پاورپوینت کامل ماجرای دماغ برگردان ۳۰۰ ۳۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ماجرای دماغ برگردان ۳۰۰ ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ماجرای دماغ برگردان ۳۰۰ ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ماجرای دماغ برگردان ۳۰۰ ۳۱ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۰۶
دختران بهار / لبخند
پاورپوینت کامل ماجرای دماغ برگردان ۳۰۰ ۳۱ اسلاید در PowerPoint
نفیسه محمدی
خدمت خواهر گرامی ام
منیره خاتون عرض سلامی گرم
دارم و امیدوارم که ملالی نداشته
باشی جز دوری من! طبق
معمول همه چیز امن و امان
است و خواستگار تازه ای برای تو
نیامده و مامان همچنان سرگرم
نقشه کشیدن برای توست!
اگر از احوالات اینجانب
یعنی سرکار مهری خانم خواسته
باشی، خوبم و ملالی نیست جز
کم شدن گاه به گاه پول توجیبی
ماهیانه ام که آقاجون به عنوان
پس انداز آینده ام آن را از من
دریغ کرده و نمی دانم در کدام
حسابِ نداشته ام پس انداز می کند.
خلاصه که حسابی از لحاظ مالی
در مضیقه ام و دقیقا می توانی این
را از نقاشی که برایت از وضعیت
نابهنجار خودم می کشم، ببینی!
البته این وضعیت به طور کلی
تقصیر خودم است چرا که به قول
معروف توقعات بی جا داشتم و
آقاجون هم به این وسیله مرا
تنبیه روانی فرموده است. به هر
حال هیچ راهی به جز مدارا
کردن ندارم. فعلاً آقاجون تصمیم
گرفته حسابی حال مرا بگیرد تا
بعدا چه پیش آید خدا می داند!
خلاصه از جناب عالی تقاضای
وام بلاعوض با پایین ترین مبلغ
برای خرید یک عدد روسری
دارم که بتوانم حداقل برای تولد
دوستم «مونا» کمی تا قسمتی نو
و نوار باشم. البته این را هم
بگویم که مامان دست کمی از
آقاجون ندارد و حسابی در
پرداخت پول و وجه نقد و غیره
دست و پایم را بسته است. چون
حسابی جوّ تغییر قیافه مرا گرفته
و تصمیم گرفته بودم خیلی به
سرعت از این چهره تکراری
خلاص شوم که به این روز
گرفتار شدم، چه دردسرت بدهم
که هوس کرده بودم بینی مبارکم
را عمل کنم گرچه دیگر این کار
کاری طبیعی و از مُد افتاده شده
اما من حسابی عزمم را جزم کرده
بودم که این کار را بکنم و قیافه ام
را تغییر اساسی بدهم. صد بار
هم جلوی آینه رفتم و دماغ
کوفته ای ام را با انگشت بالا و
پایین کردم ولی فایده ای نداشت،
چرا تا به حال به همچین دماغ
زشتی که روی صورتم سبز شده
دقت نکرده بودم، نمی دانم!
جدیدا هم که جوش های زیادی
مزید بر علت شده و حسابی از
قیافه ام ناراضی ام کرده بود که
این نارضایتی ناگهان به صورت
آتشفشانی فوران کرد و نزدیک
بود همه گیر شود که آقاجون
جلویش را گرفت و به قول
معروف فتنه در نطفه خفه شد.
دلیل اینکه تصمیم به این
کار گرفته بودم این بود که
«مریم» دختر «قاسم»آقا
همسایه روبه رویی، دکتر آشنایی
پیدا کرده بود و با قیمت پایین
بینی اش را عمل کرده بود. البته
قبول دارم که بینی مریم اوضاع
خیلی وخیمی نسبت به بینی من
داشت و بیچاره اگر عمل نمی کرد
معلوم نبود آینده اش چه می شد.
می بینی وضعیت زندگی و
خوشبختی و بدبختی من و امثال
من به بینی کج و معوج مان ربط
دارد. واقعا جای تأسف است.
خلاصه «مریم»خانم گفت بیا
برویم پیش همین دکتر آشنا
بینی ات را عمل کن عین ماه!
گرچه اگر بینی من واقعا عین ماه
می شد خیلی بدتر بود، تصور کن
یک بینی گرد و قلمبه که تویش
یک چراغ کوچولو روشن باشد،
واقعا شاهکار می شد. گرچه اگر
من این کار را می کردم مُد می شد
و چه بسا این مُد جدید به تهران
و دیگر شهرستان ها هم
می رسید.
سرت را درد نیاورم آقاجون
که قبول نمی کرد، مامان هم
راضی نمی شد. حتی وقتی از
مامان خواستم که به آقای دکتر
بگوییم و با او مشورت کنیم عین
برق گرفته ها از جا پرید و نزدیک
بود همان یک ذره دماغم را
چنان بکوبد که شبیه همبرگر
شود. دلیلش هم این بود که
مامان جان می فرمودند شاید
آقای دکتر فکر کنند که ما عیب و
ایرادی داریم و دیگر هوس
وصلت با ما از سرش بیرون برود.
آقاجون هم که اصرار مرا
دیده بود یک روز جلوی
«قاسم»آقا را گرفته بود که دختر
شما ما را بدبخت کرده و باعث
شده «مهری» ـ که من باشم ـ به
هوس بیفتد و بینی اش را عمل
کند. «قاسم»آقا هم گفته بود
بینی «مریم» انحراف داشت ولی
شکل و شمایل اش را هم عوض
کرده اند. با این صحبت ها آقاجون
از حالت تدافعی کمی در آمده بود
و کافی بود تا من کمی پافشاری
کنم که این کار را کردم و آقاجون
هم برای این کار شرطی گذاشت
که گردن رستم را هم
می شکست، اما من مقاومت
کردم. شرط های آقاجون به
صورت قراردادی در آمد که مفاد
آن را یک به یک امضا نمودم.
اولاً آقاجون یک ماه مهلت
می خواست تا در این یک ماه
نتیجه کار دکتر «مریم» را ببیند.
دوم اینکه از کلاس کنکور و
نویسندگی و پول اضافه در
روزهای عید فطر و عید قربان و
بقیه اعیاد خبری نیست، سوم
اینکه اگر نتیجه کار عمل
«مریم» خوب در آمد که هیچ من
هم عمل می کنم و اگر بد شد باز
هم از مواردی که در بند دوم
آمده خبری نیست و این پول ها
تا زمانی که دیپلم بگیرم برای
آینده ام پس انداز می شود؛ خلاصه
این عهدنامه به قول من با
سیصد تا شرطی که آقاجون
گذاشته بود به عهدنامه
«دماغ برگردان ۳۰۰» معروف شد
که به امضای طرف اول یعنی
آقاجون و طرف دوم یعنی من
رسید. مفاد و شرایط و نام این
عهدنامه را هم داداش «هادی»
بر مبنای قیمت و نوع عمل
انتخاب کرده بود. ال
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 