پاورپوینت کامل جای پای مادر ۲۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جای پای مادر ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جای پای مادر ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جای پای مادر ۲۳ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۰۰
دختران بهار /
راه و بیراه
نام: ز.م
جرم: دزدی مسلحانه
سن: ۲۱ ساله
محل وقوع جرم: تهران
هوا رو به تاریکی می رود. از
پنجره که چند میله جلوی آن را
گرفته تاریکی هوا پیداست. صدا
و هیاهو از بیرون اتاق به گوش
می رسد اما هیچ کس در اتاق
نیست تا او جرم و تنهایی اش را
با کسی قسمت کند. قرار بود تا
هوا تاریک نشده از این اتاق
تاریک به زندان منتقل شود اما
هنوز نامش را با خشونت و
سردی صدا نکرده اند تا دخترک
کوله بار خیالش را بردارد و برود.
چندان تفاوتی هم ندارد. به همه
چیز حتی تنهایی در یک اتاق
وحشتناک خو گرفته است. شاید
هم در این اتاق خلوت بهتر
می تواند گذشته اش را مرور کند.
به خودش که فکر می کند،
می بیند حتی یک ذره هم
نمی ترسد. احساس خجالت و
شرم را هم مدت های
طولانی ست فراموش کرده است.
به قول مادربزرگ پیرش که
سال هاست او را ندیده، شرم و
حیا را باید در صندوقچه ها پیدا
کرد.
دخترک باز هم فکر می کند.
چند سالی می شود که رابطه
خانواده اش با فامیل قطع شده؛
پس نگران این هم نیست که
آشناها خانواده اش را سرزنش
کنند. قطع رابطه با فامیل مربوط
به حالا نیست؛ از مدت ها قبل،
چه زمانی که فقر مالی شدیدی
داشتند و حالا که نیازی ندارند، با
وضعیت فامیل و آشناها کنار
نمی آمدند. البته حق با اطرافیان
بود. چه کسی دوست دارد با
خانواده ای که پدرشان معتاد و
بی غیرت است، رفت و آمد کند.
این جمله را چندین بار از زبان
دایی هایش شنیده بود. همه از
آنها دور شده بودند. انگار طاعون
داشتند و رفت و آمد آنها مساوی
بود با مرگ!
پدرش معتاد بود و گاهی هم
جنس قاچاق می کرد تا اینکه
حسابی از کار افتاد. وضع مالی
خوبی نداشتند و حتی خوب به
یاد دارد که بعضی روزها از
گرسنگی گریه می کرد. یک روز
هم بالاخره سرنوشت شان رقم
خورد. همه گرسنه بودند. پدرش
مثل مارگزیده ها به خودش
می پیچید. مادرش بلند شد. باید
کاری می کرد. پس دست دخترک
را گرفت و بیرون رفت. وقتی که
برمی گشتند، در دستان دخترک
عروسک قشنگی بود. میوه و
مواد غذایی هم خریده بودند.
پدرش بعد از کلی دود، دوباره
جان گرفت اما مادر فقط گریه
می کرد و لب به چیزی نمی زد.
خوب به یاد دارد نگاه بی تفاوت
پدر را که می گفت: «خب کسی
بهت قرض نمی ده. اگه قرض
می داد که این کار رو نمی کردی!»
این حرفی بود که هر بار پدر بعد
از دیدن مادر با وسایل و غذا و
پول می گفت. آن روزها دخترک
از کاری که مادر می کرد سر در
نمی آورد اما کم کم به چشم
خودش دید که به آرامی و به
بهانه گریه او که بدون علت از
مادر کتک خورده بود، از بقالی،
آرایشگاه، لباس فروشی و …
بیرون می آمدند و به سرعت
می دویدند. یک بار هم در همین
جریانات بود که دست شان لو
رفت.
هفت ساله بود. آن صحنه را
خوب به یاد داشت. مغازه دار
بدون هیچ ترسی دست مادر را
که در دخل مغازه اش می گشت،
گرفت تا پلیس را خبر کند.
گریه های آن روز مادر هنوز در
گوشش بود. التماس های مادر که
دختر و پسرش را بهانه می کرد تا
بتواند رضایت بگیرد را هنوز به
خاطر داشت.
به خانه که برگشتند شب
بود. فکر می کرد مادر پشت
دستش را داغ کرده تا دیگر سراغ
این کار نرود؛ اما این طور نبود. از
فردا دوباره راه رفتن مادر و دختر
در خیابان شروع شد. کم کم کار
به خانه فامیل هم کشید. همه
فهمیده بودند مادرش چه می کند؛
برای همین به محض ورودشان
همه چیز از دور و بر اتاق جمع
می شد؛ یکی هم کنارشان
می نشست تا دست از پا خطا
نکنند. کسی راه برگشت را یاد
نمی داد بلکه همه فرار می کردند
حتی هیچ کس با
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 