پاورپوینت کامل بانوی فرمانروا ۹۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بانوی فرمانروا ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بانوی فرمانروا ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بانوی فرمانروا ۹۶ اسلاید در PowerPoint :

>

۲۰

* سردمدار سرزمین سبأ

قرآن کریم از زنی به نام «بلقیس» سخن
گفته که در سرزمین سبأ حکمرانی می کرده
است. چون هدهد برای حضرت سلیمان
گزارش فرمانروایی این بانو را نقل کرد، آن
پیامبر و فرستاده الهی نامه ای برای بلقیس
نوشت. هدهد نامه را به نزد آن زن حاکم برد.
بلقیس چون نامه را مطالعه کرد متوجه اهمیت
رفتار سلیمان شد و در مقابل قدرت و حشمت
وی تدبیری اندیشید. سران دولت را خواست و
با آنان در این زمینه به شور پرداخت. مشاورین
گفتند: ما فرزندان جنگ و نبردیم و اهل فکر و
عقل در این زمینه نمی باشیم. لذا بلقیس گفتار
آنان را ناقص و توأم با کاستی دانست و به آنان
اعلام کرد: صلح از جنگ بهتر است و گفت: هر
گاه زمامداران بر قریه ای غلبه کردند و به زور
وارد آن شدند، آن دهکده را ویران ساخته، آثار
تمدن را نابود می کنند و عزیزان آن سرزمین را
ذلیل می نمایند؛ من برای سلیمان هدایای
نفیس و گرانبها می فرستم و او را از این بابت
آزمایش می کنم و به مقصد و روش وی واقف
می شوم. چون هدیه ها رسید سلیمان از پذیرش
آنها امتناع کرد و گفت: خداوند به من نعمتهای
فراوان داده و به متاع دنیا نیازی ندارم. نماینده
بلقیس آنچه را دیده و شنیده بود به آگاهی وی
رسانید. این زن خردمند گفت: ما ناگزیریم برای
اطاعت از فرمان او بشتابیم، و پرده های غفلت
از جلوی چشمش برداشته شد و گفت: بارخدایا
روزگاری از عبادت تو سرپیچی کردم و مدتها از
رحمت تو دور بودم، به خود ظلم کردم و از نور
تو خویشتن را باز داشتم و اکنون تسلیم
سلیمان گردیدم. ایمان من بی ریا و مخصوص
توست که بخشنده و مهربان هستی.(۱)

بدین گونه زنی که بر قلمروی قابل توجه
فرمانروایی داشت از در مصالحه وارد شد و به
خوبی و سعادت رسید و بر طریق هدایت گام
نهاد و سرمشقی برای زنان حاکم گشت،
نمونه ای که قرآن او را معرفی کرده است، از
کفر و شرک توبه نمود و به توحید روی آورد و
برخی گفته اند سلیمان او را به زنی اختیار کرد.

نمونه دیگر بانویی است به نام قیدافه که
حاکم اندلس بوده است. ابوالقاسم فردوسی در
شاهنامه می گوید:

زنی بود در اندلس شهریار

خردمند با لشکری بی شمار

جهان جوی و بخشنده قیدافه نام

ز روی بهی یافته نام و کام(۲)

* دو خاتون خردمند

در حدود قرن هفتم هجری دو خاتون
خردمند خوش درخشیدند و شهرتی خوب به
دست آوردند. آنان که به عنوان بانوان
«قراختایی» مشهورند سرزمینی را اداره
می کردند که به وسعت فرانسه بود و چندین
برابر انگلستان مساحت داشت و تازه باید با آن
شرایط خشن کویری و کمبود آب و مشکلات
دیگر ناشی از شرایط جوی به مقابله برخیزند و
مراقب تحرکات سیاسی و نظامی هم باشند،
ارتباط خود را با اردوگاه اصلی ایلخان مغول
حفظ کنند و امنیت و آسایش را بر منطقه تحت
قلمرو خویش حاکم سازند. در جزء بودجه
قراختائیان سالیانه ده هزار دینار تحت عنوان
عمارت قلعه ها و سور و حفر قنوات دیوانی
منظور شده بود و علاوه بر آن چون در طی نیم
قرن (پنجاه سال) حکومت ترکان خاتون و
پادشاه خاتون در کرمان و توابع، جنگی رخ نداد
یکصد و بیست هزار دینار مواجب لشکر،
صرفه جویی شد و از همین پولها سدها ساخته،
قنوات حفر گردید و به آبادانی مزارع پرداختند و
فقیران و درماندگان را مراعات کردند و به
ترمیم وضع اقتصادی و معیشتی افرادی که
مشکل داشتند مبادرت نمودند.(۳)

