پاورپوینت کامل باران لطیف ۵۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل باران لطیف ۵۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل باران لطیف ۵۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل باران لطیف ۵۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۴۶

فیلم: باران

نویسنده وکارگردان : مجیدمجیدی

بازیگران: حسین عابدینی، رضا ناجی،زهرا بهرامی

شاید کمتر کسی باور می کرد که «مجید
مجیدی» به عنوان یک بازیگر تازه کار بعد از
انقلاب بتواند پس از گذشت چندین سال در
کنار کارگردانان صاحب نام سینمای ایران
مطرح شود. وی با بازی در چند فیلم «محسن
مخملباف» کارش را در سینما آغاز کرد و پس از
ساخت چند فیلم کوتاه و نیمه بلند، اولین فیلم
سینمایش را به نام «بدوک» ساخت. این فیلم
حکایت خرید و فروش دختران خردسال و
قاچاق در خطه جنوبی کشور بود. پس از آن
نوبت «پدر» بود که به بیوه زنی می پرداخت که
فرزندش با ازدواج دوم او دچار مشکل شده
است. «بچه های آسمان» در باره فقر بود و
عزت نفس خواهر و برادری که کفش نداشتند و
با این وجود از کفشهای دیگران استفاده
نمی کردند. «رنگ خدا» نقطه عطفی در کارنامه
کاری «مجیدی» بود و به زیبایی به ارتباط
کودکی نابینا با طبیعت اطرافش و شناخت
خداوند می پرداخت؛ و «باران» حدیث نوجوانی
و کار و عشق است.

«مجیدی» که طی یک دهه فیلمسازی به
ساخت فیلمهای کودکان و نوجوانان مشهور
شده است، پس از «بچه های آسمان» و «رنگ
خدا» برای سومین بار با «باران» منتخب
دریافت جایزه اسکار می شود. این فیلم با
حضور در ۴۰ جشنواره بین المللی در کشورهای
مختلف، از میان ۷۸ کشور، نام ایران را برای
دریافت اسکار ۲۰۰۲ کاندیدا می کند.

«باران» علی رغم واقعه سپتامبر و
مخالفت شدید آمریکاییان با مردم افغانستان،
پرفروش ترین فیلم ایرانی در آمریکا می شود و
مردم آنجا را تحت تأثیر قرار می دهد و
جنبه های دیگری از زندگی افغانیان و
درد و رنج حاصل از جنگ را برایشان به
تصویر می کشد.

فیلمساز که ساخت فیلم، به قول خودش
نوعی کشف و شهود است؛ سرگشتگی و گم
شدن انسان در خویش و رسیدن به خداوند
عالم را یکی از محورهای اساسی آثارش
قرار می دهد.

اکثر مردم بالقوه و نه بالفعل منتقد فیلم
هستند و از دریچه ذهنیات خویش فیلم را نقد
می کنند. نقد فیلم نیز تنها محل تلاقی
اندیشه های فیلمساز با اندیشه و تخیل تماشاگر
و یا منتقد است. ما نیز تلاش می کنیم تا با ذکر
عناصر اصلی فیلم و نقاط اوج و قوت آن،
مخاطب را به این محل تلاقی نزدیکتر کنیم.

ماجرای فیلم از یک پروژه ساختمانی
نیمه تمام شروع می شود. برجی در شمال شهر
تهران که توسط کارگران فارس، ترک، کرد و
افغانی ساخته می شود. «لطیف» جوانی است که
آبدارچی این مجموعه می باشد و کار تدارکات و
پذیرایی از کارگران را بر عهده دارد. «نجف»
پیرمردی افغانی است که هنگام کار پایش
می شکند و پس از آن پسرش «رحمت» به
جای او به سر کار می آید. «رحمت» که نوجوانی
کوچک جثه است و توان کارهای سخت را
ندارد، اخراج می شود ولی در اثر وساطت
«سلطان» که دوست پدرش می باشد، معمار
دوباره دلش به رحم می آید و کار آسانتر
«لطیف» را به او می سپارد و در عوض
آبدارچی سابق مشغول کار سخت عملگی و
بنایی می شود.

«رحمت» در کمال آرامش و بر خلاف
خشونت ظاهری «لطیف»، با سلیقه و حوصله
تمام چایی درست می کند، برای کارگران غذا
می پزد و سفره می اندازد، ظرفها و لباسها را
می شوید و داخل آبدارخانه را تمیز و مرتب
می کند. اما «لطیف» که با وجود «رحمت» کار
آسان خود را از دست داده است، به مبارزه با
رقیبش می پردازد و در قدم نخست آبدارخانه را
به هم می ریزد و همه چیز را می شکند؛ ولی
«رحمت» هیچ اعتراضی نمی کند و دوباره همه
چیز را مرتب می کند و حتی پرده ای نو و پر از
وصله بر درِ آبدارخانه می آویزد.

