پاورپوینت کامل عدالت سالاری در خانواده ۸۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عدالت سالاری در خانواده ۸۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عدالت سالاری در خانواده ۸۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عدالت سالاری در خانواده ۸۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۸

پرسش:

مردسالاری و زن سالاری چه نشانه ها و
عوارضی دارد و چگونه می توان از آن جلوگیری
کرد و به جای آن عدالت و دین سالاری را
جایگزین کرد؟

محمدباقر صفاری ـ قم

پاسخ:

از حکمتهای الهی در آفرینش انسان آن
است که افراد آن هر یک دارای ویژگیهایی اند
که در دیگری نیست و وجود هر یک از آنها نیز
برای زندگی لازم و ضروری است و وجود هر
یک از آن در یکی و نبود آن در دیگری، خود
موجب احساس نیاز افراد انسانی به یکدیگر و
به دنبال آن تشکیل اجتماع، همگرایی و
مدنیّت است. این منظور در حیوانات به طور
غریزی حاصل است و لذا این اختلاف در
حیوانات بسیار ناچیز است. و اینکه انسان
«مدنیّ بالطبع» است غیر از غریزی بودن آن
است، بلکه به این معناست که انسان با وجود
طبیعتی این چنین و آفرینشی این گونه، به
اقتضای طبع خود و با اختیار، به سوی حیات
جمعی می رود و برای دستیابی به خواسته های
خود و رسیدن به کمال زندگی چاره ای جز آن
ندارد.

قرآن کریم می فرماید: «و رفعنا بعضهم
فوق بعض درجات لیتّخذ بعضهم بعضا
سخریا؛(۱)

ما برخی از مردم را بر برخی برتری دادیم
تا یکدیگر را در تخسیر هم گیرند.»

علامه طباطبایی در تفسیر آیه می نویسد:
«کثرت نیازمندی های انسان در زندگی دنیا به
گونه ای که با انفرادی به سر بردن قادر به تأمین
همه آنها نیست او را نیازمند حیات جمعی کرد
که به دو صورت تحقق می پذیرد؛ یکی از راه به
خدمت گرفتن فردی، فرد دیگر را و دیگری از
راه همکاری و همیاری.»(۲)

خانواده که خود مهمترین و بنیادی ترین
نهاد اجتماعی است، جز در سایه وجود اختلاف
در مظاهر و مواهب وجودی هر یک از زن و
مرد، پدید نمی آید. نهاد خانواده دارای اهداف و
مقاصدی است که به تنهایی از هیچ یک از زن
و مرد ساخته نیست و در حقیقت وقتی صفات
موجود در مرد با ویژگیها و صفات موجود در زن
جمع می شوند، نقصها تبدیل به کمال می شود
و استعدادها و مواهب مختلف در مسیر واحدی
قرار می گیرند و اهداف مورد نظر تحصیل
می گردد.

«ویل دورانت» و تفاوتهای زن و مرد

«ویل دورانت» در زمینه اختلاف زن و مرد
به لحاظ غرایز فردی می نویسد:

«طبیعت زن بیشتر پناه جویی است نه
جنگجویی، به نظر می رسد که در بعضی از
انواع، ماده اصلاً غریزه جنگی ندارد، اگر ماده
خود به جنگ آید برای کودکان خویش است. و
اگر گاهی درندگی در او دیده می شود در واقع
ضروری و ناگهانی است، که نفع نوع آن را
ایجاب کرده است. روشن است که زن گرایش
کمتری به خشونت دارد و جنایات نادر او بیشتر
در دوره های اضطرابهای فیزیولوژیکی است.
زن از مرد شکیباتر است و گرچه شجاعت مرد
در کارهای خطیر و بحرانهای زندگی بیشتر
است، اما تحمل دائمی و روزانه زن در مقابله با
ناراحتیهای جزیی بیشمار بیشتر است. زن
بیماری را با آرامش تحمل می کند و گویی در آن
لذتی نهانی در می یابد و در آن خود را از
مشاغل و زحمات بیشمار خود فارغ حس
می کند اما چون مرد به زندگی راکد و آرام عادت
ندارد، در بیماری ناراحت است و رنج خود را به
همه باز می گوید. جنگجویی زن در وجود
دیگری است. زن سربازان را دوست دارد و از
مرد توانا خوشش می آید. در مشاهده قدرت،
نوعی عامل عجیب «خوشی فرودستانه» او را
تحریک می کند، اگرچه خودش قربانی این
قدرت باشد. در هر نسل، ماده، نر جنگی را
برمی گزیند، بی آنکه خود بداند در این کار،
احتیاج به حمایت از کودک و منزل نهفته است
… زن به مردی که فرماندهی بلد است با
خوشحالی تسلیم می شود. اگر این روزها
فرمانبرداری زن کمتر شده است، برای آن
است که مردان در قدرت و اخلاق ضعیف تر از
پیش شده اند …»(۳)

