پاورپوینت کامل مرد، زن و مدیریت خانواده ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مرد، زن و مدیریت خانواده ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مرد، زن و مدیریت خانواده ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مرد، زن و مدیریت خانواده ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
۵۵
خانواده، عشق، استواری(۱۰)
خانواده و ضرورت وجود مدیر
خانواده اولین واحد اجتماعی است که با
پیوند زن و مرد تشکیل می شود و با تولد
فرزندان بر تعداد اعضای آن افزوده می گردد.
این واحد اجتماعی به طور طبیعی دارای
غایت و هدف است و سرمایه و توان انسانی
اعضای آن برای رسیدن به هدف صرف
می گردد. هدف خانواده (همچنان که بارها
یادآوری گردید) ایجاد محیط انس، لذت،
آرامش و صمیمیت برای همسران است تا به
کمک یکدیگر کاستی های خود را رفع کنند و
نیازهای طبیعی یکدیگر را برآورده سازند؛ نیز
زمینه رشد و تعالی مادی و معنوی برای دو
طرف ایجاد گردد و بتوانند نسلی پاک تولید و
تربیت کنند.
هر مجموعه ای اگر دارای نظام،
سازماندهی و مدیریت باشد، بهتر می تواند به
اهداف خود برسد و با صرف هزینه کمتر،
نتایج بهتری به دست آوَرَد. با به کارگیری
مدیریت، از هرج و مرج و هدر رفتن نیروها و
سرمایه های هر مجموعه جلوگیری خواهد
شد. مدیر در هر مجموعه با هماهنگ کردن
اجزا، برنامه ریزی، هدایت و کارکرد صحیح
مجموعه را تضمین می کند اما نبودن مدیر به
هرز رفتن، ناهمگونی و هرج و مرج
می انجامد و در نهایت ازهم فروپاشیدگی
مجموعه را در پی دارد.
اعمال مدیریت یک اصل عقلایی و
پذیرفته شده در همه مجموعه های کوچک و
بزرگ است و در ضرورت آن تردیدی وجود
ندارد. مجموعه هایی که مدیریت و اصول آن
را پذیرفته و بدان گردن نهاده اند، موفق بوده و
کارنامه ای درخشان ارائه داده اند. در روایتی از
رسول خدا(ص) دستور داده شده که حتی اگر
در یک مسافرت سه نفر همراه شدند، یکی از
آنها باید مسئولیت و مدیریت جمع را
عهده دار گردد.(۱)
ضرورت مدیریت در خانواده هم جزئی از
ضرورت مدیریت هر مجموعه هدفدار
می باشد که باید اعضای خانواده بدان پای بند
باشند تا در سلوک و پیشرفت مادی و معنوی
موفق تر گردند.
اگر خانواده مدیر نداشته باشد و زن و مرد
در اداره امور آن برابر باشند، ناچار باید برای
حل اختلاف خود در هر مورد به دادگاه
مراجعه کنند، یعنی ریاست فردی خارج از
مجموعه را بپذیرند که به آسانی در دسترس
نیست. این وضع سبب کُند شدن حل امور
خانواده می گردد.
مدیریت مرد
اصل و قاعده عقلایی
اصل عقلایی در تعیین مدیر، گماردن
اصلح و فرد شایسته تر بدین مسئولیت
می باشد. در هر جمعی باید توانمندترین،
صالح ترین و عالم ترین آنان مسئولیت اداره
جمع را به عهده بگیرد. با وجود فرد اصلح،
گماردن دیگری بدین مسئولیت صحیح
نیست. در جمع خانواده که در ابتدا از زن و
مرد تشکیل می شود نیز باید آن که برای به
عهده گرفتن مدیریت شایستگی بیشتری
دارد، معیّن شود. از آنجا که در بیشتر موارد
امتیاز و توانمندی مرد برای به عهده گرفتن
مسئولیت خانواده بیشتر است، به طور کلی
مردان به عنوان سرپرست خانواده، معرفی
شده اند.