توضیحا باید اشاره کرد از ۳۴۲۱ سال
تاریخ مدون که در تمدن بشری ثبت شده و
سازمان یونسکو و ویل دورانت آن را تأیید
نموده اند، تنها ۲۶۸ سال بدون جنگ و
خونریزی سپری گشته و همین میزان نیز زمان
آتش بس و برزخ میان جنگها بوده و نمی توان
گفت طی آن صلح کامل برقرار بوده است و اگر
درست دقت شود از ۲۶۸ سال باقی مانده که
مردمان در صلح به سر برده اند برخی زنان در
گوشه هایی از زمین حکومت داشته اند و نمونه
بارز آن حکمرانی دو زن مورد بحث در این
نوشتار ماست که در پنجاه سال حکومت آنان
حتی یک جنگ کوچک هم در کرمان رخ نداده
است و باید بیفزاییم که در میان ۸۴۰ نفر حاکم
اسلامی از صدر اسلام و در طول این چهارده
قرن، تنها ۱۶ نفر یعنی قریب به دو درصد، زن
بوده اند که می کوشیده اند صلح و آرامش را بر
جوامع تحت قلمرو خود حاکم سازند و از نزاع و
خونریزی دوری گزینند.

البته قصد این نوشته دفاع از شیوه
حکومت بانوان یا ترویج چنین روشی نمی باشد

و در طول تاریخ زنانی هم بوده اند که برای
تثبیت حکومت خود به ستم و فشار و مجازات
دست یازیده اند. الیزابت که قبل از کاترین بر
روسیه حکومت می کرد دستور داد زبان دو زن
با تشخص را به جرم اسائه ادب به ملکه و
اظهار تردید در زیبایی او در ملاء عام بریدند و
روزی که این زن مرد، هزار و پانصد دست
لباس در صندوقخانه از او باقی مانده بود. تاج
مرصع کاترین بیست کیلوگرم وزن داشت و در
جبه ای از خز استراحت می کرد که چهار هزار

قطعه پوست خز قاقم، در آن به کار رفته بود.
همین پادشاه خاتون که موضوع بحث ماست
صله رحم را زیر پا نهاد و برای حکومت کردن
در این دنیای فانی دستور داد برادرش را خفه
کردند یا مسمومش نمودند. هدف، تحلیلی
تاریخی بر برهه ای از دوران حکومت زنانی
است که می خواسته اند درست فرمانروایی کنند
و تا سرحد امکان برای افراد تحت حکمرانی
خود آسایش و شادابی به ارمغان آورند و نیز
سخن گفتن از زنانی که به استقلال خود

منطقه ای را اداره می کرده اند، آن هم در حدود
هفت قرن قبل، مؤید این واقعیت است که در
ایران اسلامی، زنان چنین فرصتی را یافته اند
که کاردانی و لیاقت خویش را تا بدان حد بروز
بدهند که مقام مهم سیاسی و مملکت داری را
از آن خود کنند و سالهای متمادی لشکریان و
کارگزاران از آنان اطاعت کرده و مردمان تابع
آنان مالیات خویش را با رضایت خاطر تقدیم
تشکیلات حکومتی این دو زن فرمانروا
بنمایند. در همین قلمروی که بانوان قراختایی
حکومت می کردند پادشاهان قبل و بعد آنان یا
اهل هوسرانی و عیاشی بوده و کفایتی

نداشته اند یا اگر قدرتی به دست می آورده اند با
رقیبان خود به نزاع خونین پرداخته و آرامش را
از مردم این سامان می گرفته اند و پسر بر پدر یا
پدر بر پسر رحم نمی کرده است. در منابع
تاریخی بانوان مذکور را ادامه دهنده طریق
بلقیس و تالی تلووی معرفی کرده اند و از جهاتی
این تشبیه درست جلوه می نماید.

