پاورپوینت کامل گفتگو با زنان معتاد ۴۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گفتگو با زنان معتاد ۴۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفتگو با زنان معتاد ۴۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گفتگو با زنان معتاد ۴۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۴۲

جرقه ای بر روح ناآرام او …

پیری زودتر از حساب سال و ماه در
چهره اش جا خوش کرده بود. می دانستم که
گامهای سست و مضطرب، دستهای لرزان،
چشمهای بی حالت و لبخندی سرد و شرم آلود،
همه مایملک او از زندگی است.

این دومین باری بود که برای شنیدن و
نوشتن، پا به بند زنان زندان اوین می گذاشتم و
این بار مقصود گفتگو با زنانی بود که در قمار
اعتیاد، آزادی روح خود را باخته بودند.

* * *

صدای بسته شدن در زندان در پشت سر،
هر چند روبه رو، فضای باز و روشن بند زنان
باشد و بدانی که بیش از چند ساعت آنجا
نخواهی بود، نوعی احساس سرما و بی کسی را
بر تو تحمیل می کند … و بعد وقتی در اتاق
مشاور به انتظار سوژه های مورد نظرت هستی،
تشویش نیز به آن اضافه می شود. مشاور
زندانیان می گوید: «الآن می آیند. گفتم اول چند
نفر از سابقه دارها را خبر کنن. اینها کسانی
هستند که هر چند سال و گاه چند ماه یک بار
مهمان ما می شوند».

صدای دمپاییهای پلاستیکی اش از دالان
دراز بند شنیده می شود. هر چه نزدیکتر می آید
پاها را بیشتر به روی زمین می کشد، گویی جان
لحظه به لحظه از تنش دورتر می شود.
می رسد. در آستانه در اتاق می ایستد. نگاهی
آشنا به مشاور می اندازد و بعد نگاهی غریب به
غریبه ای که نمی داند کیست و از او چه
می خواهد.

ـ سلام.

ـ سلام.

ـ لطفا بنشین.

می نشیند و با چشمانش از مشاور
می پرسد: او کیست؟

ـ برای مجله ای ویژه زنان گزارش تهیه

می کنم. مجبور نیستی خودتو معرفی کنی. حتی
اگر نمی خوای می تونی مصاحبه نکنی.

ـ نه، مهم نیست، جواب سؤالهاتونو می دم.

ـ خب، از خودت بگو.

ـ ۳۲ سالمه، به جرم اعتیاد ۲ سال
محکومیت دارم که یک سالشو گذروندم و یک
سال دیگه هم باید اینجا باشم.

ـ بار چندمته که زندانی می شی؟

ـ بار نهم.

ـ اعتیادت از کجا شروع شد؟

ـ شوهر اولم معتادم کرد.

ـ چرا؟ چه جوری؟

ـ بلافاصله بعد از ازدواج. شب دوم زندگی
بساط تریاک رو آورد و پهن کرد. گفتم: این چیه
می کشی؟

گفت: این هم برای خودم خوبه، هم برای
تو.

گفتم: نه، من نمی کشم. این کارها آخر و
عاقبت نداره.

گفت: مگه تو می خوای دوباره ازدواج کنی؟
من و تو قراره با هم زندگی کنیم و منم تو رو
این جوری می خوام.

منم چون دوستش داشتم، کشیدم. اون هر
چی می خواست انجام می دادم.

ـ اون موقع چند سالت بود؟

ـ بیست ساله بودم.

ـ بچه که نبودی. عشق، توجیه کارهای

خلاف نیست.

ـ بچه نبودم، اما خودسر بودم. با وجودی
که پدر و مادرم با ازدواجم مخالف بودن، زن
امیر شدم، این هم آخر و عاقبتش.

ـ چه جوری باهاش آشنا شدی؟

ـ یک شب که رفته بودم ماشینمو بنزین
بزنم باهاش آشنا شدم و ظرف یک هفته با هم

ازدواج کردیم.

ـ ماشین مال خودت بود؟

ـ آره، خانواده مرفهی داشتم. پدرم ماشین
رو زیر پام گذاشته بود.

ـ فکر نمی کنی همین موقعیت اقتصادی

باعث شد که امیر به مالت طمع کنه و به خاطر
اعتیادش باهات ازدواج کنه؟

ـ نمی دونم، شاید.

ـ خب، باقیشو بگو.