قرآن در یک اصل کلی می فرماید:
«المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء
بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن
المنکر؛(۲)
مردان و زنان مؤمن، بعضی از آنان ولیّ
برخی دیگرند که به معروف امر و از منکر
نهی می کنند.»
این آیه ناظر به ارتباط اجتماعی افراد
مؤمن می باشد که زن و مرد مؤمن نسبت به
یکدیگر وظیفه و تعهد دارند و باید همدیگر را
امر به معروف و نهی از منکر کنند و
بی اعتنایی را کنار بگذارند. در این آیه مردان
ولیّ زنان یا بالعکس شمرده نشده بلکه تعهد
و مسئولیت متقابل برای همه افراد مؤمن
(زن و مرد) تعیین شده است اما در خانواده با
اینکه این رابطه ولایی بین زن و مرد به
عنوان دو مؤمن وجود دارد و هر کدام از آنان
در برابر دیگری وظیفه و مسئولیت دارد، با
این وجود تعیین یک مدیر و سرپرست و
اداره کننده از بین آن دو لازم است. قرآن و
اسلام مرد را برای این مسئولیت معین
کرده اند:
«الرجال قوّامون علی النساء بما فضّل اللّه
بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم؛(۳)
مردان سرپرست زنان هستند به خاطر
مزیت هایی که خداوند برای بعضی نسبت به
بعضی دیگر قرار داده است و به خاطر آنکه از
اموال شان برای آنان هزینه می نمایند.»
در آیه بالا برای سرپرست قرار دادن
مردان دو دلیل ذکر شده است:
۱. مردان از جهت تدبیر اقتصادی و
اجتماعی برای خانواده، نیز قدرت دفاع و
برنامه ریزی، اغلب بر زنان برتری دارند. البته
این برتری دلیل فضیلت ذاتی نیست، زیرا
ذات زن و مرد در انسانیت شریک است و در
جهت تقرب به خدا هم آنچه ملاک می باشد،
تقوا و بندگی است که بسته به عمل، عقیده و
اخلاق افراد است و جنسیت در آن دخیل
نیست، گرچه زنان هم در جهاتی دیگر بر
مردان برتری دارند، از این رو در آیه فوق
نفرمود: به خاطر آنکه مردان بر زنان برتری
دارند، بلکه فرمود: «بعضی بر برخی دیگر
برتری دارند» و این بیان توانمندی هایی
است که گاه در مرد بیشتر است و برخی
وقت ها در زن، که تفاضل (برتری) متقابل
می باشد، نه فاضل و مفضولی مطلق.
۲. جهت دومی که آیه برای تعیین مرد
در سمت مدیریت بیان کرده، تعهدات مالی
وی نسبت به همسرش می باشد. چون مرد
وظیفه تأمین هزینه زندگی را دارد، تدبیر کلی
امر خانواده به او سپرده شده است. شهید
مطهری در این زمینه می گوید:
«ازدواج یک شرکت سهامی است که
مرد در آن بیشتر سرمایه گذاری کرده است (و
در شرکت سهامی اگر کسی سهم بیشتر دارد،
مدیریت با اوست). درست است که زن و مرد
هر دو در سرمایه گذاری جسمی و روحی به
طور متساوی سهیم هستند، ولی مرد از نظر
مالی هم سرمایه گذاری کرده است، علاوه که
مرد از نظر ویژگی های جسمی برای مدیریت
مناسب تر است و با فطرت و طبیعت او
سازگارتر است.»(۴)
علاوه بر این مدیریت با مشغولیت ذهنی،
خستگی روحی و گرفتاری اجتماعی همراه
است، چنان که تلاش فراوان می طلبد و سبب
فرسودگی زودرس می گردد. در نظام خانوادگی
اسلام، مصلحت زن و مرد بر این است
که بانوان تا حد ممکن از چنین صحنه هایی
دور باشند تا بتوانند آسوده خاطر وظایف
همسری و مادری را به خوبی ادا کنند و
سرزندگی، شادابی و بالندگی کانون خانواده
حفظ گردد.