باز از لومبروسو نقل می کند: «پایه طبیعی
عشق زن فقط یک صفت ثانوی از مادری
اوست و همه احساسات و عواطفی که زنی را به
مردی پیوند می دهد از دواعی جنسی
برنمی خیزد بلکه از غرایز انقیاد و تسلیم سر
می زند و این غرایز برای انطباق با اوضاع به
وجود آمده است.»(۴)

او در باره هنر مادری و اهمیت بسیار آن
می نویسد:

«علل کمی نبوغ در میان زنان هم متعدد
است و هم گمراه کننده. شاید ما در این باره
بی تعمق حکم می کنیم و فراموش می کنیم که
نبوغ در مادری همان اندازه امکان دارد که
نبوغ در سیاست و ادب و جنگ. در باره
برابری در نبوغ نباید از روی برابری در قدرت
یا توانایی در اجرای امور با مهارت مساوی
حکم کرد. بلکه برابری در نبوغ را باید از
روی توانایی در اجرای مشاغل و وظایفی
دانست که طبیعت بر هر یک از زن و مرد مقرر
کرده است …»(۵)

و باز همو در بیان نقش بی بدیل و ممتاز
زن در بقاء نوع و برجسته بودن این نقش
می نویسد:

«در نمایش بزرگ توالد که محور حیات
است عمل نر حقیر است، او فقط سیاهی لشکر
است. در بحران وضع حمل، مرد با دستپاچگی
و حیرت در کنار زن می ایستد و سرانجام به
حقارت و غیر ضروری بودن هستی خود در
پهنه رشد نوع پی می برد. در این لحظه است
که می فهمد زن از او به نوع نزدیکتر و وابسته تر
است و جریان عظیم حیات در وجود زن است و
خلقت از خون و جسم اوست و به تدریج در
می یابد که چرا اقوام ابتدایی و ادیان بزرگ
مادری را می پرستیدند.»(۶)

مقصود از ذکر این موارد این است که در
کارگاه خلقت به هر یک از زن و مرد، سهمی از
وجود داده شده است و این مسأله ای است
روشن برای هر انسان منصف و متفکر. و به
نظر می رسد، اصرار برخی بر نفی این دوگانگی
و مساوی دانستن زن با مرد از جهات مختلف،
که برخاسته از تفسیر و دیدگاهی خاص از
«فیمینیسم» است،(۷) به فراموشی سپردن
امتیازات و ویژگیهای برتر زن و اصالت دادن به
جنس مرد است و خود تحقیری ناخواسته و
پنهان نسبت به جنس زن به شمار می رود.
بهترین رویکرد در این باره توجه شایسته و
جامع هر یک از زن و مرد نسبت به ویژگیهای
خود و پرورش و دفاع از آن است. در این
صورت مرزها حفاظت، اصالتها پاس داشته،
حقوق شناخته شده و اعتدال حاکم می شود و
در سایه این تعامل، مقاصد نوع تأمین می گردد
و در غیر این صورت مفاسد بسیاری پیش
می آید که مردسالاری و یا زن سالاری بخشی
از آن است و به گفته «ویل دورانت» «زنان
دریابند که مردان قابل این همه ستایش
نیستند که مورد تقلید زنان واقع شوند و نیز
دریابند که … کمال در اجرای وظایف طبیعی
خاص هر جنس است و نیز زمانی که آزادی را
تبلیغ می کنند بدانند که مرد ناقص شدن کاری
نیست، بلکه مهم زن کامل بودن است، مادری
را فنی بدانند که برای آن، همان اندازه هوش و
استعداد لازم است که در به کار بردن اهرم و
قرقره و چرخ و پیچ و مهره و شاید دریابند که
مهمترین هنرها همین است. این آزادی نوین،
برای زنان، مسایل مشکل و پیچیده ای مانند
آنچه در دوران اسارت و بندگی با آن مواجه
بودند پیش آورده است.»(۸)

