پاورپوینت کامل زنان محبوس در سفارت روس; قسمت دوم ۹۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زنان محبوس در سفارت روس; قسمت دوم ۹۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زنان محبوس در سفارت روس; قسمت دوم ۹۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زنان محبوس در سفارت روس; قسمت دوم ۹۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۲

ششم شعبان، مصادف بود با سالروز آزادی زنان مسلمان از اسارت سفارت روس به رهبری
روحانیت، در سال ۱۲۴۴ هـ.ق، یعنی ۱۷۴ سال پیش و کشته شدن بسیاری از افراد متجاوز این
سفارت از جمله وزیر مختار زورگوی روس، گریبایدوف. این مقاله در دو بخش تدوین شده بود که
اولین بخش آن را در شماره قبل به مناسبت یاد شده آوردیم، آنچه می خوانید بخش دوم این
تحلیل است.

* حکایت شقاوت

حوادث اسفناکی که توسط گریبایدوف و
همکارانش روی داد از دید علما و مجتهدان
دور نبود. مردم نیز در این طوفان سهمگین به
آنان مراجعه کرده و برای حل مشکل، استمداد
می طلبیدند. موضوع مزبور در مساجد و محافل
دینی نقاط مختلف تهران به طور رسمی مطرح
شد و آوازه این پیشامد در شهرهای دیگر نیز
پیچید. به گونه ای که از هر شهری علما عازم
تهران گشتند تا برای استرداد زنان مسلمان و
دفاع از حریم خانواده های مؤمنین اقداماتی به
عمل آورند.(۱) و در آن شرایط خفقان و
خطرناک از این تعدّی غیر انسانی و نفرت انگیز
و پیامدهای آن جلوگیری کنند. روحیه مذهبی
مردم و پیوند مستحکم بین ایشان و علمای
شیعه موجب شد که ملت یکپارچه در مقابل
این توطئه ایستادگی کرده و نقش درخشان
خویش را شکوهمندانه نشان دهند. در نامه ای
که عباس میرزا نایب السلطنه به خط میرزا
ابوالقاسم قائم مقام، برای ژنرال پاسکیویچ
فرمانده قوای روس نوشته، به این موضوع
اشاره شده است. «… گریبایدوف دست به
پاره ای رفتارهای ناهنجار زد … که خلاف
طریقه دین غرّای اسلامیان بود و هیچ یک از
اهالی شرع شریف، حوصله چنان خلاف شرعی
را نمی نمود، رفته رفته کار از مصلحت
دولت داری گذشت و پیشوایان دین مبین را بنا
بر رعایت شریعت جناب سیدالمرسلین نوبت
دینداری گشت، به جهت رعایت دین حرمت
دولت فراموش کردند …»(۲)

شهر تهران یکپارچه جوش و خروش
گردید و حمیت مذهبی و تعصب دینی در این
ماجرا، اقتداری قابل تحسین به وجود آورد.
مردم با روحانیت متحد شده برای خشکانیدن
ریشه این تجاوز آماده شدند. روحانیت وظیفه
خود دید که از شرف دینی در برابر آن
شقاوت پیشگان دفاع کند. از نظر مقتضیات
زمان طبیعی است که مردم به سراغ مجتهدی
می روند که مرجع امور مسلمین در امور شرعی
و فقهی می باشد و قبلاً با سخنان و
افشاگریهای خود مخالفت خویش را با استبداد
و تجاوز و سلطه اعلام کرده بود، و او کسی غیر
از میرزا مسیح مجتهد(۳) نبود. چون این فقیه
دوراندیش که در تهران و نقاط شمال کشور و
مناطق غربی نفوذ و اعتبار بالایی داشت و
نسبت به حوادث آن عصر از بینش وسیع و
آگاهی بالایی برخوردار بود و نقشه ها و
توطئه های دشمنان را می شناخت، و از طرف
دیگر در اجرای احکام الهی از این قدرتهای
پوشالی پروا نداشت و با صلابت و ابهت در
برابر تهدیدها مقاومت و ایستادگی می کرد،
مردم رهبریت و مشروعیت وی را پذیرفته
بودند. این مرجع عالیقدر شیعه و فقیه وارسته
که در انجام وظایف شرعی و امتثال اوامر
معصومین(علیهم السلام) از هیچ گونه کوشش
مضایقه نمی کرد موفق گردید شکوه مذهب
تشیع را به استکبار نشان دهد و غبار شرم و
درماندگی از رخسار مردم شکست خورده ایران
بزداید.