روحیات طبیعی زن و مرد هم اقتضای
همین حکم را دارد، زیرا روحیات آن دو را این
گونه توصیف کرده اند:
زنان دارای لطافت جسمی، حس انقیاد و
تسلیم و علاقه بیشتر به خانه هستند.(۵)
مردان خشن تر، عضلانی و قوی ترند.
احساسات مرد مبارزانه و جنگی است.
احساسات زن مادرانه است و این احساسات از
دوران کودکی در او نمودار می شود. علاقه زن
به خانواده و توجه ناآگاهانه او به اهمیت کانون
خانوادگی بیش از مرد است. مرد می خواهد
شخص زن را تصاحب کند و در اختیار بگیرد
و زن می خواهد دل مرد را مسخّر کند و از راه دل
بر او مسلط شود. مرد می خواهد از بالای سر
زن بر او مسلط شود و زن می خواهد از درون
قلبِ مرد بر او نفوذ کند. مرد می خواهد زن را
بگیرد و زن می خواهد او را بگیرند. زن از
مرد شجاعت و دلیری می خواهد و مرد از
زن دلربایی و زیبایی. زن حمایت
مرد را گرانبهاترین چیزها برای
خود می شمارد.(۶)
قدرت خلاقیت و ابتکار مردان بیش از
زنان است (نسبت آن دو نُه به پنج است.)
مردان بهتر از عهده کارهای صنعتی، تجاری،
کشاورزی، سیاسی و جنگی برمی آیند.(۷)
با توجه به مجموعه روحیات برشمرده ـ
خواه آنها را نتیجه اوضاع اجتماعی بدانیم یا
فطری و طبیعی بشماریم ـ مرد برای تصدی
مدیریت خانواده مناسب تر است و اسلام مرد
را عهده دار امور خانواده شمرده است.
قِوامت نه قیمومت یا سلطنت
قوّام با «قَیّم» به یک معنا نیست، زیرا
«قیّم» در باره یتیم و محجور(۸) مطرح است.
قیّم کسی است که امور یتیمِ صغیر یا سفیه و
محجور را بر عهده دارد، زیرا آنها از لحاظ
عقلی توانایی اداره خود را ندارند و واگذاردن
امور به آنها صحیح نیست، پس افراد دارای
شرایطی اداره امور زندگی آنان را عهده دار
می شوند. در اصطلاح فقهی عهده داران را
«قیّم» گویند اما زن، صغیر و سفیه و محجور
نیست که نتواند امور خود را عهده دار گردد. او
از همه حقوق انسانی همچون مرد برخوردار
است. آنچه مطرح است مدیریت خانواده
است که با ازدواج زن و مرد شکل گرفته،
همان گونه که اجتماع، سرپرست و مدیر
می خواهد (که ارشاد، مدیریت، برنامه ریزی و
سازماندهی امور را به عهده دارد) در خانواده
نیز مرد قیّم نیست، بلکه مدیریت، سرپرستی،
سازماندهی و برنامه ریزی را به عهده دارد.
«ریاست» در نگاه دینی به معنای
خدمتگزاری است نه ریاست.
در ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی جمهوری
اسلامی ایران، مرد به عنوان رئیس خانواده
معین شده است. یک حقوقدان و مدرس
دانشگاه در تبیین و تفسیر کلمه ریاست در
این ماده می گوید:
در بادی امر برای ریاست دو تفسیر
جداگانه می توان در نظر گرفت: یکی ریاست
را به معنای مطلقه دانستن، یعنی دستورات
زوج بدون هیچ شرطی، از طرف زن باید به
مورد اجرا گذاشته شود. در این صورت اطاعت
زن از فرمان شوهر واجب است و در صورت
سرپیچی از فرمان شوهر در هر مورد، مثل آن
است که زن معصیتی انجام داده است و
علاوه بر مجازات حقوقی و عرفی (که مثلاً
می تواند عدم استحقاق زوج به نفقه که
ضمانت اجرای مادی و دنیوی محسوب
می شود، باشد) از نظر شرعی و اخروی نیز
قابل مؤاخذه است.
