پاورپوینت کامل جنایت در آپارتمان شماره سیزده ۸۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جنایت در آپارتمان شماره سیزده ۸۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جنایت در آپارتمان شماره سیزده ۸۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جنایت در آپارتمان شماره سیزده ۸۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۸۸

وقتی قرار باشد به جنایت
آپارتمان شماره سیزده بپردازیم
ناچاریم موضوع را از اساس
ریشه یابی کرده و به معرفی افراد
خانواده آقای «رامبد کلم پرست»
اقدام کنیم و قبل از شناخت این
افراد لازم است به موقعیت
آپارتمانی که در آن این جنایت
هولناک اتفاق افتاده اشاره ای
داشته باشیم.

آپارتمان فوق الذکر با متراژ
۱۰/۴۵ واحد سیزدهم از سی و
دو واحد مجتمع آپارتمانی «یخ
در بهشت» منطقه «میدان
موران» می باشد که چند سال
پیش به نام سرپرست خانواده
آقای «کلم پرست» سند خورده و
با وام بانکی به اقساط شصت
هزار و اندی به تملک مشترک
ایشان و بانک در آمده است.
لازم به ذکر است فرد مذکور پس
از خرید این واحد با فشار سر و
همسر رأسا نسبت به نقاشی آن
اقدام نموده است.

از شغل آقای «کلم پرست»
در عرف عامه با عنوان
پرطمطراق «شغل آزاد» یاد
می شود. مشارالیه صبح خیلی
زود از خواب برخاسته، پیکان
قراضه مدل ۶۱ شیری رنگ خود
را که در گوشه خیابان پارک کرده
روشن نموده و به دنبال لقمه ای
نان پی مسافر می گردد. اضافه
کنیم درآمد ایشان تلورانسی بوده
که تابعی است از بود و نبود
مسافر، سبک سنگینی جیب
مسافران، ترافیک و غیره. ضمن
اینکه رابطه متقابل درآمد ایشان
را به وضعیت عمومی خودرو و
اعضا و جوارحی از قبیل
سرسوپاپ و یاتاقان نباید
فراموش کرد.

خانم «سوفیا شلال نژاد»
همسر آقای «کلم پرست» و مادر
بچه ها می باشد. ایشان زن فداکار
و از جان گذشته ای است که به
قول مادرش ننه شهین،
زندگی اش را سر هیچ و پوچ وقف
شوهر و بچه هایش نموده، از اول
زندگی شانس نداشته و مجبور
است با ناملایمات زندگی بسوزد
و بسازد.

خانم آقای «کلم پرست» تا
زمانی که مستأجر بودند تمام
وقتش صرف امور خانه و
خانه داری می شد لیکن با رشد
بچه ها و بزرگ شدن آنان به این
نتیجه دست یازید که باید از این
وضعیت «اندر خم یک کوچه»
بیرون بیاید. وی با خود اندیشیده
بود وقتی شوهرش آنقدر بی خیال
است پس خود باید به طریقی به
زندگی شان سر و سامانی ببخشد.

پس از این است که چند
صباحی به کلاس کامپیوتر رفته
و پس از آن با کلی دوندگی به
صورت روزمزد به عنوان
تایپیست در شرکتی مشغول به
کار می شود.

خانم «شلال نژاد» پس از
یک روز کاری وقتی خسته و
کوفته به خانه برمی گشت با
حالتی گلایه آمیز می گفت: «اگه
شوور مام مث این همه آدم
راننده یه اداره دولتی بودش کم
کم یه واحد آپارتمانی بهش
می دادن زن و بچه ش راحت
باشن.» و پس از مکثی کوتاه
ادامه می داد: «نه مث ما سر سال
اسباب اثاثه مان رو بذاریم رو
کول مان پی یه متر جا واسه
خوابیدن آواره کوچه خیابونا
شیم.»

«پسته» کوچک ترین عضو
خانواده می پرسید: «خونه ش
حیاط داره؟ می ذاری برم توش
طناب بزنم؟»

مادر جواب پسته را نمی داد
اما می افزود: «تا اون جایی که من
خبر دارم روال ادارات دولتی
همینه. هر کی بیشتر کار کنه
امتیازش بیشتره. باباتونم
راننده س جون بقیه توی دست
اینه. نمی گم حالا یه مجتمع
بهمون می رسید. ولی یه
آپارتمان نقلی که چیزی نیس.
اگه می شد اگه می شد باباتون
دستشو تو یه اداره دولتی بند کنه
اگه …»

لکن خانم خانه به آرزویش
دست نیافت بنابراین خود دست
به کار شده و از پس انداز
مختصرش حسابی در بانک
مسکن افتتاح نمود سپس شوهر
را به صرافت خرید آپارتمان
شماره سیزده انداخت. در ابتدا به
هیچ وجه آقای «رامبد
کلم پرست» زیر بار نمی رفت و
دلیل می آورد زیر بار قسط و
قرض کمر راست نخواهند کرد
اما با سماجت های مداوم خانم
عاقبت تسلیم شده و در یکی از
روزهای خدا به آن آپارتمان نقل
مکان نمودند.