* تأسیس یک سلسله

چهارمین حکومتی که نتیجه مهاجرت
دسته جمعی امواج نیروی انسانی آسیای
مرکزی در نقاطی از مرکز ایران خصوصا کرمان
پای گرفت،حکومت قراختائیان کرمان نام دارد
که تا مدتها بعد از سقوط بغداد، یعنی حدود
یکصد و بیست سال حکمرانی داشته اند.
چگونگی اقامت آنان بدین نحو است که
طوایف قراختایی که در ماوراءالنهر بودند و با
علاءالدین خوارزمشاه قرابت خانوادگی داشتند،
کم کم در خراسان جاگیر شده بودند.(۴) به
هنگام آشفتگی کار، خوارزمشاهیان از مرکز
حکومت خارج شدند و رییس آنان که «بُراق»
نام داشت و حاجب خاص بود پس از جمع آوری
مالیات اصفهان به فکر افتاد تا راهی
هندوستان شود زیرا پادشاه دهلی ـ سلطان
شمس الدین ایل توتمش ـ خود قراختایی بود و
با وی آشنایی داشت. هنگام عبور، چون به
کرمان رسیدند، شجاع الدین ابوالقاسم ـ حاکم
کرمان ـ خیال دستبرد به قافله براق را در ذهن
خود پرورانید. حوالی جیرف جنگی در گرفت و
برخلاف تصور حکمران کرمان شکست خورد و
اسیر گردید. پسر شجاع الدین قلعه داخلی شهر
کرمان را در اختیار گرفت ولی براق وی را در
محاصره قرار داد که مدتها به طول کشید.
جلال الدین خوارزمشاه که از برابر مغولان
گریخته و به هند رفته بود، از آنجا رانده و در
اینجا مانده، از طریق کرمان بازمی گشت؛ هم
براق حاجب و هم پسر شجاع الدین به او احترام
گذاشته و استقبال کردند اما یک روز که سلطان
به شکار رفته بود براق دروازه ها را بست و او را
راه نداد. پسر شجاع الدین که پشتوانه خود یعنی
جلال الدین را در چنین وضعی دید تسلیم شد و
سلطان جلال الدین ناچار شد حکومت کرمان را
برای براق حاجب به رسمیت بشناسد و لقب
قتلغ خان (یعنی: باحشمت) برایش فرستاد.(۵)

روایت دیگر می گوید: جلال الدین
خوارزمشاه که در این روزها در هندوستان بود،
به فکر افتاد سپاهی برای مقابله با مغولها
فراهم کند و چون خبر استقرار براق را در
کرمان شنید، به این ولایت روی نهاد، براق تا
بهرامجرد ـ ده فرسنگی کرمان ـ پیشواز رفت و
رکابش را بوسید. هنگام ورود به شهر، قلعه دار،
کلید قلاع را به جلال الدین سپرد و سلطان
مذکور با دختر براق ازدواج کرد. چند روز بعد
برای شکار به بردسیر رفت ولی براق همراهش
نیامد و سپس پیغام داد که اگر سلطان قصد
عراق داشته باشد حرکت کند، چه، کرمان مدتها
در دست افراد ستمگر و ناپایدار بوده و از
قحطی چند ساله و تردد قوای بیگانه از استعداد
و نظم افتاده و اکنون از عهده حشم و پیروان
سلطانی بر نیاید و در واقع محترمانه داماد را از
شهر بیرون کرد.