معنی دیگر ریاست، ریاست اداری و
مدیریت خانه است به این معنا که مرد
سرپرست و مدیر خانواده است.
اینکه در ماده فوق گفته شده «ریاست از
خصایص شوهر است»، در واقع با ذکر این
کلمه تکلیف اداره و سرپرستی منزل و تأمین
معیشت به او واگذار شده و این مسئله حق
حاکمیت نسبت به زن و خانواده را به شوهر
نمی دهد.
این ماده حاوی بار تکلیفی برای شوهر
است و جنبه ریاستی و حاکمیتی ندارد، به این
دلیل واضح که قاعده فقهی مهمی با این
مضمون «بنده کسی مباش، که خداوند تو را
آزاد آفریده است» وجود دارد که اگر برای مرد
جایگاهی به عنوان رئیس به معنای عام کلمه
در نظر بگیریم، این امر از یک طرف با قاعده
فقهی فوق الذکر منافات پیدا می کند و از طرف
دیگر مخالف هم طراز بودن زن و شوهر در
رابطه زناشویی می گردد.
رابطه زن و شوهر با ذکر این کلمه به
رابطه حاکم و محکوم یا رئیس و مرئوس
تبدیل نمی شود، بلکه این کلمه تکلیف اداره
زندگی و تأمین مخارج را به عهده مرد قرار
می دهد.(۹)
[در فقه چنین قاعده ای نداریم که مورد
استناد فقها باشد. آنچه هست این روایت
شریف است که «لا تکن عبد غیرک، فقد
جعلک اللّه حرّا؛ بنده دیگری نباش، چرا که
خداوند تو را آزاد آفریده و قرار داده است.»
اینکه از این جمله، یک قاعده فقهی استخراج
شود نیاز به بحث و بررسی دارد. ـ سردبیر]
ریاست به معنای دنیوی، نوعی قدرت و
سلطه بر دیگران داشتن است که مطیع و
فرمانبر باشند. دستیابی بر ریاست جز برای
افراد دارای شرایط، در محدوده شرعی و برای
برپایی قسط و عدل و خدمت به دیگران،
نکوهیده می باشد. در روایت آمده است:
«ملعون من ترأّس؛(۱۰) کسی که [به ناحق[
ریاست طلبی کند [و خواهان تسلط و چیرگی
بر دیگران برای رسیدن به خواسته های
نفسانی اش باشد] مورد لعن و نفرین خداوند
است.»
بنا بر بینش دنیاگرایانه، رئیس از ویژگی ها
و امتیازات بیشتری برخوردار است، اما در
بینش دینی چنین نیست.
مردسالاری، زن سالاری یا
دین سالاری
در گذشته و حال سه نوع مدیریت
خانواده تصور شده یا وجود پیدا کرده:
الف) مردسالاری با نشانه های:
۱ـ به کارگیری انواع خشونت توسط مرد
بر ضد زن و دیگر افراد خانواده.
۲ـ محصور کردن زن در خانه و
جلوگیری از بیرون رفتن منطقی و مشروع او.
۳ـ جهت دهی اجبارگونه نوع خوراک و
رفتار و منش زن و فرزندان مطابق میل و
خواست مرد گرچه غیر منطقی یا حتی غیر
مشروع باشد.
۴ـ تحمیل کارهای دشوار و طاقت فرسا
بر زن و وظیفه دانستن رسیدگی بی عیب و
نقص و بی کم و کاست به امور مختلف منزل
برای زن.
۵ـ جلوگیری غیر معقولانه و مستبدانه از
اشتغال سالم و مورد نیاز و مشروع زن در
بیرون از خانه.
