پاورپوینت کامل غدیر خم ; بینشهای ناب در نگاه دخت آفتاب ۸۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل غدیر خم ; بینشهای ناب در نگاه دخت آفتاب ۸۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل غدیر خم ; بینشهای ناب در نگاه دخت آفتاب ۸۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل غدیر خم ; بینشهای ناب در نگاه دخت آفتاب ۸۹ اسلاید در PowerPoint :
>
۲۴
سپیده سخن
قسم به جان تو ای عشق، ای تمامی هست
که هست هستی ما از خُم غدیر تو مست
در آن خجسته غدیر تو دید دشمن، دوست
که آفتاب برد آفتاب بر سر دست
نشان ز گوهر آدم نداشت هر که نبود
به خُم سرای ولایت خراب و باده پرست(۱)
شکوه باعظمت و شادی پرمعنویت حج،
دلها و دیده ها را سرشار از شیرینی و لذت
خاص کرده بود. قلبها در هاله ای از روحانیت
فرو رفته بود و نام و یاد لحظه های مراسم در
جانها انعکاس جاودانی داشت. حج آن سال که
به «حجه الوداع» در آخرین سال حیات رسول
خدا(ص) شهرت یافت، با یاران بسیار زیاد آن
حضرت و با تعدادی بیش از یکصد هزار نفر
انجام شد و افزون بر مردم مدینهُ النبی(ص)،
مسلمانانی از دیگر نقاط شبه جزیره عرب برای
فیض حضور حج در محضر آخرین فرستاده
الهی شرکت کرده بودند.
آفتاب پرسوز با شعاعی بیش از تحمل
حاجیان همه جا را آکنده کرده بود اما طراوت و
شادابی این سفر روحانی، تمامی سختیها را
سهل و آسان نموده بود تا آنکه ظهر نزدیک
شد و آرام آرام سرزمین «جُحفه» و در پی آن
بیابانهای خشک و سوزان «غدیر خم» از دور
نمایان می شد. محلی که در حقیقت چهارراهی
است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا
می کند؛ راهی به سوی مدینه در شمال،
مسیری به طرف عراق در شرق، طریقی جهت
غرب و سرزمین مصر و راهی نیز به سوی
سرزمین یمن در جنوب.
آن روز، پنجشنبه سال دهم هجرت و
هشت روز پس از عید قربان بود و تا ساعتی
دیگر این جمعیت عظیم و بی کران به صورت
رودهایی پرموج به سوی شهر و دیار خویش
رهسپار می شوند تا سوغات افتخار تاریخی
بزرگ خود یعنی حج در حضور بزرگترین رسول
خدا(ص) را به آشنایان و دوستان هدیه کنند،
اما دیری نپایید که از سوی پیامبر اسلام(ص)
دستور توقف به همه مسلمانان داده شد!
مسلمانان با صدای بلند آنهایی که پیشاپیش
قافله بودند به بازگشت دعوت کردند و حاضران
را به صبر و بردباری خواندند تا عقب افتادگان
به دیگران بپیوندند.
خورشید از بلندای آسمان گذشت و مؤذن
رسول خدا(ص) با صدای اللّه اکبر همه حاضران
را به نماز ظهر دعوت کرد. مردم به سرعت
آماده نماز می شدند اما هوا به قدری داغ بود که
بعضی مجبور شدند قسمتی از عبای خود را به
زیر پا و طرف دیگر را به روی سر بیفکنند.
جمعی به چندین درخت عریان پناه برده بودند
و با انداختن پارچه ای بر روی درختان سایبانی
در صحرای پرسوز و بی آب و علف خُم تهیه
کرده بودند اما بادهای داغ به زیر این سایبانها
می خزید و گرمای سوزان آفتاب را در زیر آن
پخش می کرد.
با پایان نماز ظهر، مسلمانان تصمیم
داشتند به خیمه های همراه خود پناهنده شوند
ولی پیامبر(ص) به آنها اطلاع داد که همه باید
برای شنیدن یک پیام تازه الهی که در ضمن
خطبه مفصلی بیان می شد، خود را آماده کنند.
منبری از جهاز شتران ترتیب داده شد و
پیامبر(ص) بر فراز آن قرار گرفت و نخست
حمد و سپاس پروردگار به جا آورد و خود را به
خدا سپرد، سپس مردم را مخاطب ساخت و
چنین فرمود:
«من به همین زودی دعوت خدا را اجابت
کرده، از میان شما می روم؛ من مسؤولم شما
هم مسؤولید. شما در باره من چگونه
شهادت می دهید؟»
جمعیت یکصدا و بلند گفتند: «نشهد اَنَّکَ
قد بَلَّغْتَ و نَصَحْتَ و جاهَدْتَ فجزاک اللّه خیرا؛
ما گواهی می دهیم تو وظیفه رسالت را
ابلاغ کردی و شرط خیرخواهی را انجام دادی و
آخرین تلاش و کوشش را در راه هدایت ما
نمودی، خداوند تو را جزای خیر دهد.»