حامد الگار می نویسد: بیش از همه آن
ماجرا، مقابله ای میان مردم و حکومت تجلی
می کند که در آن علما مانند الهام دهندگان و
رهبران احساسات عمومی و مدافعان شرافت
ملی عمل می کنند. اینکه این مقابله انگیزه
مذهبی داشته و در وجود یک مجتهد مرکزیت
یافته بود تصادفی نبود. حکومت بیش از پیش
در مظان اتهام، خیانت و همکاری با قدرتهای
بیگانه نامسلمان قرار داشت.(۴)

البته برخلاف ادعای دروغین برخی از
مورخان بویژه نویسندگان اروپایی، میرزا مسیح
مجتهد برای آزادسازی زنان محبوس در
سفارت روس، به طور مستقیم فرمان قتل
صادر نکرد و چون زنان به او پیام داده بودند که
ما را از این وضع ناهنجار نجات دهید برحسب
وظیفه قرآنی، ابتدا توسط قاصدی از وزیرمختار
روسیه خواسته بود که زنان را آزاد نماید تا از
خطرات ناشی از آن ایمن باشد. در «تاریخ
منتظم ناصری»، چنین آمده است:

«… آغایعقوب ارمنی به فتنه انگیزی
پرداخته بعضی از نسوان گرجیه را که مسلمان
شده و در حباله نکاح اشخاص و صاحب اولاد
بودند اسیر نامبرده، گریبایدوف را به خواستن
آنان محرک آمد و حرکات مشارالیه اسباب
رنجش مردم و کدورت علما گردید و چندان که
او را نصیحت کردند و بر خشونت و لجاجت
افزود و یعقوب ارمنی و بعضی از مفسدین
دیگر نیز در تحریک و اغوای گریبایدوف
ساعی بودند. علما چون دیدند که پای عرض و
ناموس مسلمین در میان است و گریبایدوف
هم در بدگویی و بدسلوکی مصرّ است و قبول
نصیحت نمی کند در [مسجد] جامع تهران
اجماع کرده، حاج میرزا مسیح مجتهد را با خود
متحد ساخته بر ضد ایلچی هم داستان شدند.
بسیاری از اهل شهر چون مرید علما بودند
دکاکین را بسته دور آنها جمع شدند. مقصود
علما تخویف ایلچی روس و رد کردن زنان
بود …»(۵)

محمدتقی خان سپهر نوشته است:
«علمای اثنی عشریه تکلیف خویش را چنان
دانستند که کنیزکان گرجیه را که سالها کیش
مسلمان داشتند، از گریبایدوف به هر نحو که
توانند استرداد فرمایند و مردم شهر به یکباره
شوریدند و در مسجدی که حاج میرزا مسیح
تهرانی امام جماعت بود این غوغا فزونی
داشت اما رأی علما در قتل ایلچی نبود بلکه
غرض ایشان تهدید ایلچی و استرداد زنان
مسلمه بود.»(۶)

رضاقلی خان هدایت این واقعیت را چنین
گزارش نموده است:

«… قضات، مشایخ سادات و مجتهدین با
یکدیگر اتفاق گزیدند و به نزد گریبایدوف کس
فرستاده پیغام دادند در امورات شرعیه و
قواعد دین نتوانیم ساکت بود چه اگر بعد از این
مصالحه(۷) کار چنان بود که ایلچیان روسیه
زنان اهل اسلام را به عنف و زور و زجر باز گیرند
اولاد و احفاد مسلمانان در دست روسیه خواهد
افتاد. پادشاه حفظ ملک خود را کرده با روسیه
مصالحه فرموده ما پیشوایان این دین مبین و

حامیان و مروّجان شریعت حضرت
سیدالمرسلینیم. بنا بر قواعد مذهب، مصالحه
نتوانیم. صلاح در استرداد زنان مسلمه به
صاحبان ایشان است. چون فرستاده علما به
نزد ایلچی روسیه رفته و این گونه سخنان به
میان آورده گریبایدوف برآشفته و به او دشنام
گفته و به جوابهای درشت و عتابهای وقیح،
فرستاده را بازگردانیده، علما و سادات در
[مسجد] جامع تهران اجماع کرده افضل
الفضلاء و المجتهدین جناب حاج میرزا مسیح
را با خود موافقت داده به مخالفت ایلچی
هم داستان شدند …»(۸)

رابرت گرانت واتسون نوشته است:
«موضوع بردن زنان در سفارت، مردم تهران
را عصبانی کرد … این موضوع را مردم برآشفته
تهران به رأی روحانیان واگذار کردند و مجتهد
اعلم [میرزا مسیح تهرانی [فتوا داد نجات
دادن زنان مسلمانی که به خانواده مسلمین
متعلق بودند از دست اجانب امری قانونی به
شمار می رود»(۹) در ضمن، در مکاتبه رسمی
میرزا ابوالقاسم قائم مقام با ژنرال پاسکیویچ در
تشریح حوادث سفارت روس که به کشته شدن
اعضای آن منجر گردیده آمده است که رأی
علماء در ابتدا قتل ایلچی نبود بلکه غرض
ایشان استرداد زنان مسلمان و بانوان
محجّبه بود.(۱۰)

سفیر روس نه تنها به تقاضاهای مکرر و
توأم با نصیحت میرزا مسیح اعتنایی نکرد و به
درخواست وی وقعی ننهاد بلکه به خواسته های
میرزا ابوالحسن خان وزیر امور خارجه ایران و
تنی چند از مقامات دولتی نیز توجهی نکرد زیرا
آنان به گریبایدوف پیغام دادند که از هیجان
مذهبی و خروش مقدس مردم بترسد و زنان
مسلمان را به خانواده های آنان برگرداند.

فتحعلی شاه قاجار در نامه ای که به
فرزندش عباس میرزا نایب السلطنه نوشته، به
خشم مردم و پیامی که برای سفیر فرستاده
اشاره کرده و می گوید: به او گفتم این زنها را که
سالهاست مسلمان شده اند و هر جا اسیری
مشخص داری اعلان دار تا بازیافته شود ولی
این نامه در وی تأثیری نبخشید.(۱۱)

اجتماع کنندگان در مسجد جامع تهران
تصمیم گرفتند هیأتی به نمایندگی مردم، نزد
حاکم تهران بفرستند و به وی هشدار دهند که
اگر سفیر روس زنان مسلمان را تسلیم نکند
آنان شخصا وارد میدان عمل شده و به حساب
گریبایدوف و کارگزارانش خصوصا آغایعقوب
ارمنی خواهند رسید. حاکم تهران تقاضای
جمعی از مردم را به آگاهی سفارت روس
رسانید اما وزیرمختار روس حاضر به اجابت
این تقاضا نشد و چون اجتماع کنندگان در
مسجد از بی اعتنایی سفیر روس نسبت به
خواسته منطقی خود اطلاع یافتند جمعیت
بسیار خشمگین شده و با تهییج و تشویق میرزا
مسیح آماده شدند تا به سفارت رفته و نسبت به
آزاد نمودن زنان محبوس اقدام کنند.(۱۲)