۶ـ بی توجهی به حقوق مالی زن و قائل
نشدن حق حاکمیت برای او و خودداری از
پرداختن حقوق او حتی مهریه اش به رغم
درخواست وی.(۱۱)
تعالیم اسلامی پر از آموزه ها و
فرآیندهایی است که بر عکس مشخصه های
برشمرده در باره ریاست و مدیریت منزل
است. با کمی توجه به طور یقین به نکوهیده
و ناروا بودن این شیوه مدیریت در اسلام
حکم می شود. در آیات و روایات هیچ گاه به
مرد اجازه تنبیه بدنی زن و توسل به قهر و
زور برای وا داشتن او به اطاعت داده نشده
است. تنها در مورد نشوز و سرپیچی زن از
ادای وظایف زناشویی (آن هم بعد از بی اثر
بودن اندرز و قهر، به فتوای مشهور فقیهان با
استناد به آیه ۳۴ سوره بقره) اجازه تنبیه بدنی
داده شده که با محدودیت و قیدهای فراوانی
همراه است.
اطاعت زن از شوهر گرچه لازم و
پسندیده است، ولی فقط در حوزه امور شرعی
و مباحات است و هیچ گاه به زن اجازه داده
نشده و موظف نگردیده دستور خلاف شرع
شوهر را اطاعت کند. سرپیچی زن از انجام
دستورها و خواسته های ناشرعی، نکوهیده
نیست. این اصل کلی در همه اطاعت هاست
که:
«لا طاعه لمخلوق فی معصیه
الخالق؛(۱۲) اطاعت از مخلوق اگر معصیت
آفریدگار باشد، جایز نیست.»
در روایات به زنان توصیه شده که برای
بیرون رفتن از خانه جهت کارهای مباح و
مشروع از شوهر خود اجازه بگیرند، البته
مردها تنها در دو مورد حق دارند به زن اجازه
بیرون رفتن از منزل را ندهند:
۱ـ اگر بیرون رفتن زن با حق استمتاع
مرد منافات داشته باشد، مثلاً در ساعاتی که
مرد آسوده از کار است و برای استراحت به
منزل می آید و می خواهد کنار همسرش باشد،
اگر زن تقاضای بیرون رفتن در آن ساعت را
داشته باشد، شوهر حق منع کردن دارد.
۲ـ اگر خارج شدن زن سبب فتنه و
انحراف خودش یا دیگران گردد و به کرامت و
شخصیت همسرش خدشه وارد کند.
در روایتی زنان بد این گونه معرفی
شده اند:
«و امرأه ولاّجه و هی المتبرجه التی لا
تستر عن الرجال و لا تلزم بیتها متی ما طلبها
زوجها کانت خارجه؛(۱۳) زن های «ولاّج»
یعنی زنانی متظاهر و خودنما که از مردان
نامحرم خود را نمی پوشانند و پای بند خانه
نیستند، به گونه ای که هر گاه شوهر آنان را
بخواهد، بیرون از منزل می باشند.»
در غیر این دو صورت گرچه زن باید از
شوهر اجازه بگیرد، ولی شوهر حق منع او را
ندارد و نباید بدون دلیل معقول و مشروع از
اجازه دادن خودداری ورزد [مشهور فقهاء
اجازه گرفتن زن را تکلیف وی و حقی مطلق
برای مرد می دانند. البته لزوم خروج برای
انجام واجبات مثل حج شرعا مشروط به اذن
شوهر نیست. و به هر حال تکلیف به اجازه
بدون حق منع توسط شوهر، مفهومی
بی معناست. ـ سردبیر] اما در این موارد اجازه
گرفتن زن از دو جهت برای استحکام نظام
خانوادگی مفید و مؤثر است:
اوّل اینکه حرمت و کرامت مرد (که
عنوان ریاست و مدیریت خانواده را دارد)
محفوظ می ماند؛ دوم اینکه مرد این امکان را
پیدا می کند که زن را از خارج شدن در موارد
مشکوک منع نماید و از پیش آمدن اختلاف و
خطر جلوگیری کند.(۱۴) بنابراین مرد حق
ندارد زن را از دیدار با خویشاوندان، صله رحم،
رفتن به زیارت های مستحبی و … در صورتی
که مصداق دو مورد بالا نباشد، منع کند.
