پاورپوینت کامل شام اول، شام آخر ۵۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شام اول، شام آخر ۵۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شام اول، شام آخر ۵۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شام اول، شام آخر ۵۶ اسلاید در PowerPoint :
>
۵۶۷
نام فیلم: شام آخر
نویسنده و کارگردان: فریدون جیرانی
بازیگران: کتایون ریاحی، آتیلا پسیانی،
ثریا قاسمی، محمدرضا گلزار، هانیه توسلی
«جیرانی» با دو اثر پیشین خود نشان داد که به موضوع زنان و مشکلات عاطفی و
اجتماعی آنها علاقه مند است، لذا در چهارمین فیلم بلند خود باز هم به سراغ زنی دیگر
و مشرقی دیگری می رود.
در «قرمز»، «هستی مشرقی» دختر
کتابفروشی بود که پای برهنه از جور شوهر، در
خیابان می دوید. در «آب و آتش»، «علی
مشرقی» نویسنده ای بود که در نقش ناجی
زنی ظاهر می شد که شوهرش او را به فساد
کشیده است و در «شام آخر» یکی دیگر از
مشرقی های «جیرانی» از مشرقی دیگری
طلاق می گیرد، و فیلم تا صحنه مرگ او را
دنبال می کند.
کاملاً آشکار است که این فیلمساز به
آدمهای روان پریشی که عشق و زندگی
بیمارگونه ای دارند علاقه مند است و می خواهد
ازدواجهای توأم با افسردگی و مشکلات روانی
یکی از طرفین و مخصوصا مردان را به نمایش
درآورد.
عشق و جنایت دو بال همسان فیلم اخیر
این فیلمساز هستند ولی با این همه «شام
آخر» نه اثر عشقی از کار در آمده است و نه
جنایی؛ بلکه بیشتر قصد دارد مشکلات و
سرنوشت شوم «میهن مشرقی» را پس از
طلاق نشان دهد.
«محسن مشرقی» شوهر نه چندان
ایده آل «میهن» از دیدگاه خویش، خود را
مردی متعارف می انگارد که شرعا می تواند مانع
فعالیتهای اجتماعی همسرش شود، ولی
صبوری می کند و هیچ نمی گوید. اما «میهن»
چنین رفتاری را متعلق به گذشته می داند و
معتقد است که شوهرش نمی تواند خود را با
فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی او تطبیق دهد.
«محسن» در عین بدبینی و شکّاکی به
«میهن»، به همسرش علاقه مند است ولی
هرگز این عشق را ابراز نمی کند و دوست دارد
زنش، آدمی مطیع و حرف گوش کن باشد و
مانند مادرش و دیگر زنان سنتی از خانه بیرون
نرود. همین تفکرات باعث می شود تا «میهن»
از شوهرش گریزان باشد و تنها به خاطر
دخترش «ستاره»، ۲۶ سال با همسرش زندگی
کند. «ستاره» هم که بین دو فرهنگ متضاد
گیر افتاده است نمی داند در جامعه ای که میان
فرهنگهای سنتی و مدرن گرفتار آمده، حق را
به پدرش بدهد و یا به مادرش.
البته کارگردان به خوبی و با استفاده از هنر
معماری و بحثهایی که در باره آن در فیلم پیش
می آید به گونه ای به تقابل سنت و مدرنیسم
اشاره می کند. وی از دید خود اثرش را تفسیر
کرده و با یاری دیگر عواملی چون فیلمنامه،
بازیگری، فیلمبرداری و نحوه تدوین،
برداشت خودش را از زندگی زنی مطلقه که
درگیر ماجرایی عشقی می شود، به مخاطب
منتقل می کند.
«میهن»، «ستاره» و «آفاق» سه
شخصیت مهم زن در «شام آخر» ـ که هر کدام
نماینده ای از سه نسل ایران می باشند ـ ، در
زندگی خویش درگیر عشقهایی غیر متعارف
شده اند و همان مسأله مسیر زندگی آنها را
تغییر داده است.
«میهن مشرقی» زنی ۴۵ ساله است که
دکترای معماری دارد و در مقطع فوق لیسانس
در دانشکده معماری و شهرسازی تدریس
می کند. وی به هنر و تدریس آن بسیار
علاقه مند است و اینها به تمامی در تزئینات
محیط زندگی و کار وی مشهود است. او در
عین داشتن تحصیلات بالا و موفقیت در
اجتماع، در زندگی خانوادگی خود دچار مشکل
است. «میهن» چنان از شوهر خود می ترسد که
حتی حساب دقایق ورود به خانه اش را نیز دارد
و وقتی شوهر با عصبانیت در مراسم سخنرانی
او ظاهر می شود، رشته کلام را از دست می دهد
و سکوت اختیار می کند و در عوض «محسن»
شروع به بد و بیراه گفتن به او می کند و
شخصیت وی را در نزد دانشجویانش تخریب
می نماید.
زن با وجودی که زندگی مرفهی دارد و
کاملاً مدرن و با تجهیزات امروزی زندگی
خویش را سپری می کند، هنر سنتی را
می ستاید و از ساخت و سازهای مدرن و
برجهایی که روز به روز در شهرهای بزرگ،
می رویند به عنوان ضد ارزش یاد می کند.
«ستاره» دختر این دو مشرقی، که
دانشجوی «میهن» نیز می باشد، می داند که
مادرش بیماری قلبی دارد و در بخش ccu
بستری است و پدر نباید به او سخت بگیرد.