بنابراین همچنان که نادانی و ستم پذیری
در زن، موجب پیدایش مردسالاری در ساحت
خانواده است، خودفراموشی، بیزاری از جنسیت
زنانگی، مردانه آرایی و تقلید از مردان نیز، خود
نوعی خودباختگی جنسی و پذیرش
مردمحوری و مردسالاری است.

نشانه های زن سالاری و مردسالاری

هر یک از پدیده های زن سالاری و یا
مردسالای گاهی از منظر اجتماعی و عام آن
منظور می شوند و گاهی تنها در محدوده
خانواده و در دایره مدیریت آن مورد ملاحظه
قرار می گیرد. و طبعا آثار هر کدام نیز، متفاوت
خواهد بود. البته در این پاسخنامه بعد اجتماعی
این دو پدیده مورد نظر نبوده و تنها به بعد
خانوادگی آن پرداخته شده است، و اینک به
نشانه های هر یک از زن و یا مردسالاری در
محیط خانواده اشاره می کنیم.

نشانه های زن سالاری عبارتند از:

۱ـ نادیده گرفتن حقوق و مدیریت کلی
شوهر.

۲ـ وا داشتن مرد به کار اضافی و اشتغال
طاقت فرسا و گاهی غیر قانونی و جرم آلود برای
کسب درآمد بیشتر و رفاه افزونتر.

۳ـ وادار شدن مرد به خرید و تهیه اسباب
و لوازمی برای زندگی که چندان به مصلحت و
یا ضروری و یا در طاقت مالی خود نمی داند،
تنها به صرف اینکه خانم با آن موافق بوده و
دستور تهیه آن را داده است.

۴ـ تأثیرگذاری در روابط اجتماعی و حتی
گاهی قطع رابطه با کسانی که زن بدان رضایت
نمی دهد گرچه آنان از خویشاوندان نزدیک مرد
باشند.

نشانه های مردسالاری نیز از این قراراند:

۱ـ به کارگیری انواع خشونت از سوی
مردان بر ضد زنان.

۲ـ محصور کردن زن در خانه و ممانعت از
خروج منطقی و مشروع او.

۳ـ جهت دهی اجبارگونه نوع خوراک و
مشی و منش زن و فرزندان مطابق میل و
خواست مرد گرچه غیر منطقی و یا حتی غیر
مشروع باشد.

۴ـ تحمیل کارهای دشوار و طاقت فرسا بر
زن و وظیفه دانستن رسیدگی بی عیب و نقص و بی کم و کاست به امور مختلف منزل
برای زن.

۵ـ جلوگیری غیر معقولانه و مستبدانه مرد
از اشتغال سالم، مورد نیاز و مشروع زن در
بیرون خانه.

۶ـ بی توجهی به حقوق مالی زن و قایل
نشدن حق مالکیت برای او و امساک از
پرداخت دیون و حتی مهریه او در صورت
مطالبه.

البته آنچه گفته شد نمونه های روشن آن
بود و ممکن است آثار دیگری نیز برای هر یک
از آن دو وجود داشته باشد که از این قلم افتاده
باشد.

و روشن است که برخی از آنچه گفتیم، در
صورتی که برخاسته از نوعی زورگویی و اجبار
باشد، منفی و غیر قابل قبول و از نشانه های
مردسالاری و یا زن سالاری است، ولی چنانچه
با توافق، مصلحت سنجی و خیراندیشی طرفین
صورت پذیرد، از این مدار خارج است.