همان گونه که پیشتر یادآوری شد، اسلام
به رعایت «خودمیزانی» در معاشرت با
دیگران از جمله همسر دستور داده است.
کسی که به همسرش دستوری می دهد یا او را
از کاری منع می کند، باید خود را جای
همسرش بگذارد و ببیند اگر چنین دستوری
به او داده می شد یا این گونه از کاری منع
می گردید، اطاعت می کرد. به یک نمونه توجه
کنید:
ـ من در سال ۷۶ در رشته زبان انگلیسی
دانشگاه آزاد قبول شدم … قبول شدن
همزمان بود با نامزد شدن من و آقای … و
چون او با رفتن من به دانشگاه مخالف بود، با
وجود علاقه بسیاری که به ادامه تحصیل
داشتم، از یکی از بزرگ ترین آرزوهایم
چشم پوشی کردم.
ـ علت مخالفت ایشان چه بود؟
ـ دقیقا نمی دانم. حتما برای خودش
دلایل قانع کننده ای داشته که در باره آنها با
من صحبت نکرد. تنها چیزی که گفت این
بود که دوست ندارد من به دانشگاه بروم.
ـ شما هم قبول کردید؟
ـ با نظر او مخالفتی نکردم تا روزهای
نخستین زندگی مشترک مان با کشمکش
همراه نشود.
در مورد بالا گرچه همسر پیروی و
اطاعت کرده و برای استواری نظام خانواده، از
خواسته و علاقه قلبی خود چشم پوشیده، ولی
آیا این شرط انصاف است؟ اگر مرد به جای
همسرش بود، از چنین دستوری راضی بود؟
آیا انتظار نداشت دست کم یک توجیه منطقی
برای این نهی ارائه گردد؟
مرد باید مدیر خانواده باشد
ولی روشن است که
دستورهای مرد هم باید از روی
عقل، دین و مصلحت سنجی
عاقلانه گفته شود. زورگویی
مرد در خانه نسبت به همسر و
فرزندانش، مردی و توان
نیست، بلکه نشانه ضعف اراده
در برابر شیطان است.
در نمونه ای دیگر خانمی اظهار می کند:
شوهرم به مدت پنج سال مرا از ملاقات با
خانواده ام محروم کرد و حق ملاقات با آنها را
به من نداد. ده سال در منزل شوهرم، بیست
و هفت تخته فرش بافتم، با تنی خسته و
مریض، ولی از این زحمات ریالی نصیبم نشد!
مرد باید مدیر خانواده باشد (و
خواسته هایش توسط افراد خانواده به ویژه
همسرش اطاعت گردد، چنان که در روایات به
اطاعت زن از شوهر بسیار توصیه شده) ولی
روشن است که دستورهای مرد هم باید از
روی عقل، دین و مصلحت سنجی عاقلانه
گفته شود. زورگویی مرد در خانه نسبت به
همسر و فرزندانش، مردی و توان نیست،
بلکه نشانه ضعف اراده در برابر شیطان است.
قرآن می فرماید:
«و اصبر علی ما أصابک إنّ ذلک مِنْ
عزم الاُمُور؛(۱۵)
بر سختی ها و خلاف خواست ها تحمل
کن که این از کارهایی است که عزم قوی
لازم دارد.»
رسول خدا(ص) فرمود: «شجاع و قوی
کسی است که در مقابل خشم و غضب یا هوا و
هوس خود، ایستادگی و مقاومت کند و از جاده
عدل و انصاف بیرون نرود.»(۱۶)
وقتی آیه «قوا انفسکم و اهلیکم نارا؛ خود
و خانواده تان را از آتش جهنم نگه دارید.»
نازل شد، جمعی خدمت رسول خدا رسیدند و
عرض کردند: چگونه اهل و عیال خود را حفظ
کنیم؟ حضرت فرمود: «آنان را امر و نهی کنید.