در سال ۶۲۲ه··· .ق غیاث الدین برادر
جلال الدین به سرحد کرمان رسید و براق از او
استقبال کرد. اما پس از مدت کوتاهی، اختلاف
بین آن دو زیاد شد زیرا غیاث الدین که پسر
خوارزمشاه بود، هنوز براق را از بندگان خاندان
خود می دانست، غیاث الدین در حکم اسیری
نزد براق ماند و نامبرده مادر غیاث الدین را هم
خواستگاری کرد و او موافقت نمود. زمستان آن
سال (۶۲۳ه··· .ق) غیاث الدین به نرماشیر رفت و
در بازگشت با برادر براق توطئه ای علیه براق
ترتیب داد. براق متوجه شد و به غلام خود
دستور داد تا نخست برادر را از دم تیغ بگذراند
و سپس غیاث الدین را با طناب خفه کرد و
تمامی اطرافیان وی را شربت قهر چشانید و بر
یک کودک از ذکور رحم نکرد،(۶) معروف است
مادرش چون فریاد فرزند را شنید نعره کشید
ولی به دستور براق او هم خفه شد. براق سر
غیاث الدین را به نزد دربار ایلخان مغول ـ
اوکتای قاآن ـ فرستاد و پیغام داد که شما را دو
دشمن است، جلال الدین و غیاث الدین، من سر
یکی را فرستادم. با این خدمت به طور مسلم
حکومت او از سوی دربار مغول تأیید شد و بعد
از این لقب «قتلغ» را که معنی حشمت و جاه را
می رساند برایش صادر کردند و ملک کرمان را
برای پانزده سال در قبضه تصرف گرفت.(۷)

براق توانست علاءالدوله فرمانروای یزد را
شکست دهد. بعدها به فرمان او کتابی به
سیستان لشکرکشی کرد و آن ایالت را ضمیمه
قلمرو مغولان نمود و نفوذ خویش را در آن
صفحات توسعه داد. فاتحان مغول با توجه به
این پیروزیها براق را گرامی داشتند و پسرش در
دربار آنان به عنوان گروگان روزگار
می گذرانید.(۸)

قدرت قراختائیان تقریبا همزمان با حمله
چنگیزخان به ایران در کرمان به وجود آمد و در
تمام مدت فرمانروایی نیز در سایه مغول سر
کرد و چون نسبت به مغولان از در فرمانبرداری
در آمد، قدرتشان در این ولایت بی منازع
گشت.(۹)

براق حاجب را چهار دختر بود، بزرگتر آنها
«سونج ترکان» را نزد جغتای فرستاد، «یاقوت
ترکان» را به اتابک محمود حاکم یزد داد و
«خاتون ترکان» را به عقد ازدواج برادرزاده اش
در آورد و «مریم ترکان» را به فرزند اتابک یزد
داد که امیرسام نام داشت. رکن الدین مبارک از
پسرانش بود که وی را به دربار «قاآن» فرستاد
و ملازمت امرا می نمود. قطب الدین محمد را
که برادرزاده و داماد خویش بود، نزد خود نگه
داشت و همراهی نمود زیرا در چهره اش نشان
نیک بختی و حکمرانی مشاهده می کرد.(۱۰)
براق حاجب، رسولی به دارالخلافه بغداد
فرستاد و از اسلام اختیار نمودن خود خبر داد و
از مرکز خلافت درخواست نمود که او را لقب،
برای حکومت دهند. خلیفه وقت عباسی یعنی
الناصرلدین اللّه درخواست وی را پذیرفت و او
را ملقّب به «قتلغ سلطان» ساخت.