سپس از آنان نسبت به یگانگی خدا،
رسالت خود، حقانیت روز جزا و برانگیخته
شدن مردگان در آن روز گواهی خواست،
حاضران همگی شهادت دادند، فرمود:
«خداوندا گواه باش!»
پس از آن اطمینان از شنیدن صدای خود
از سوی مخاطبان پیدا کرد و فرمود:
«اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و
گرانقدر که در میان شما به یادگار می گذارم چه
خواهید کرد؟»
یکی از میان جمعیت صدا زد کدام دو چیز
گرانمایه یا رسول اللّه ؟!
پیامبر(ص) بی درنگ گفت: اول ثقل اکبر.
کتاب خداست که یک سوی آن به دست
پروردگار و سوی دیگرش در دست شماست،
دست از دامن آن برندارید تا گمراه نشوید و اما
دومین یادگار گرانقدر من خاندان من هستند.
خداوند لطیف به من خبر داد که این دو هرگز از
هم جدا نشوند تا در بهشت به من بپیوندند از
این دو پیشی نگیرید که هلاک می شوید و
عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد.
در این هنگام حاضران دیدند رسول
خدا(ص) به اطراف خود می نگرد، گویا کسی را
جستجو می کند، همین که چشمان آن حضرت
به علی(ع) افتاد، خم شد، دست او را گرفت و
بلند کرد، به گونه ای که سفیدی زیر بغل هر دو
نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند
که سردار والامقام لشگر اسلام و فرمانده
شکست ناپذیر رسول اللّه (ص) است.
صدای پیامبر اکرم(ص) رساتر و بلندتر
گردید و فرمود:
«ایّها الناس من اولی الناس بالمؤمنین من انفسهم؟
ای مردم! چه کسی از همه مردم نسبت به
مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است؟!»
گفتند: خدا و پیامبر(ص) داناترند. رسول
خدا(ص) ادامه داد و فرمود:
با پایان یافتنسخن رسول اکرم(ص)شور و غوغایی در جمعیت شد گروه گروه خود را به علی(ع)می رساندند و او را به خاطراین انتصاب پرعظم تمی گفتند.
«خدا مولا و رهبر من است و من مولا و
رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان
سزاوارترم.» آنگاه با صدای رسا سه تا چهار
بار فریاد برآورد:
«فمن کنتُ مولاْ فعلیٌ مولاْ؛
هر که را هستم منش مولای او
پس پسرعمم علی مولای اوست.»
سپس سر به آسمان برداشت و عرض کرد:
«اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب
من احبّه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و
اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار؛
پروردگارا! دوستان علی را دوست بدار و
دشمنان علی را دشمن. محبوب بدار آن کس
که او را محبوب دارد و مبغوض بدار آن کس که
او را مورد غضب خویش دارد. یاران علی را
یاری کن و آنان که او را از یاری خود محروم
می کنند از یاری خویش محروم ساز و حق را
همراه او بدار و او را از حق جدا مکن.»
آنگاه رو به حاضران در بیابان خم کرد
و فرمود:
«اَلا فلیبلغ الشّاهدُ الغائبَ؛
آگاه باشید، همه حاضران وظیفه دارند این
خبر را به غائبان برسانند.»
خطبه خدایی رسول خدا(ص) به پایان
رسید در حالی که سر و روی آن حضرت و
وصی او علی(ع) سرشار از عرق بود و هنوز
جمعیت پراکنده نشده بودند. ناگاه امین وحی
الهی نازل شد و این آیه را بر پیامبر(ص)
نازل کرد:
«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم
نعمتی و رضیت و لکم الاسلام دینا؛(۲)
فاطمه(س):
من ملتی را چون شما
نمی شناسم که این گونه
عهدشکن و زشت خصلت باشد.
پیکر پاک رسول خدا را در
دست ما گذاشتید و رها کردید
و عهد و پیمانهای میانتان را
بریدید و فراموش نمودید.
امروز آیین شما را کامل و نعمت خود را بر
شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما ـ
با این امتیاز ـ برگزیدم.»
با شنیدن سخن سراسر سرور و شادمانی
جبریل امین، رسول اسلام(ص) فرمود:
«اللّه اکبر، اللّه اکبر علی اکمال الدّین و
اتمام النعمه و رضی الرّب برسالتی و الولایه
لعلی من بعدی؛
خداوند بزرگ است، همان خدایی که آیین
خود را کامل و نعمت خویش را بر ما تمام کرد و
از نبوت و رسالت من و ولایت علی(ع) پس از
من راضی و خشنود گردید.»