هر گاه آنان را [به واجبات و وظایف [امر کنید
و [از محرمات و ناپسندها [نهی نمایید،
وظیفه خود را انجام داده اید.»(۱۷)
حتی دستور داده شده مرد خانه در
خوراک، مطابق میل اهل خانه رفتار کند، نه
مطابق میل خودش.(۱۸)
با توجه به روایات فراوان، مردسالاری با
مشخصه های پیش گفته، کاملاً ناپسند و
مردود است.
ب) زن سالاری هم با مشخصه های زیر
شناخته می شود:
۱ـ نادیده گرفتن حقوق و مدیریت
کلی مرد.
۲ـ وا داشتن مرد به کار اضافی و اشتغال
طاقت فرسا و گاهی غیر قانونی و جرم آلود
برای کسب درآمد بیشتر و رفاه افزون تر.
۳ـ وادار شدن مرد به خرید و تهیه
اسباب و لوازم زندگی که چندان به مصلحت
یا ضرورت یا در توان مالی او نیست، به صرف
اینکه خانم دستور تهیه آن را داده است!
۴ـ تأثیرگذاری شدید در روابط اجتماعی
حتی قطع رابطه با کسانی که زن بدان رضایت
نمی دهد، گرچه از خویشاوندان نزدیک شوهر
باشد.(۱۹)
روایات معصومین علیهم السلام ردّکننده
زن سالاری می باشد. رسول خدا(ص) فرمود:
«هر زنی که با همسرش همراهی نکند و او را
بر بیش از توان وا دارد، خداوند حسنات او را
نمی پذیرد و در حالی خدا را ملاقات می کند که
بر او خشمناک است.»(۲۰) در وصف زنان
صالح و ارزشمند آمده است:
«زنی که فرزند بیاورد، دوستدار شوهر
باشد و همسرش را در برابر روزگار [و
سختی های آن] یاور باشد، نه اینکه با روزگار
بر ضد شوهرش همدست شود!»(۲۱)
چون هزینه زندگی و مدیریت خانواده به
عهده مرد است، بنابراین زمانه به اندازه کافی
برای او مشکل به بار می آورد و درست نیست
زن نیز بر مشکلات بیفزاید!
پ) مدیریت خانواده بر مبنای
دین سالاری، با مشخصه های:
۱ـ تنظیم برخوردها، روابط و مناسبات
عمومی و خصوصیِ هر یک از زوجین با
یکدیگر بر اساس آموزه ها و تعالیم و حقوق
تعیین شده دینی بر مقتضای عدالت.
۲ـ رجوع به داوری حَکَم مقبول دینی
برای رفع اختلافات و رضایت عملی و قلبی
طرفین به نتیجه و رأی آن و تلاش در بهبود
روابط بر پایه آن.
۳ـ ایجاد فضایی مناسب برای تربیت
دینی و اخلاقی اعضای خانواده.(۲۲)
گرچه مدیریت خانواده به عهده مرد
است، ولی نباید هیچ کدام از ویژگی های
مردسالاری در آن دیده شود، بلکه باید
مطابق اصول دین سالاری باشد. دستور کلی
دین به مردان در مورد رفتار با همسر این
گونه است:
«و عاشِروُهُنّ بمعروفٍ؛(۲۳) نیکو و
پسندیده با آنان معاشرت کنید.»
مرد باید بر مبنای موازین انسانی ـ اسلامی با
همسرش رفتار پسندیده و شایسته داشته باشد یا
پسندیده و شایسته او را طلاق دهد:
«فامسکوهن بمعروف أو فارقوهن
بمعروف.»(۲۴)
و رفتار شایسته و پسندیده با ویژگی های
دین سالاری سازگار است نه مردسالاری یا
زن سالاری.