بعد از معرفی آقا و خانم به
معرفی فرزندان می پردازیم.
پسرها «پیشته» و «پشتو»
می باشند. «پیشته» در مرحله
پیش دانشگاهی و «پشتو» دوره
راهنمایی را می گذراند. دخترها،
«پوره» و «پسته» می باشند.
«پوره» نوزده ساله است.
لحظه شماری می کند جوانی سوار
بر اسبی سفیدرنگ زنگ
خانه شان را به صدا در آورده و او
را به پنت هاوس آپارتمانی شش
خوابه در منتهی الیه شمال شهر
منتقل نماید. لیکن تا لحظه
وقوع قتل یک خواستگار نیز به
عنوان نمونه به سراغ او نیامده
است. این نکته نیز قابل ذکر
است روابط «پوره» و «پیشته»
همچون بسیاری از برادر
خواهرها در اکثر مواقع تیره و تار
می باشد.

«پسته» کوچک ترین عضو
خانواده به هفت سالگی نزدیک
شده و آقا و خانم «کلم پرست»
هم قسم شده اند پس از او برای
همیشه در مدار صفر مانده و
هرگز از خط قرمز عبور نکنند.

با این تفاصیل قاعدتا باید
نتیجه گیری نمود اعضای خانواده
آقای «کلم پرست» شش نفر بوده
لیکن مدتی بعد از انتقال به
آپارتمان شماره سیزده ننه مهین،
مادر آقای «کلم پرست» به جمع
آنان افزوده می شود.

ننه مهین، نود و یک ساله است و «رامبد» کوچک ترین فرزند پسرش محسوب می شود. تا
قبل از این، ننه مهین نزد دیگر بچه هایش زندگی می کرد و هر وقت به او پیشنهاد می شد
تا چند روزی را با خانواده «رامبد» باشد مستأجر بودن آنان را بهانه می ساخت اما پس
از خرید آپارتمان، آنان ننه مهین را به عنوان عضو ثابت و دایمی به خانواده آقای
«کلم پرست» تحویل و به عبارت صحیح تر تحمیل نمودند. از اینجا نباید نتیجه گرفت که
تعداد اعضای آن خانواده هفت نفر می باشد چرا که پس از اضافه شدن ننه مهین به
جمع شان، بلافاصله «ننه شهین» مادر «سوفیا» پیغام داد دلش هوای آنها را کرده و
تنهایی احساس دلتنگی می کند. در ضمن اگر قرار باشد مادرشوهرش با آنها زندگی کند چرا
باید مادر او که نزدیک تر نیز می باشد از این موهبت محروم بماند؟ بنابراین با اصرار
و فرستادن پیغام پسغام آنان عاقبت پذیرفتند جمع شان هشت نفر باشد. از آن موقع
ننه ها

در یک جا با هم زندگی نموده و
به هر مناسبتی برای یکدیگر
شاخ و شانه کشیدند. ننه مهین
عروس را نفرین می کرد پسرش
را با جادو جنبل از راه به در برده
و ننه شهین دامادش را مسبب
تمامی محرومیت ها و
بدبختی های دخترش می دانست.

ننه شهین، هشتاد و نه ساله
است و بر خلاف ننه مهین لاغر و
دراز، چاق و تپل می باشد. وی از
همه دنیا این یک دختر را داشته
و قبل از این تک و تنها در اتاقی
اجاره ای زندگی می کرد. در واقع
سال های پیش زمانی که
شوهرش مرده بود او سوفیا را به
رامبد داد.

پس از معرفی عضو هشتم
آپارتمان شماره سیزده لازم
می دانیم به ماجراهایی که حدود
یک ماه پیش اتفاق افتاد نیز
اشاره ای داشته باشیم. این
ماجراها به شناخت انگیزه های
قتل کمک شایان توجهی
خواهد نمود.