موارد حاکمیت دین سالاری در

خانواده

هرگاه سخن از حاکمیت دین در خانواده
می شود عرصه های زیر مورد نظر است:

۱ـ تنظیم برخوردها، روابط و مناسبات
عمومی و خصوصی هر یک از زوجین با یکدیگر
بر اساس آموزه ها، تعالیم و حقوق تعیین شده
دینی و مقتضای عدالت در مورد خانواده.

۲ـ رجوع به داوری حَکَم و یا حاکم مقبول
دینی برای رفع اختلاف و رضایت قلبی و
عملی به نتیجه آن و تلاش در بهبود روابط بر
پایه آن.

۳ـ ایجاد فضایی مناسب در خانواده برای
تربیت دینی و اخلاقی اعضاء آن بویژه فرزندان
و هموار کردن بستری مساعد برای انجام
هرچه بهتر وظایف دینی و از بین بردن
موانع آن.

برای برقراری حاکمیت دینی در هر یک از
این سه عرصه، توجه به محصولات فکری و
عقلی و نیزموازین اخلاقی در کنار توجه به
حقوق، بایسته و لازم است.

راههای ایجاد دین و عدالت سالاری در خانواده

۱ـ مهمترین عامل برقراری
عدالت سالاری در مناسبات زن و شوهر، اطلاع
و وقوف کامل به حقوق زوجین است؛ به این
صورت که هر یک از زن و مرد، هم آشنا به
حقوق خود و هم واقف به حقوق دیگری باشند.
بنابراین همچنان که جهل به حق خود می تواند
منشأیی برای آن دو باشد، بی اطلاعی از حق
همسر نیز می تواند موجب چنین انحرافی در
ساحت خانواده گردد. لذا اگر زن نداند که
شوهرش، گذشته از نفقه و مسکن و زمینه
مناسب برای زندگی، حق زورگویی و تحمیل
کار داخل و یا خارج خانه را بر او ندارد و یا مجاز
به ایراد ضرب و شتم و اذیت و آزار ستمگرانه
بر او نیست، و یا به حمایت دادگاههای خانواده
از او در صورت تجاوزگری مرد توجه نداشته
باشد، چنانچه دچار شوهری تندخود، مستبد و
سختگیر باشد، به سرعت زندگی اش گرفتار
مردسالاری و مردخشونتی خواهد شد. و
همچنین اگر مرد توجه به حق خود که
مدیریت کلی سالم، مدبرانه و هوشمندانه و
مانند آن است نداشته باشد، ممکن است به
زن سالاری در خانواده اش کمک کند و رفته
رفته، نقش خود را در هدایت امور آن از
دست بدهد.

به همین سان، اگر زن به حقوق خود واقف
باشد، ولی به حقوقی که در قبال آن، شوهرش
بر عهده او دارد، ناآگاه و یا بی اعتنا باشد و به آن
تن ندهد، و از طرف دیگر مرد نیز قدرت
مقاومت در برابر آن را نداشته باشد،
زن سالاری نتیجه طبیعی چنین وضعیتی است
و یا برعکس چنانچه مرد به حقوقی که خود بر
گردن همسرش دارد واقف باشد ولی از حقوق
زن بر شوهر اطلاعی نداشته و یا بی توجه به
آن باشد، مردسالاری پی آمد قهری آن خواهد
بود که متأسفانه بسیاری از موارد این دو پدیده
در خانواده ها از نوع دوم است.

۲ـ از راههای پیش گیری و مبارزه با پدیده
مردسالاری و یا زن سالاری در خانواده گفتگو و
مراقبت از شیوه و نوع برخوردها نسبت به
یکدیگر است. بسیاری از مرزشکنیها،
حرمت ستیزی ها و سلطه طلبی ها از
بیگانه احساسی و ناشناخته بودن عواطف،
احساسات و خواسته ها و انتظارات زوجین از
همدیگر ناشی می شود. زن و مرد چنانچه به
نیازها و مطالبات به حق یکدیگر و نیز روحیات
و خلق و خوی هم آشنایی کامل داشته باشند،
به تدریج مرزها و دوئیت ها رنگ می بازد،
محبت و صفا، یگانگی و یکرنگی، خلوص و
عشق بین آن دو تقویت می گردد، و روابط
سلطه جویانه به دوستی و احساس نیاز

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.