* کانون قیام

اجحاف و زورگویی و کارهای خلاف قانون
گریبایدوف، مردم معتقد تهران را آشفته نمود.
از این جهت آنان با هدایت روحانیت و فتوای
میرزا مسیح مجتهد در مسجد جامع تهران
اجتماع کردند تا از این کانون توحید به لانه
فساد و کانون شرارت گریبایدوف رفته و بانوان
مسلمان را آزاد کرده و سفیر شقی و بدرفتار را
متنّبه سازند. جهانگیر میرزا که خود از مورخان
و وابستگان قاجاریه است می نویسد «… حاج
میرزا مسیح(ره) نظر به تکلیف مسلمانی طلب
اُناثیه [زنان] اهل اسلام را که برده بود، نمود.
ایلچی در جواب، سخنان درشت گفته
[فرستاده [مجتهد العصر و الزمانی را معاودت
داد و اهل اسلام از دیدن این اوضاع پریشان
شده محالاّت را خبر کرده و جمیع کسبه و رعایا
از زن و مرد اسلحه پوشیده و اکثر نوکر باب
دولتی نیز به جهت اسلام، ترک آمدن ارگ
[حکومتی] را کرده به دولتسرای مجتهد العصر
و الزمانی جمع آمدند و میرزای مجتهد را به
مسجد جامع برده دروب اسواق و خانات را
بسته به مسجد جامع مجتمع گشتند و کثرت و
غوغای عظیم از عامّه و خواص در مسجد پیدا
آمد. امنای دولت از شنیدن این اخبار ابواب
ارگ را بسته و مستحفظ گذاشته، از غوغای

عوام محترز آمدند و مجتهد العصر و الزمانی
کسان به نزد گریبایدوف فرستاده و از او دوباره
خواهش استرداد اناثیه اسلام را نمودند و
گریبایدوف نیز کسان خود را که قریب به
دویست نفر بودند جمع آورده به حفظ خانه
مشغول شده کسان میرزا مجتهد را به
عتابهای درشت و خطابهای سخت مخاطب
ساخته، معاودت داد».(۱۳)

در روز چهارشنبه، ششم شعبان سال
۱۲۴۴ هـ .ق مطابق با یازده فوریه ۱۸۲۹
میلادی، مردم تهران برای استیفای حق مسلم
خویش، در مسجد جامع بسیج شدند. جمعیتی
که در مسجد اجتماع کرده بودند شور مذهبی و
هیجان دینی داشتند و قیام آنان از ماهیت
معنوی نشأت می گرفت. نهضت عظیم عاشورا
بر آن پرتوافشانی می کرد و به آن قداست
می بخشید. نصایح و مواعظ خردمندانه میرزا
مسیح به این جنبش مردمی نظم و انسجام
می داد.

در بین جمعیت کسانی دیده می شدند که از
جنگهای ایران و روس زخمهای عمیقی خورده
بودند زیرا یا فرزندان و بستگان خویش را در
این حادثه از دست داده و یا زنان آنان را به زور
از خانه بیرون آورده و به سفارت روس انتقال
داده بودند. زنان در تشویق و تحریض مردان
جملاتی را بر زبان می راندند و طنین اللّه اکبر
مجتمعین در مسجد، چون عطری معنوی
مشام مؤمنین را نوازش می داد و آنان را برای
انجام وظیفه الهی خویش مصمم تر می ساخت.
سرانجام رود خروشان مردم با هدایت میرزا
مسیح همچون سیلی توفنده به راه افتاد و در
مسیر راه افراد زیادی به این جمع
خشمگین پیوستند.

