پاورپوینت کامل در خزان ۳۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در خزان ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در خزان ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در خزان ۳۰ اسلاید در PowerPoint :
>
۲۲
کردستان نامت آواز هر
قناری
بود
گفتگویی با خانم فاطمه بی غم، همسر سردار
شهید محمد بروجردی
در نگاهت سپیده جاری بود
لحظه هایت امیدواری بود
پاورپوینت کامل در خزان ۳۰ اسلاید در PowerPoint غریب کردستان
نامت آواز هر قناری بود
سلام به مسیح کردستان، به ناجی
کردستان، به شهیدی که آوای ملکوتی اش
هنوز هم از کوههای سر به فلک کشیده و
کوچه های غریب کردستان طنین انداز است.
«گوشه ای از مقاله حسین بروجردی، فرزند شهید محمد بروجردی»
در کوچه پس کوچه های شهرهای ایران،
کم نیستند کسانی که با شجاعت و رشادت به
دفاع از اسلام و انقلاب پرداختند و با شهادت
خود درسی را برای فرزندان خود و نسل آینده
باقی گذاشتند. و اینک در یکی از کوچه های
باریک خیابان ۱۵ خرداد تهران، به منزل شهید
بروجردی می رسیم؛ آنجا که همسر و دو فرزند
ایشان اینک زندگی می کنند و
گوشه گوشه
صحبتهایشان
یادی از استقامت و ایثار شهید محمد
بروجردی، سردار رشید و پرافتخار کردستان
است.
خانم فاطمه بی غم در سال ۱۳۵۲، با
شهید محمد بروجردی ازدواج کرد و در طی ۱۰
سال زندگی مشترک با این شهید، دو فرزند از
وی به یادگار مانده است.
خانم بی غم در مورد همسرش می گوید:
شهید بروجردی در ۱۷ سالگی با من
ازدواج کرد و یک سال بعد به سربازی رفت و
چون علاقه ای به خدمت در ارتش شاهنشاهی
نداشت فرار کرد و به قصد دیدار با امام، خود را
به مرز عراق رساند لیکن در آنجا دستگیر شد و
۶ ماه در زندان بود. و پس از انجام خدمت
اجباری، مبارزات سیاسی خود را آغاز کرد، از
همان ابتدا سعی کرد با روحانیت خط امام
تماس برقرار کند و سرانجام افتخار شاگردی در
محضر شهید حاج مهدی عراقی را
کسب نمود.
وی تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی دایما
در حال مبارزه سیاسی بود و بعد از انقلاب،
فعالیت شدیدی در جهت افشاء چهره پلید
منافقین و مبارزه ریشه ای با این جریان را آغاز
نمود. او پس از مدتی مسؤولیت سرپرستی
زندان اوین را به عهده گرفت و بعد از چندی
همراه با چند تن دیگر از برادران زیر نظر
شورای انقلاب، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
را بنیانگذاری کرد.
با شروع سنگ اندازیهای ضد انقلاب در
کردستان، پس از فرمان امام جهت سرکوب
ضد انقلاب عازم پاوه شد و پس از سرکوب ضد
انقلاب و فرار آنان به سوی عراق، محمدآقا در
منطقه ماند تا از تجربیات گرانبهایش در
کردستان استفاده کنند و پس از چندی به
سمت فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب
گردید. محمدآقا به پاکسازی مناطق کردستان
ادامه داد و با رشادتهای بی شمار در آزادسازی
این منطقه از دست پلید ضد انقلاب نقش
فعالی داشت تا جایی که تشکیل سازمان
پیشمرگان مسلمان کرد را در شورای عالی سپاه
مطرح کرد که پس از تصویب، با همکاری
و استعانت دو تن از اعضای
شورای انقلاب؛
شهید مظلوم آیت اللّه بهشتی و حجت الاسلام
و المسلمین رفسنجانی، مسؤولیت تشکیل آن
به وی محول گردید. به هر حال سراسر زندگی
محمد خدمت به اسلام و مسلمین بود و در
مدتی که در منطقه بود از هیچ خدمتی در
جهت حاکمیت اسلام و خدمت به مردم محروم
کردستان دریغ نکرد تا اینکه در تاریخ اول
خرداد ۱۳۶۲، در مسیر جاده مهاباد نقده بر اثر
انفجار مین، همراه با عده ای دیگر از
همرزمانش به درجه رفیع شهادت رسید.
ـ خانم بی غم، با این توضیحاتی که شما دادید؛ شهید بروجردی پس از ازدواج دایما در
سفر بودند، آیا شما هم ایشان را همراهی
می کردید؟
ـ در ابتدا بله؛ اما بعدا وقتی بچه دار شدم
کمتر. فرزند اولم که دنیا آمد شهید بروجردی
سوریه بودند و چون ارتباطی با هم نداشتیم
اصلاً از تولد فرزند خود باخبر نشدند. پسرم روز
عاشورا به دنیا آمد و او را حسین نامیدیم. وقتی
دخترم به دنیا آمد، محمدآقا سخت درگیر
کردستان و پاوه بودند و از به دنیا آمدن سمیه
هم اطلاع پیدا نکردند. آنقدر درگیر بودند که دو
سه ماه از ایشان خبر نداشتیم.
ـ شما این دوری و تنهایی را چگونه تحمل می کردید؟
ـ اگر صبر نمی کردم او هرگز موفق
نمی شد؛ من در همه زمینه ها به او کمک
می کردم. برایش مشکل تراشی نمی کردم.
ایشان را آزاد می گذاشتم و همه امکانات را در
اختیارشان قرار می دادم. پدر و مادرم نیز او را
درک می کردند و با ایشان همکاری می کردند.
حتی خواهر ۸ ساله من در کارها به ایشان
کمک می کرد. و میهمانان ایشان را که به
منظور کارهای سیاسی به منزل می آمدند از
جایی که قرار داشتند به خانه می آورد. همکاری
من و خانواده ام عاملی بزرگ در موفقیت
ایشان بود.
ـ خانم بی غم، شما که خانوادگی در خدمت مردم کردستان بودید مردم کردستان را چگونه
دیدید و چه خاطره ای از مردم آنجا دارید؟
ـ آنان مردمی مهمان نواز و شجاع هستند.
شهید بروجردی آنقدر از مردم کردستان تعریف
می کرد که من علاقه مند شدم به آنجا بروم.
وقتی به آنجا سفر کردم مهربانی و خوبیهای
آنا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 