با پایان یافتن سخن رسول اکرم(ص)،
شور و غوغایی در جمعیت آغاز شد، گروه گروه
خود را به علی(ع) می رساندند و او را به خاطر
این انتصاب پرعظمت تبریک می گفتند. در بین
آنان افرادی سرشناس چون ابوبکر و عمر دیده
شدند که چون نزد امام(ع) آمدند، این جمله را
بر زبان جاری کردند:
«بخٍ بخٍ یابن ابی طالب! اصبحت و امسیت
مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنه؛(۳)
آفرین بر تو باد! آفرین بر تو باد! ای فرزند
ابوطالب! تو مولا و رهبر من و تمامی مردان و
زنان باایمان شدی.»(۴)
حادثه بزرگ و حماسه سترگ غدیر خم در
هجده ذیحجه سال دهم هجرت به فرمان
خداوند(۵) توسط رسول اکرم(ص) انجام شد تا
راه رشد و رویش نبوت با استمرار امامت برقرار
ماند، نگاه و نگرش انسانها فراتر از جلوه ها و
جنبه های زودگذر زندگی، همراه با کمال و
تکامل به سوی ارزشهای والای الهی گردد و
زنجیر زرین هواها و هوسهای منیّت و مادیت
از دل و دیده خداباوران و حق جویان گسسته
شود، اما با هزاران هزار تأسف و حسرت، بیش
از هفتاد روز از معرفی شفاف و به دور از هر
گونه ابهام امام(ع) نگذشته بود که بددلیها و
خیره سری های جاهلیت، کینه های بدر و خیبر
همراه با تبلیغات دروغین، شایعه و تحریف و در
کنار آن دوری مردم از قدرت تحلیل، بینش
صحیح و معرفت والای امامت، مسیر سراسر
سبز و سعادت گون نبوت از امتداد امامت
منحرف گردید و در بیراهه های غبارآلود و
پرپرتگاه خلافت و سلطنت قرار گرفت.
فضای رعب و وحشت و خفقان به گونه ای
ترسبار و ترسناک سراسر مدینه را فرا گرفت و
تهدید با زور و تطمیع با زر و تبلیغ با تزویر
آنچنان تأثیر خود را در عمق جانها گذارد که از
جمعیت عظیم غدیر ـ که از ۹۰ تا ۱۲۴۰۰۰ نفر
نقل شده است ـ تنها ۳، ۵ و یا ۷ نفر صاحب
بصیرت و دارای ولایت علوی دیده شدند!!
اینان نیز هر روز مورد بی مهری، توهین و
تحقیر و یا محرومیت و تبعید قرار می گرفتند!
فاطمه زهرا؛ غدیر خم رسالت و مسؤولیت بزرگ
با غروب خورشید فروزان محمدی(ص) در
۲۸ صفر و دگرگونی حوادث در
مدینهُ النبی(ص)، سوز ستم در باره فدک،
سیاهی غصب خلافت و غبار غربت، اندیشه
خردورزان و عشق و عاطفه شیفتگان را آزار
می داد به گونه ای که کمتر کسی یارای حضور
در صحنه اعتقادی و دفاع در عرصه سیاسی را
در خود می دید، اما در این میان بانوی بزرگ،
فاطمه زهرا(ع) برتر از هزاران مردِ قدرتمند،
بیرق باورهای پاک و تابناک آسمانی و عَلَم کار
و پیکار با سران ستم و غصب و غارت را بر
دوش گذارد و تنها امّا طوفان زا و پرخروش به
دل تباهیهای جهالت و غفلت زد تا هدایت
نبوی و سعادت علوی را پاس دارد و به گوش
فردا و فرداییان برساند.
