ۱۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جوان ها قصه تکراریدوست ندارند ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جوان ها قصه تکراریدوست ندارند ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جوان ها قصه تکراریدوست ندارند ۱۵ اسلاید در PowerPoint :
>
آسایش به معنای آرامش
است پس باید آسایشگاه به
محلی گفته شود که بیش از هر
جای دیگری، آرامش و آسایش
در آنجا موجود باشد؛ ولی این
طور نیست.
تصمیم می گیرم سری به
یکی از آسایشگاههای شهرمان
بزنم و با دختران جوان دیروز
صحبت کنم و احوالی از آنان
بگیرم. دخترانی که روزی جوان و
شاداب در همین شهر زندگی
می کردند و حالا گَرد سفید پیری
بر شانه های آنها نشسته است.
از راهروهای تاریک
آسایشگاه می گذرم با اینکه
چندین چراغ در راهرو روشن
است ولی باز هم جلوی چشمانم
تیره و تار است. حس می کنم
سکوت مرگباری در این تاریکی
پرسه می زند. تنها نشانه حیات و
پویایی در این نقطه خلوت
جهان، گلدان شمعدانی کوچکی
است که در دستان پیرزنی جا
خوش کرده است. پیرزن به من
نگاه می کند و سپس گلدان را با
حسرت در آغوش می کشد.
کنارش می نشینم و او با صدایی
گرفته می گوید:
«می بینی مادر، از حالا ما رو
زیر خاک قبر گذاشتن.»
پیرزن رویش را به طرف
پنجره برمی گرداند و من از
کنارش می گذرم.
روی تختی دیگر، پیرزن
نحیف دیگری دراز کشیده است.
روی میز کوچکی که کنار تخت
اوست قاب عکس یک زن جوان
و دو کودک همراهش دیده
می شود. صورت زن در عکس
سرخ و سفید است و نشانی از
چین و چروک هایی که پیرزن
اکنون بر صورتش دارد دیده
نمی شود. چین و چروک هایی که
هر کدام روزی بر صورتش نقش
بسته اند. روزی که پسرش بیمار
بود و او تا صبح بالای سرش
بیدار بود و یا شاید شبی که
دخترک درون قاب عکس به فکر
امتحان و کنکور بود و قلب زن،
سرشار از امید در سینه می تپید.
در همین لحظه مددکاری از کنار
تخت پیرزن رد می شود و وقتی
نگاه پرسشگر مرا می بیند آرام
می گوید:
«دیگه آخرشه، کاری
نمی شه کرد.»
بعد از رفتن مددکار، پیرزنی
دیگر از پشت سر صدایم می زند
و یک استکان چای به طرفم
می گیرد و می گوید:
«فکر نمی کنم حالا حالاها از
خواب بیدار بشه، حالش خوب
نیس. هیچ کس اینجا حالش
خوب نیس.»
از او می خواهم از پیرزن در
حال مرگ بگوید و او با لبخند
سردی پاسخ می دهد:
«تکراریه. جوونا قصه
تکراری دوست ندارن.»
با اصرار من بالاخره پیرزن
شروع به حرف زدن می کند:
«یه عمر به خودش سختی
داد و بچه بزرگ کرد، بچه هایش
هر دوشون دانشگاه رفتن که مثلاً
فهم شون از زندگی بیشتر بشه،
اما بهتر که نشدن، بدتر هم
شدن.»
لحظه ای بعد دستانم در
دستان سردِ پیرزن جای می گیرد
و او اصرار می کند که حتما چایی
را بخورم و بعد در میان هق هق
کوتاهش ادامه می ده
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 