مدیریت استبدادی ممنوع
مدیریت مرد در خانه اگر بر مبانی
صحیح، رعایت اصل مشورت، تبادل نظر،
تصمیم گیری جمعی و ارزش دادن به اعضای
خانواده باشد، نه تنها مورد اعتراض قرار
نمی گیرد، بلکه به طور جدّی و قاطعانه توسط
همسر و فرزندان پشتیبانی می شود. آنچه
مدیریت را نپذیرفتنی کرده و اعتراضات را
برمی انگیزاند، خودکامگی، خودرأیی و تحمیل
است که از نگاه اسلام به شدت منع شده
است. وقتی پیامبر عظیم الشأن اسلام با آن
مقام و جایگاه و عقل و تدبیر و پشتیبانی
وَحْیانی در مدیریت بر جامعه، موظف به
مشورت و نظرخواهی شده، تصمیم گیری او
به پس از مشورت موکول می گردد،(۲۵) تکلیف
دیگران کاملاً روشن است.
امام رضا(ع) می فرماید:
پدرم امام کاظم(ع) به رغم خِرَدی که
داشت (که با عقل دیگران قابل قیاس نبود) با
غلامان سیاه خود مشورت می کرد و در جواب
اعتراض دیگران می فرمود: چه بسا خدای
متعال فتح و گشایش را در زبان این شخص
قرار داده باشد!(۲۶)
امام علی(ع) خطاب به مالک می فرماید:
هرگز مباد که با خود بگویی من فرمانده و
فرمانروایم و فرمان می دهم و باید اطاعت
شود که این فکر، سیاه کننده دل، ویران کننده
دین و عامل نزدیکی به دگرگونی ها و
انفجارهاست.(۲۷)
جلسات مشاوره و درد دل با همسر و
اهل خانه
با توجه به این مطلب که مردها مدیران
خانواده هستند، توصیه اکید می شود با همسر
و اهل خانه به مشورت بنشینند و به آنها اجازه
اظهار نظر، مخالفت و درد دل بدهند. جلسات
گفت و شنود اثرات مثبت فراوان دارد از جمله:
۱ـ تفاهم و همسویی زن و مرد. درد دل
کردن و خواسته ها و نیازهای خود را به
شنونده انتقال دادن و حرف های او را شنیدن،
اقدامی جهت از بین بردن مقدمات اختلاف
است. در ضمن جلسات درد دل و گفت و
شنود است که طرفین همدیگر را به خوبی
خواهند شناخت و از زیر و بم روحیات یکدیگر
آگاه می شوند و متوجه می گردند چه اقداماتی
همسرشان را شاد یا ناراحت، دلگرم یا دلسرد
و امیدوار یا ناامید می گرداند و بهتر می توانند
راه تفاهم را بیابند و بپویند.
تفرقه، جدایی و دوری از هم صحبتی
مقدمه اختلاف است. قرآن در سوره
آل عمران، آیه ۱۰۵ می فرماید:
«و لا تکونوا کالّذین تَفَرَّقوا و اختلفوا و …»
علامه طباطبایی ذیل این آیه می فرماید:
علت اینکه ابتدا تفرقه و بعد اختلاف ذکر شده
این است که تفرقه و جدایی بدن ها مقدمه
پیدا شدن اختلاف در فکر و عقیده و برداشت
است. اگر یک قوم یا افراد یک جمع به هم
نزدیک و همدل باشند، عقایدشان به یکدیگر
نزدیک می گردد و در آخر از راه تماس و
تأثیر دوسویه متحد می شوند و اختلاف
عقیدتی در بین شان رخنه نمی کند، ولی وقتی
افراد جدا و بریده از هم باشند، اختلاف
و جدایی بدن ها باعث اختلاف راه و
مسلک می گردد.(۲۸)
وقتی جدایی و نبودن ارتباط و همنیشنی
صمیمی بین افراد یک قوم و ملت سبب
اختلاف فکری و عقیدتی گردد، معلوم است
که این پیامد ناگوار هنگام نبود ارتباط
صمیمی و پیوسته بین افراد خانواده هم رخ
می نماید، ولی چنانچه زن و مرد با هم
ساعاتی را به درد دل، مشورت و انتقاد از
یکدیگر بگذرانند، نتیجه آن تفاهم و نزدیکی
فکر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 