پاورپوینت کامل دود و اشک ۱۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دود و اشک ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دود و اشک ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دود و اشک ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۷۶

بچه گریه می کرد و زن آرام می گریست. پیرزن جلوی آنها رو به قبله نشسته بود و نماز می خواند و صدای بچه را خیلی ضعیف تر از زن می شنید، آخر گوش
و چشمی برای پیرزن باقی نمانده بود؛ می شنید اما خیلی ضعیف، می دید ولی تار و سیاه.

زن می دانست چرا بچه گریه می کند ولی نمی توانست جلویش را بگیرد. پیرزن نمازش را سلام داد. به آرامی جانماز را جمع کرد و کنار پنجره روی طاقچه
گذاشت. رویش را برگرداند. تکانی خورد و خواست پای همان طاقچه به بالشی تکیه دهد. هنوز نگاهش سرگردان بود و به چیزی دقیق نشده بود.

بچه در آغوش زن تکان می خورد و گریه می کرد. پیرزن ساکت بود، شاید داشت فکر می کرد. از وقت نهار گذشته بود، ولی هنوز چیزی نخورده بودند.

پیرزن سیاه چهره بود و توی چهره اش چین و چروک موج می زد و عینکی را با تکه کش دور سرش بسته بود تا با آن بهتر ببیند.

از وقتی که شوهر پیرزن مرده بود، توی خانه خودش بند نمی شد؛ یا توی خانه یکی از پسرانش بود یا در خانه دخترش. گاهی هم یکی دو روزی توی
خانه اش می ماند.

پیرزن لب تر کرد. انگار می خواست چیزی بگوید. هنوز ملتفت بچه نشده بود. اصلاً حواسش سر جاش نبود. از چهره زن غصه خوانده می شد. پیرزن کم
کم داشت عصبی می شد، از وقت نهار خیلی گذشته بود.

توی خانه پسر بزرگش غذاهای خوبی می خورد. اما عروسش بیرونش کرده بود و اینجا پیش زن و بچه پسر دیگرش. هنوز چیز دندانگیری گیرش نیامده
بود. پیرزن از روی اعتراض گفت: «پسرکم توی شهر جون می کنه، یه قرون پول در میاره می فرسته برای تو. از وقتی من اومدم اینجا، انگار از نون خوردن
دست کشیدی. حیفت می یاد برای من یه لقمه نون بیاری.» زن برآشفت و سرخ شد و دیگر نتوانست تحمل کند. می خواست چیزی را که تا آن موقع به پیرزن
نگفته بود، بگوید؛ ولی هنوز هم دو دل بود. اگر نمی گفت حتما پیرزن توی ده پر می کرد که عروسش به او چیزی نداده است. پس زن به تندی گفت: «چی چی
رو پسرت کار می کنه، اگر اون کار می کرد که این بچه الان از گشنگی گریه نمی کرد. می خوای بدونی اون کجاست؟ به خاطر خودت بوده که بهت چیزی
نگفتیم و گرنه همه بچه هات، همه این روستا هم خبر دارند که اون کجاست، فقط تو نمی دونی، فکر کردیم اگه بگیم غصه می خوری.» پیرزن هنوز هم به
زن نگاه نمی کرد. زیر لب حرف می زد. بلند حرف می زد اصلاً نمی فهمید که خودش حرف های توی دلش را بلند می زند. اصلاً بلد نبود توی دلش حرف بزند.
این طوری همه رازهایش لو می رفت. پیرزن باز هم بلند بلند، با خودش حرف می زد.

ـ پدرسوخته، جون پسرم رو بالا کشیدی …

زن این بار عصبانی تر شد، فریاد زد: «اگر می خوای بدونی، بدون. پسرت کار نمی کنه. پسرت توی زندون

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.