ـ امیر پیش از انقلاب افسر گارد
شاهنشاهی بود، حالا نمی دونم توبه کرده بود یا
خودشو جا زده بود یا به هر علتی، هنوز توی
ارتش بود. اما بعد از مدتی از ازدواجمون،
موضوع اعتیادشو فهمیدند و اخراجش کردند.
شب سالگرد ازدواجمون با هروئین اومد خونه و
گفت: این یکی رو امتحان کن.

گفتم: نه، ولی بعد …

ـ لابد چون دوستش داشتی! هروئین رو

هم کشیدی؟

ـ آره. اعتیاد این جوریه. آدم دلش می خواد
هر روز موادشو بیشتر کنه. هر روز حریص تر
می شه، خرجش هم بیشتر می شه. بنابراین بعد
از مدتی خونمون رو فروختیم تا اینکه پسرم به
دنیا اومد.

ـ در حالی که معتاد بودی باردار شدی؟

ـ آره.

ـ فکر نکردی بچه ات معتاد به دنیا می آد؟

ـ آدم معتاد که به چیزی فکر نمی کنه.
«امید»، پسرم معتاد به دنیا اومد. بچه سه روز
زجر کشید تا حال عادی پیدا کرد. مادرم توی
اون روزا که برای زایمانم اومده بود موضوع رو
فهمید. خیلی باهام دعوا کرد. گفت: مواد رو بذار
کنار و به خونه پدرت برگرد. اما گوش ندادم و
چه اشتباهی کردم. کاشکی اون روز برگشته
بودم. امیر تا اون موقع منو پیش پدر و مادرش
نمی برد. اما بالاخره یک روز در اثر بی پولی،
دستمو گرفت و برد توی یه محله فقیرنشین،
توی خونه ای که همه معتاد بودند و گفت: این
هم خانواده من، بعد از این باید با هم زندگی
کنیم. بعدش به خاطر اینکه توی کار خرید و
فروش مواد افتاده بود، دستگیر و زندونی شد.

ـ تو چه کردی؟

ـ وسایل باقی مونده زندگیم رو فروختم و
خرج اعتیادم کردم. اصلاً هیچی برایم مهم
نبود. هروئین بی غیرتم کرده بود.

ـ اولین بار کی به زندان افتادی؟

ـ همون موقعها. یک بار وقتی برای تهیه
مواد بیرون رفته بودم دستگیر شدم. دفعات بعد
هم دستگیریم همین جوریها بود. بار اول تنم
لرزید. فکر کردم من و زندون! من بچه یک
سرهنگ بازنشسته هستم. من کجا و اینجا
کجا. ولی خیلی زود اینم برام حل شد. گفتم که،
هروئین آدمو بی غیرت می کنه. اصلاً به تفاوت
بین خودم و شوهرم یا خانواده خودم و اون فکر
نمی کردم، به شرایطم و اینکه از کجا به اینجا
رسیدم.

ـ چی شد طلاق گرفتی؟

ـ بعد از اینکه هر دو از زندان آزاد شدیم،
پدرم یک ماشین خرید و گذاشت زیر پای
شوهرم. بلکه آدم بشه و زندگی درستی داشته
باشه. اما امیر اون ماشین رو هم فروخت و خرج
اعتیادی که دوباره بهش رو آورده بود، کرد.
می دونی اصلاً اون مرد زندگی نبود. یک دفعه
به خودم اومدم و گفتم طلاق می خوام.

گفت: بچه چی؟

گفتم: پیش خودت باشه. فکر می کرد به
خاطر امید می مونم و تحمل می کنم. اما این
کارو نکردم، طلاق گرفتم و برگشتم خونه پدرم.
ولی مثل اینکه هنوز سرم درست و حسابی به
سنگ نخورده بود. احساس می کردم اطرافیانم
کنترلم می کنن، محدودم می کنن. به خاطر این

فکرهای بی خودی، دوباره احساس نیاز به مواد
درم بیدار شد. زدم از خونه بیرون و دیگه
برنگشتم.

ـ چی شد دوباره ازدواج کردی؟

ـ همون موقع که از خونه پدرم دراومدم و
دنبال مواد به جاهایی که می شناختم سر
کشیدم، یک پسره زشت و بدریخت سر راهم
سبز شد. به خاطر اینکه وضعش خوب بود و
م

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.