عاقبت روزی فرا می رسد که «لطیف» در
پی شرارت و اذیت «رحمت» به طرف
آبدارخانه می آید و در همین حین باد همان
پرده را کنار می زند و «لطیف» سایه «رحمت» را
می بیند که در حال شانه کردن موهای بلندش
است و سپس مثل همیشه شالی دور سرش
می پیچد. «لطیف» با حیرت و تعجب تمام این
صحنه را می نگرد و سریع پنهان می شود. او
فهمیده «رحمت» دختری در لباس پسر است،
که حس و حال خاصی پیدا کرده و از کردار
پیشین خود پشیمان می شود و پس از آن نه

تنها «رحمت» را اذیت نمی کند بلکه در صدد
کمک و دلجویی از او برمی آید و در همه حال
مراقب وی است تا اتفاقی برایش نیفتد. او
حتی جلوی مزاحمتها و زیاده خواهی های
کارگران را می گیرد و به خاطر دختر با آنها دعوا
می کند و همه جا مدافع او می شود، اویی که
همه می انگارند پسرکی ضعیف الجثه است.

«لطیف» کم کم روحیه خشن خود را از
دست می دهد و به جای زد و خورد و دعوا،
رفتارش نیز نرم و لطیف می شود. حتی سعی
می کند در میان محیط کار کثیف، خود را تمیز و
مرتب نشان دهد و در مقابل دختر ظاهر گردد.
گرچه او هیچ توجهی به «لطیف» ندارد و تمام
فکرش کار است و پولی که در قبال کار دریافت
می کند. اما روزگار به این هم بسنده نمی کند و
عاقبت دوباره سر و کله مأموران گشت و
بازرسی پیدا می شود. آنها که بارها به خاطر
ممنوعیت کار مهاجرین افغانی به آنجا آمده اند
و از معمار تعهد گرفته اند که هیچ افغانی را به
کار نگمارد، برای سرکشی باز به درون برج
می آیند. معمار تمامی افغانیان را در طبقه های
زیرین پنهان می کند و مأموران که می انگارند
هیچ افغانی در آنجا کار نمی کند، قصد رفتن
می کنند که ناگهان با دختر روبه رو می شوند که
بی خبر از همه جا از خرید نان بازگشته است.

دختر به طور غریزی خطر را احساس
می کند و پا به فرار می گذارد و مأموران در پی او
خیابانها را پشت سر می گذارند و «لطیف» به
دفاع از دخترک در پی مأموران شروع به دویدن
می کند و هنگامی که مأموران به دختر می رسند
و او را می گیرند، «لطیف» با سرعت خودش را
به آنها می رساند و با مردان درگیر می شود تا

دختر فرار کند. صحنه ای بسیار غم انگیز و
فراموش نشدنی که به بقای بشر برای زیستن
می پردازد. بشری که به ستم ظالمان در میان
دیگران گرفتار شده و تنها به قوتی نان برای
ادامه زندگی خویش راضی است.

«لطیف» در میان این مشاجره به کلانتری
برده می شود و معمار این بار واقعا تعهد می دهد
که تمامی افغانیان را اخراج کند و دختر که
«باران» نام دارد، برای همیشه از آنجا می رود.
«بارانی» که چون «رحمتی» فضای خشن و
مردانه پروژه ساختمانی را دل انگیز و قابل
تحمل کرده بود و در نهایت سلیقه از کارگران
پذیرایی می کرد.

«لطیف» پس از بازگشت به برج دیگر
دست و دلش به کار نمی رود و به دنبال
«باران» راهی درون شهر می شود و از افغانیان
سراغ «سلطان» و «نجف» را می گیرد و
بالاخره پس از رفت و آمدها و جستجوی بسیار
در حومه شهر و در روستایی دور افتاده «باران»
را می یابد. دختر در کنار دیگر زنان و دختران در
میان آب سرد و گل آلود رودخانه سنگها را
بیرون می آورد. «لطیف» که لحظه به لحظه در
پی این مکاشفه خویش لطیف و لطیف تر
می شود از دیدن چنین صحنه ای بسیار متأثر
شده و حتی سعی می کند «باران» را از خطر
غرق شدن در رودخانه نجات دهد ولی باز خود
را پنهان کرده و به سرعت به سر کار قبلیش باز
می گردد. «لطیف» که یک سال تمام بدون
دریافت حقوق در آن پروژه کار کرده است،
جلوی معمار می ایستد و با شهامت تمام پولش
را طلب می کند و در مقابل طفره رفتن معمار
می گوید مرده شور پول را ببرد که همه مجبورند
به خاطر یک لقمه نان همه چیزشان را به
خاطر آن فدا کنند. همان لقمه نانی که در اولین
نمای فیلم، «مجیدی» روی آن تأکید می کند و
نخستین پلانهای «باران» با چانه خمیر و نان
شروع می شود، بهانه ای برای پر کردن شکم
و زیستن.

عاقبت «لطیف» موفق می شود پولش را از
معمار بگیرد و به اسم یک ناشناس توسط
«سلطان» به «نجف» بدهد تا «باران» دیگر
مجبور به کار سخت نباشد؛ اما «نجف» بقچه
پول را نمی پذیرد و «سلطان» خود با آن پول
به افغانستان می رود و نامه ای برای لطیف
می نویسد که «به امام رضا قسم پولت را پس
می دهم.» «لطیف» که پیش از ای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.