پاورپوینت کامل روزگار ما ۱۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل روزگار ما ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روزگار ما ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل روزگار ما ۱۷ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۱۷
چقدر حرص خوردیم، چقدر جوش زدیم،
وای که چقدر دعا کردیم. از خودمان که
بگذریم، دلمان بیشتر برای مامان می سوخت.
طفلکی مامان! حتی یک بار با گوش خودمان
شنیدیم که می گفت: «الهی یک تیر ول از
غیب برسه و یکراست توی دلم جا خوش
کنه، تا از دست هر چی دختره، من یکی
راحت بشم. هم از دست دخترها، هم از دست
بابای دخترها.»
ما از خجالت سرمان را پایین انداختیم و
ناخن هایمان را توی گوشت تنمان فرو کردیم.
باور کن تا سر و کله «کامبیز» پیدا بشود مردیم
و زنده شدیم. اما وقتی بالاخره آمد نمی دانی
که چه کارها که نکردیم. پریدیم توی بغل هم.
جیغ کشیدیم، داد و هوار راه انداختیم و به هم
خیلی تبریک گفتیم. خلاصه خانه را گذاشتیم
روی سرمان. حق هم داشتیم. پس از سال ها
و ماهها به آرزویمان رسیده بودیم. بابا را که
دیگر نگو. انگار دنیا را بهش داده بودند. یک
آن، خنده از روی لب هایش محو نمی شد.
آنقدر شاد و شنگول بود که وقتی نگاهش به
ما افتاد همان طور خوش خوشک خنده اش را
تحویلمان داد. باور کن دروغ نمی گوییم. چند
سالی می شد بابا بهمان لبخند نزده بود. اما
حالا توی صورت هر سه نفری مان نگاه کرد.
چشم هایش که ریز شدند، متوجه شدیم که
دارد می خندد. ما هم با خنده اش خندیدیم.
توی هیر و ویر قبل از زایمان مامان بود
که «منصوره» گفت: «حاضرم همه پول قلکم
رو بدم به خدا به شرط اینکه بچه مان
پسر بشه.»
و «مستوره» کف دستش را روی سر
«منصوره» گذاشته و گفته بود: «خاک بر
سرت، دختر با این عقلت. مگه خدا احتیاجی
به پول تو داره. دیوونه، اگه خدا بخواد بچه
پسر می شه نخواد نمی شه.»
و «منصوره» جواب داده بود: «خوب چی
کار کنم؟ خودشون می گن از هر چی مستوره و
محبوبه و منصوره س بیزاریم. من که دلم لک
زده واسه یه نی نی کوچولو که داداشم باشه.
دوست دارم ببینم فرقش با من چیه.»
وقتی «کامبیز» بالاخره آمد، سه نفری
پولمان را گذاشتیم روی هم و یک دست
لباس خوشگل برایش خریدیم. روی کاغذ
کادویش با ماژیک نوشتیم: «این کادو متعلق
به کامبیزجان است. از طرف مستوره و
محبوبه و منصوره.»
حالا که حرف کادو پیش آمد این
«کامبیز» ما بعد از تولدش آنقدر کادو گیرش
آمد که نگو و نپرس. اصلاً کادو باران شد. از
در و همسایه گرفته تا فک و فامیل بهش کادو
دادند. حتی «حسین»آقا بقالی سر کوچه مان
که از او خسیس تر پیدا نمی شود، چند مثقالی
از گیاهان دارویی مثل گل گاوزبان،
سنبل الطیب، خاکشیر، زیره و مرزنجوش که
به درد بچه می خورند پیچیده بود توی یک
نصفه ورق کاغذ و همه شان را ریخته بود توی
یک پلاستیک مشکی و به عنوان چشم
روشنی داده بود دست شاگردش بیاورد برای
نو رسیده مان.
پدربزرگمان، یعنی پدر بابایمان هم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 