* کفایت ترکان خاتون

در آن زمان که سلطان غیاث الدین مقتول
از اصفهان عزم کرمان کرد ترکان خاتون را که
به او تعلق خاطر فراوان داشت، نزد
قاضی القضاه رکن الدین صاعد فرستاد تا او را
نگاهداری کند. بعداز کشته شدن غیاث الدین،
علاءالدین محمود اتابک یزد لشکر فرستاد و
ترکان خاتون را به اکراه از رکن الدین صاعد
گرفت و به یزد برد و خواست تا او را به عقد
ازدواج خویش درآورد. براق که این خبر را
بشنید سخت برآشفت و لشکر به یزد کشید و
گفت که غیاث الدین با دربار مغول دم مخالفت
می زد و من کارش ساخته ام اکنون هر چه از او
به یادگار مانده متعلق به من است. چون
قاصدان کاری از پیش نبردند و نزدیک شد
درگیری میان آنان به وجود آید، عده ای
میانجی شدند که در میان این افراد
قاضی القضاه رکن الدین واسطه گردید و خاطر
همگان بر آن قرار گرفت که علاءالدوله
ترکان خاتون را به براق حاجب دهد و او هم

دختری از آن خود را به علاءالدوله دهد تا
این قرابت دوستی بین آن دو را تقویت کند،
براق ترکان را به زنی گرفت و به کرمان
مراجعت کرد و از او صاحب دختری شد که وی
را مریم ترکان نامیدند.(۱۱)

یاقوت ترکان زمینه های حکومت
رکن الدین (برادرش) را پس از مرگ پدر فراهم
ساخت. وی در سال ۶۳۳ه··· .ق بر تخت قدرت
قرار گرفت ولی چون کفایت و سیاست کافی
نداشت حکومت بر قطب الدین برهان رسید، او
را ملکی نامدار گفته اند و آثار وی مشهور است
و تمامی حکمرانان قراختایی کرمان از نسل
اویند.(۱۲) قطب الدین محمد برادرزاده براق
حاجب است و قتلغ ترکان را پس از مرگ
عموی خویش، به حباله نکاح خود درآورد و با
حمایت و کمک این بانو در برقراری امنیت و
دفع راهزنان و سرکوبی اشرار توفیق یافت. با
مشورت این زن در ماجرای لشکرکشی هلاکو
به ایران طاعت و تبعیّت خود را نسبت به
ایلخان اظهار کرد و بدین گونه کرمان را از گزند
هجوم وحشیانه اقوام مغولی مصون نگه
داشت.(۱۳) احمدعلی خان وزیری می نویسد:
سلطان قطب الدین بعد از آنکه چرخ گردون او
را شانزده سال سرگردان نمود، سرانجام آفتاب
دولتش از برج شرف سر بزد و هر اقبالی که در
سفر و حضر او را استقبال نمود به یمن رأی و
رویه و کفایت منکوحه اش ترکان خاتون بنت
براق بود و الحق در زمان سلطنت او بر تمام
سکنه شهر و ملوکات کرمان خوش گذشت. در
سال ۶۵۶ه··· .ق در کوه جوپار به ضرب شاخ
شکار بمرد.(۱۴) قطب الدین محمد دو پسر به
نامهای حجاج سلطان و جلال الدین سیور
غتیمش داشت و چهار دختر که بزرگتر آنان
بی بی ترکان بود، وی که از بطن قتلغ ترکان بود
به دستور پدرش به عقد عضدالدین امیر حاجی
درآمد، پادشاه خاتون که نامزد اردوی «آباقاآن»
شد، قتلغ ترکان خواهر اعیانی سیور غتیمش که
او را به شاهزاده «بایدو» دادند، یول قتلغ خاتون
که در حباله معزالدین ملکشاه بن امیر سام
درآمد.(۱۵)

بعد از قطب الدین در سال ۶۵۶ه··· .ق پسر
خردسالش حجاج از جانب ایلخان وارث
حکومت شد و زن پدرش قتلغ ترکان نیابت او را
در حکومت عهده دار گشت. مؤلف گمنامی که
تاریخ قراختائیان را به نگارش درآورده چنین
می نگارد:

«… [ایلخان [بعد از آن فرمود که فرزندان
او خردند و به دانستن ولایت و نگاه داشتن
لشکر و رعیت قیام نتوانند نمود، خاتون و داماد
او امیرحاجی [عضدالدین] به کار ملک
ایستادگی نمایند و سپاه و رعیت را به راه
معدلت و راستی بدانند و بدارند و بدین منوال
یارلیغ [حکم] فرمود که نوشتن،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.