آن شب، حدود نیمه های
شب آقای «کلم پرست» به
منظور اجابت مزاج از خواب
برخاسته کورمال کورمال به

طرف دستشویی کشیده شد. لازم
به توضیح نیست که تنها اتاق
آپارتمان شماره سیزده، شب ها
اختصاص به آقا و خانم
«کلم پرست» داشته و ننه مهین و
ننه شهین، پوره و پسته و پشتو
وسط هال و پیشته در محوطه
بسیار کوچک باقی مانده آشپزخانه
اپن پا را دراز کرده می خوابیدند.
در این اواخر خانم «سوفیا» پای
را در یک کفش کرده و خواستار
خرید یک دست میز صندلی
ناهارخوری، و لو از نوع دست
دوم، شده بود. پس از آن، هنگام
خوابیدن صندلی ها را روی میز
گذاشته، ننه ها به همراه پسته و

پوره و پشتو کنار هم می خوابیدند.
طبق قرار قبلی، مادربزرگ ها در
وسط و کنار یکدیگر، پشتو در
یمین و پوره و پسته در یسار آنان
مستقر می شدند. در این وضعیت
چنانچه یکی با هدف دسترسی
به آشپزخانه یا دستشویی از
خواب می پرید هر چند با مهارت
راه می رفت، یحتمل پایش بر
جایی از بدن دیگری قرار گرفته
که با شنیدن ناله یا فریادی
متوجه خطای خود می شد.

در آن شب نیز آقای
«کلم پرست» با لمس دیوار جلو
می رود که به ناگاه پای جلوتریش
بر بازوی چاق مادرزنش متوقف
می شود. ننه شهین از درد فریاد
کشیده و با چشم هایی نیم بسته
مشتی بد و بی راه نثار آدم های
مردم آزار می کند. صبح روز بعد،
ننه شهین بازویش را به عنوان اثر
جرم به دخترش نشان داده و
شروع به سعایت از دامادش
می نماید. ننه شهین مدعی است
داماد معلوم الحالش قصد جان
وی را داشته لکن به علت هول
شدن عوض گلو پای خود را بر
بازویش گذاشته و فشار داده
است. با شنیدن این موضوع
خون خانم خانه به جوش آمده
شوهرش را مورد استنطاق قرار
می دهد که چرا قصد جان مادر
بی گناهش را داشته و اصولاً چرا
نباید قبل از خواب به دستشویی
برود تا مجبور نباشد نیمه های
شب از جایش بلند شود. آقای
«کلم پرست» انکار نموده و هدف
خویش را صرفا اجابت مزاج
قلمداد می نماید. با پیشرفت
گفتمان های تند و زننده میان
آنان، آقای خانه بدون صرف
صبحانه در خانه را به هم زده و
در نهایت ناراحتی از خانه بیرون
می رود. از طرف دیگر،
«ننه مهین» که با خودش تصمیم
گرفته است در دعواهای
خانوادگی دخالت نکند طاقتش
طاق شده، به جانبداری از
پسرش هوار می کشد. عروس نیز
قهر کرده و با چشمانی اشک بار
در را به هم کوبیده بیرون می رود.
بلافاصله، پیشته به پوره امر
می کند صبحانه درست کند لکن
با امتناع و سرپیچی پوره، جنگ
و نزاع میان بچه ها در می گیرد.

نزدیک های ظهر آقای
«رامبد کلم پرست» با دستان و
لباس هایی سیاه و کثیف به خانه
آمده و با اعصاب به هم ریخته
داد می کشد: «اینم شد ماشین!
زرت و زرت ریپ می زنه. آخه چه
مرگته؟» و می خواهد چیزی
برایش بیاورند که دارد از
گرسنگی می میرد. اما مشخص
می شود قهر صبحانه به ناهار
کشیده شده و خبری از ناهار
نیست. در این زمان آقای خانه به
مرز جنون رسیده هر چه از
دهانش در می آید نثار این و آن
می کند: «عجب بدبختی ام من،
عجب بدبختی ام من، از بوق
سحر تا آخرهای شب خاموش
روشن می کنم. سگدو می زنم
هیچی به هیچی. باباجون منم
آدمم. گناه که نکردم بابای شوما
چهار تا آدم زبان نفهم، شوور
اون زنیکه گیس بریده، دوماد
یک مادرزن تهمت زن و پسر یه
ننه سریش شدم. اگه گناه کردم
شوما بگین» و با رگ های بیرون
زده به ننه مهین می گوید: «ننه، به
خدا دیگه رسیده به اینجام. تو
هم که شدی واسه من آینه دق.
باباجون چند وقتی م برو خونه
اون یکی پسرت. این یکی
دخترت. کم بچه که نداری. واله
خسته شدم، باللّه مونده شدم.
توی این قوطی که اسمشو
گذاشتن خونه منم حق حیات
دارم. منم حق نفس کشیدن
دارم. نه ناهار داریم، نه زن
داریم. نه می توانیم دستشویی
برویم نه حق داریم کپه مرگ مان
را بذاریم بخوابیم» و با صدای
بلندتر داد می کشد: «می خوام سر
به کوه و بیابون بذارم. بابا ولم
کنین، ولم کنین، ولم کنین. چند
بار بگم، ننه برو پیش یکی دیگه،
ننه شهین چرا برنمی گردی خونه
خودت، تو مگه خونه زندگی
نداری؟ پوره، کو شوورت؟ پیشته
کی دَرست تموم می شه؟ کی
دست از سرم ور می دارین؟
پشتو، پسته چرا بزرگ
نمی شین؟ دِ نفسم رو گرفتین» و
در را به شدت به هم زده بیرون
می رود اما بلافاصله برمی گردد و
با صورت همچون گچ سفید شده
داد می کشد: «وقت مستأجری
لااقل ناهار و شامی داشتیم؟» و
می رود. پس از آن تا مدتی
سکوت مطلق بر آپارتمان شماره
سیزده حاکم می شود تا سرانجام
ننه شهین خطاب به ننه مهین
می گوید: «پاشو یه بادیه ماست
بیار با هم بخوریم. صبحونه که
نخوردیم اقلش چهار قاشق
ماست بخوریم تا ناهار نگه مون
داره. بچه ها تحمل شون زیاده
ولی از ما دیگه گذشته. من،
خودت که می دونی اگه یه ساعت
گشنه باشم همچی معده م درد
می گیره، همچی درد می گیره.»