«ستاره» طی یک فداکاری و علی رغم میل
«میهن» به خاطر نجات مادرش، پدر را متقاعد
می کند که تقاضای طلاق کند. البته هیچ کدام
از طرفین تمایلی به طلاق ندارند. «میهن»
هنوز هم می تواند تا پایان عمر اخلاق
شوهرش را تحمل کند و از طرفی دیگر
نمی خواهد دخترش به عنوان فرزند یک زن
مطلقه در جامعه سرکوب شود و «محسن»
می گوید که به همسرش علاقه دارد، ولی
بالاخره با اصرارهای عجیب و غریب «ستاره»
این طلاق صورت می گیرد.
«ستاره» در این میان هنوز نتوانسته است
مقصری برای این ماجرا بیابد. او فکر می کند
اشتباه از پدران آن دو بوده که به اجبار دختر
عمو و پسرعمو را به ازدواج هم در آورده اند.
«ستاره» که به «مانی» یکی از
دانشجویان مادرش، علاقه مند است؛ می پندارد
این علاقه بین هر دو طرف پایدار است، لذا از
پدرش می خواهد که او را همراه «مانی» برای
ادامه تحصیل تا سطح دکترا به ایتالیا بفرستد.
«محسن» نیز که هنوز هم پس از طلاق به
زنش شک دارد، این درخواست دخترش را
می پذیرد، به شرطی که به این طریق برگ
برنده ای در اختیار خود داشته باشد و بتواند
رفتار همسر سابقش را کنترل کند.
«آفاق» سومین زن شاخص «شام آخر»
است. وی دایه و خدمتکار «میهن» است و
تمامی ماجرای فیلم خاطره و فلاش بکی است
که توسط «آفاق» پس از مرگ «میهن» در
زندان و برای بازجوی زندان تعریف می شود.
این پیرزن در ۱۴ سالگی به همسری مردی
۵۱ ساله در آمده و چون عقیم بوده است، حکم
طلاقش صادر شده و با دیدن «میهن» او را
چون بچه نداشته اش بزرگ کرده و وی تنها
دلیل عشق و ادامه زندگی او شده است.
«آفاق» هنوز هم در میانسالی «میهن» برای او
لالایی می خواند و محرم اسرارش است.
«میهن» تمامی خاطرات زندگی مشترک
خود با «محسن» را در دفتری نگاشته و در آن
از شوهرش به عنوان جنگجویی اسطوره ای یاد
کرده است که پدر شدن را فقط برای فرار از
کودکی پذیرفته است ولی وی با تولد «ستاره»
شکفته شده و لذت مادر بودن را به تمامی
درک کرده است. او زنی است که هیچ گاه با
عشق زندگی نکرده است، چرا که همگان او را
بدون این نیاز خواسته اند و نمی دانستند اگر
درون او تهی از عشق باشد، لبریز از نفرت
می شود. او وقتی روی زمین می ایستد، لاجرم
نمی تواند از عشق زمینی بگریزد. لذا همیشه
زندگی سرد و خالی از عشقی با همسرش
داشته است. این دفتر خاطرات، بدون تمایل
«میهن» به دست «مانی» می افتد و او با
اشتیاق تمام سرگذشت زن را می خواند و با
درک روحیه لطیف «میهن»، به وی علاقه مند
می شود. «مانی» پسری ۲۴ ساله و هم سال
«ستاره» است که مادرش را در پنج سالگی از
دست داده است و حال پدرش برای او غذا
می پزد و وی زیپ پاره شلوار پدر را زیر چرخ
خیاطی می دوزد.
«محسن» بدون اینکه از علاقه درونی
«مانی» به همسر سابقش اطلاعی داشته باشد
و حتی قبل از آن، صرفا جهت آزار روحی
«میهن» نامه ای به حراست دانشگاه می نویسد
و عنوان می کند که این استاد زن با دانشجویان
پسرش روابط آزاد و غیر اخلاقی دارد. «میهن»
در اوج ناراحتی خود نگه دار است ولی «ستاره»
بعد از مطلع شدن از محتوای نامه، پدرش را به
باد ناسزا می گیرد و می گوید که هیچ مردی در
زندگی مادرش نیست و وی حق ندارد او را به
لجن بکشد. اما «میهن» به دخترش اعتراض
می کند که دختر نباید به پدرش توهین کند و
هر چه باشد آن مرد پدر اوست و وی باید
احترامش را نگاه دارد.
وقتی «میهن» دفتر خاطراتش را به اصرار
«مانی» نزد پدر وی که ناشر است می برد تا به
دست چاپ سپرده شود؛ پدر مانی که هم سن
خود «میهن» است، به وی می گوید: «عروس
من می شی؟» زن که متوجه شده «مانی» در
انتهای دفتر او نوشته است: «من عاشقت
شده ام، عشق زمینی، عشق آدمیزاد به
آدمیزاد.» با تعجب به ناشر می گوید که او
چگونه پدری است که راضی شده وی را برای
پسر جوان خود خواستگاری کند. مرد هم از
زندگی همراه عشق دم می زند و پسرش را
فردی منطقی می داند که با علم به موقعیت او،
از وی خواسته است تا استادش را برای او
خواستگاری کند. «میهن» صریحا اعلام
می کند که «مانی» فقط دانشجوی خوب اوست
و در ضمن وی دیگر نمی خواهد قربانی
خواستهای مرد دیگری شود.
اما این ماجرا به همین جا ختم نمی شود و
«ستاره» که می انگارد «مانی» به او علاقه مند
است و به زودی با وی ازدواج خواهد کرد از
مادرش می خواهد که «مانی» و خواهر او
«آناهیتا» را همراه خودشان برای سفر
تحقیقاتی در مورد مساجد نایین به آن شهر
ببرند تا بتوانند عکسهای بهتری بگیرند.
«میهن» به اصرار «ستاره»، از جنس
همان پافشاریهایی که برای طلاق او از
«محسن» داشت، اجازه می دهد آن خواهر و
برادر نیز
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 