رابرت گرانت واتسن می گوید: وقتی خبر
هیجان عمومی به دربار قاجار رسید، شاه به
وزیرخارجه دستور داد از نماینده روس تقاضا
کند اوضاع را به گونه ای ترتیب دهد که خشم
مردم فروکش نماید. گریبایدوف قبول کرد که
در روز بعد ترتیب کار داده شود. ولی این تأخیر
تأثیر شومی در سرنوشت وی داشت زیرا بین
ساعت ۸ و ۹ صبح یازده فوریه ۱۸۲۹ میلادی
اهالی با خشم و هیجان به سمت اقامتگاه سفیر
روس هجوم بردند تا به دست خود قانون را
اجرا کنند و زنان مورد بحث را آزاد نمایند و
یعقوب خان خواجه را دستگیر سازند.(۱۴)

ای.او. سیمونیچ (وزیرمختار بعد از
گریبایدوف) در اینکه چرا مردم به سوی
سفارت روس سرازیر گشتند طی خاطرات
خویش نوشته است: گریبایدوف سخن خود را
از پیش برد. اما در اینجا خطای بزرگی مرتکب
شد زیرا دستور داد زنان را به مقر خویش که
سکنه آن تمام مرد بودند بیاورند. مصلحت در
آن بود که زنان، قبل از اعزام به گرجستان، در
یکی از خانه های مسلمانان بیتوته کنند. بدین
قرار جنبش بر پا گردید و باید اعتراف کرد که در
هر کشور دیگری هم بود این وضع پیش
می آمد. زیرا شرط ادب نبود که گروهی زن با
تعدادی مرد جوان در زیر یک سقف سکنی
داشته باشند. تعصب مذهبی مردان تهران از
یک سو و شرارتی که کارگزاران سفارت داشتند
از طرف دیگر بر وخامت اوضاع افزود و در
سطح شهر تهران سخن از این واقعیت بود که
زنان مسلمان در انظار عمومی به دست افراد
غیر مسلمانِ منفور افتاده و بدنام شده اند.
گریبایدوف به آنچه می گذشت اعتنا نمی نمود. و
از فرط غرور ماجرا را درک نمی کرد در چنین
وضعی مردم به هیجان آمدند و محل اقامت
اعضای سفارت امپراطوری روس را محاصره
کردند. ابتدا داد و فریاد می نمودند و استرداد
خواجه سرا (آغایعقوب ارمنی) و زنان را خواستار
بودند.(۱۵)

وقتی گریبایدوف با مردمی خشمگین
مواجه گردید به جای آنکه بردباری نشان دهد
و تقاضای منطقی آنان را عملی سازد، به
مأمورین سفارت دستور داد مردم را از اطراف
اقامتگاه خود پراکنده نموده و در صورت
مقاومت به سوی آنان تیراندازی کنند. بر اثر
این حرکت و اصابت گلوله یکی از محافظان
سفارت، نوجوان چهارده ساله ای که بین
جمعیت بود به شهادت رسید. تظاهرکنندگان
آن نوجوان مقتول را به مسجدی که در آن
حوالی بود بردند و بر سر نعش وی به سوگواری
پرداخته و بر اثر این حادثه، آتش خشم آنان به
شدیدترین وجهی شعله ور گردید. لذا مصمّم
شدند به وسیله سلاحهایی چون خنجر،
شمشیر و چاقو به سفارت حمله برده و ضمن
آزادی زنان، انتقام خون به ناحق ریخته این
نوجوان را بگیرند. چون خبر هجوم مردم به
گوش فتحعلی شاه رسید، فرزند خود ـ علی خان
ظل السلطان ـ را که حاکم تهران بود مأمور
ساخت از وقوع حادثه جلوگیری کند. به دستور
وی چند هزار مأمور در صدد پراکنده ساختن
مردم برآمدند. اما مسلمانان خشمگین به مقابله
با آنان برخاستند. مؤلف کتاب «ناسخ
التواریخ» می نویسد: «ولی مردم با [عوامل
دولتی [سخن به خشونت باز کردند و گفتند
آنجا که پای دین در میان باشد ما از دولت
دست باز داریم. اینک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.