و جمله آخر را کشیده از ته
گلو بیرون می دهد. سپس به
طرف پوره برمی گردد.

ـ تا من و ننه ت یه پیاله
ماست بخوریم تو هم پاشو واسه
ناهارتون چیزی درست کن.
پاشو، پاشو خواهر برادرات گشنه
نمونن.

در این زمان ننه مهین از
جای برخاسته و با چهره ای دژم
بقچه اش را به بغل می کشد و
بدون گفتن کلمه ای از در بیرون
می رود. بچه ها مات و مبهوت
نگاه می کنند و ننه شهین هر چه
پرسید «کجا می روی» جوابی
نگرفت. بنابراین با حرص دست
را در هوا بالا آورده کف آن را به
طرف در خروجی نشانه گرفته و
با لب های پایین داده گفت: «هه،
بُزک نمیر بهار می آد قمپزه با خیار
می آد. پاش لب گوره هنوز قهر
می کنه.» و ادامه داد: «برو، برو،
به خیالش جلویش دیفال
می بندیم. افاده ها طبق طبق،
سگ ها به دورش وق و وق. بالا
بری اینجایی پایین بیای
اینجایی. آره، کجا بری بهتر از
خونه پسرت؟» و به طرف پوره
چرخید: «دخترجون یه بادیه
ماست بیار بخورم.»

پوره با لب و لوچه در هم
نگاهش را از مادربزرگش دزدید.

پیشته داد کشید: «مگه
نشنیدی؟ حالا دیگه کارت به
جایی رسیده از دستورات
مادربزرگت اطاعت نمی کنی! اگه
به شوهرت نگفتم.» پوره به
طرفش خیز برداشت. پیشته
قدمی عقب نشست و ادامه داد:
«با این اخلاق مزخرفی که داری
سپور محله م شوهرت نمی شه.
خانم رو! انتظار داره دست به
سیاه و سفید نزنه اون وقت یه
جوون تحصیلکرده خوش تیپ
خوش قد و بالا مث من در
صندوق عقب بنزش رو واسش
باز کنه بگه همسر مهربانم
بفرمایید بالا. وای که دخترای
امروزی چه توقعاتی دارند! به
قول ننه شهین افاده ها طبق طبق
سگ ها به دورشون وق و وق.»

و رو به پشتو پرسید: «مگه
نه؟»

پوره به طرف پشتو هجوم
برده که او فرار کرده و از خانه
بیرون می رود. متعاقب آن پوره با
خشم به مویش چنگ زده و به
طرف اتاق می دود در را از تو قفل
می نماید. در این وقت ننه شهین
با بی حوصلگی می گوید: «وای
چه معده م می سوزه! یکی نیس
به داد من برسه؟» پسته به طرف
آشپزخانه می رود. درِ یخچال را
باز کرده و ظرف ماست را بیرون
می آورد. پیشته به کمکش می آید.
آنان مشغول خالی کردن ظرف
ماست هستند که پسته می گوید:
«انگاری خانه مان بزرگ تر شده،
نه؟»

چند روز بعد ننه مهین با
لبخند پیروزمندانه ای که بر لب
دارد به خانه برگشت. واضح است
به جز ننه شهین که در این مدت
از داشتن مصاحب محروم بوده،
دیگران از دیدنش خوشحال
نشدند. در آن آپارتمان به تبع
مرافعات زن و شوهر ننه ها نیز
دعوا کرده سپس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.