روزی «نادانی و بی خردیِ» حاضران در
غدیر خم را در سخنان خویش مطرح کرد و
اصحاب سست عنصر و بی ایمان را مورد خطاب
قرار داد و فرمود:
«من ملتی را چون شما نمی شناسم که این
گونه عهدشکن و زشت خصلت باشد. پیکر
پاک رسول خدا را در دست ما گذاشتید و رها
کردید و عهد و پیمانهای میانتان را بریدید و
فراموش نمودید و ولایت و رهبری امام
علی(ع) و ما اهل بیت را انکار کردید و حق
مسلّم ما را باز نگردانیدید، گویا از حادثه غدیر
خم هیچ آگاهی و خبری ندارید؟!»(۶)
روزی دیگر «غفلت و بی خبری» آنان را بر
زبان جاری کرد و برای بیداری از
خوابهای نفسانی و هوشیاری از فریبهای
شیطانی فرمود:
«انسیتم قول رسول اللّه یوم غدیر خم من
کنت مولاه فعلیٌ مولاه؟ و قوله انت منی بمنزله
هارون من موسی؛
آیا فراموش کردید سخنان رسول خدا را در
روز غدیر خم که فرمود: هر که را من مولا و
رهبر می باشم، علی نیز مولای اوست. و سخن
پیامبر را به علی که: یا علی! مقام و منزلت تو
نسبت به من همانند هارون به موسای
پیغمبر است.»(۷)
شگفتی از برخورد حاضران در غدیر خم،
نوعی دیگر از عکس العمل دخت رسول
خدا(ص) بود که در گفتار گرانقدر آن حضرت
تجلی می یافت. از این رو به حاضران رو می کرد
و می فرمود:
«واعجباه انسیتم یوم غدیر خم؟ سمعتُ
رسول اللّه یقول:
علی خیرُ من اُخَلِّفُهُ فیکم و هو الامام و
الخلیفهُ بعدی و سبطای و تسعهٌ من صلب
الحسین ائمه الابرار …؛(۸)
شگفتا! آیا حادثه عظیم غدیر خم را
فراموش کرده اید؟
شنیدم که پیامبر اسلام فرمود: علی
بهترین کسی است که او را جانشین خود در
میان شما قرار می دهم، علی امام و خلیفه بعد
از من است و دو فرزندم (حسن و حسین) و
نه نفر از فرزندان حسین، که پیشوایان
نیکان هستند.»
هرازگاهی آن بانوی بابصیرت و سرشار از
شناخت و بینشی خط بطلان به تمامی
بهانه های اطرافیان می کشید و مردم را به
حقیقتی که در روز غدیر از سوی رسول اسلام
و به امر خدای متعال توجه می بخشید و
می فرمود:
«فما جعل اللّه لاحد بعد غدیر خم من حجّهٍ
و لا عذرٍ؛(۹)
پس از حادثه عظیم غدیر خم، خداوند
برای هیچ کس عذر و بهانه ای باقی
نگذاشته است.»
و آنگاه که مهاجرین و انصار در عذرخواهی
پافشاری می کردند با فریادی رسا لب به سخن
گشود و رو به آنان فرمود:
«الیکم عنّی فلا عذر بعد تعذیرکم و الامرُ
بعد تقصیرکم هل ترک ابی یوم غدیر خم
لاحدٍ عذرا؛(۱۰)
دور شوید و مرا به حال خود واگذارید، پس
از کوتاهی و سهل انگاری جایی برای
عذرخواهی نمانده است، آیا پدرم پس از روز
غدیر خم راهی برای عذرتراشی و بی تفاوتی
شما باقی گذارده است؟»
… روزها گذشت و فاطمه(ع) بلندین فریاد
اعتراض خود را با سخن و سکوت خویش در
شهر مدینه به گوش تمامی آزادگان و
دین باوران تاریخ می رسانید و در پایان حیاتِ
خون رنگ و کبود خویش، با شیوه ای
هوشمندانه پرچم مبارزه با مدّعیان خلافت را
تا همیشه تاریخ برافراشته نگاه داشت تا
شیعیان شیفته و مسلمانان فرهیخته هرگز با
تهدید و تطمیع و تبلیغ ناحق، دچار تردید و
تضعیف و تحقیر نشوند و میدان مبارزه را خالی
نکنند.
پرسشی از دیروز؛
پاسخی برای هر روز
پرسشی که ـ برای برخی ـ ناآشنایان با
فرهنگ ناب شیعی ـ پدید می آید آن است که:
فلسفه مبارزه بی امان فاطمه(ع) با صاحبان
زر و زور و قدرت در آن زمان چه بود؟ آیا
وسعتی اندک از زمین و باغ در مدینه به نام
فدک و دوره ای کوتاه از حکومت ظاهری،
ارزش چنان رویارویی سخت و جانفرسا را
داشت تا زهرای مرضیه(س) مورد بی احترامی
قرار گیرد!
اگر اهل بیت(ع) به دنبال مال و مقام دنیا
نبودند که نبودند، آیا بهتر نبود به جای جنگ و
گریز، گذشت و مهربانی، به جای اندوه و شیون،
لبخند و شادمانی و به جای قهر و غضب، صلح
و سلامت در شیوه زهرای اطهر(ع) دیده
می شد؟ تا پس از قرنهای بسیار امروز نیز ما
شاهد اختلافها و کینه ها نبودیم و همه با هم با
دلی سرشار از رضایت و محیطی لبریز از
شادی و شادمانی، روزگار خوشی می گذراندیم و
تاریخ گذشته را هر روز و هر ساعت زنده
نمی کردیم!! با این نگرش رفاه آمیز و
شادی بخش هر یک از ما غدیر خم را روزی
چون دیگر روزها می یابیم و حادثه سقیفه را
تصمیم برای انجام عملی چون دیگر اعمال
انسانها می بینیم که برخی مرتکب شدند و روز
ق
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 