پاورپوینت کامل وقتی خودت را فراموش کنی ۲۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل وقتی خودت را فراموش کنی ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وقتی خودت را فراموش کنی ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل وقتی خودت را فراموش کنی ۲۳ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۰۸
دختران بهار / راه و بیراه
نام: پ.م
جرم: اعتیاد و حمل مواد مخدر
سن: ۱۷ ساله
باز هم سردرد داری، فکر می کنی دنیا
تیره و تار شده، مخصوصا اینکه به این
سردردها، زانودرد و استخوان درد هم اضافه
شده، شاید همه وجودت درد می کند و خودت
نمی دانی! فقط خسته ای و حال بدی داری
طوری که دل و اندرونت به هم می ریزد، کاش
می توانستی بخوابی، مادر اگر فرصتی داشته
باشد چند دقیقه به تو سر می زند و با دلسوزی
می گوید شاید میگرن داری، شاید هم مسموم
شدی و بهتر است که برای عوض شدن
حالت کمی قدم بزنی! همین و دیگر کاری به
کارَت ندارد. حتی نمی پرسد چرا مدرسه
نرفتی. به قول مادربزرگت خانه شما مثل
اروپاست. هیچ کس کاری به کار دیگری
ندارد، انگار هر کدام تان در یک چارچوب جدا
زندگی می کنید. اما مگر تو چند سال داری؟
فقط هفده سال! مانده تا از آب و گِل در بیایی
و حساب و کتاب زندگی به دستت بیاید، اما
کسی کاری به کار تو ندارد، انگار از آن روز که
پا به مدرسه گذاشتی، مستقل شدی و دیگر
نیازی به خانواده نداری. همان طور که کاری
به برادرت نداشتند، هر طور که خواست
زندگی کرد و آخر سر هم با هزینه سنگین،
سربازی اش را خرید و به هر بدبختی بود از
ایران رفت، رفت تا به قول خودش بهتر از
این زندگی کند. تو اما دلت نمی خواهد از این
خانه بیرون بروی. فکر می کنی تنها جایی که
با تنهایی ات می توانی در آن راحت باشی،
همین جاست. همیشه به این تنهایی خو
کرده ای و هیچ وقت هم نمی خواهی از آن دور
شوی، پدرت که هیچ وقت نیست و همیشه
مشغول معامله ماشین است. مادر هم که توی
آشپزخانه زندگی می کند، می نشیند، می رود،
حتی گاهی همان جا می خوابد و حاضر نیست
به هیچ وجه قلمرواش را ترک کند. گاهی هم
که بیکار می شود، تلفن و حرف های پیش پا
افتاده وقتش را می گیرد. مادربزرگ هم که
پای راه رفتن ندارد. تو هستی و خودت و هیچ
کس هم توجهی نمی کند که چه به سرت
می آید، این فکرها برای تو هیچ فایده ای
ندارد. هر چقدر که بگذرد حال تو بدتر می شود
و شب نزدیک می شود؛ وقتی نمانده، باید بلند
شوی و سریع خودت را به جایی برسانی. باید
برای خودت کاری انجام بدهی و گرنه هیچ
کس به فکر تو نیست و وضعیت تو بدتر و
بدتر می شود. بدون حوصله بلند می شوی.
صدای مادر به گوشت می رسد که با تلفن
صحبت می کند. ساعت چهار بعد از ظهر است
و تو از صبح حتی یک لقمه نان هم
نخورده ای. با سختی زیاد لباس می پوشی و
کیفت را برمی داری، خوشبختانه کیف پول
مادرت همان جاست، بدون توجه به او چند
اسکناس برمی داری. تجربه این کار را داری و
هیچ واهمه ای از اعتراض مادر به دلت راه
نمی دهی!
خودت هم نمی دانی چطور این خیابان ها
را پشت سر می گذاری تا برسی درِ خانه
دوست برادرت! کاری که بعد از چند ماه رفتن
برادرت انجام داده ای. در باز می شود و دستی
تو را داخل می کشد. حال خودت نیستی که
بخواهی حتی یک اعتراض کوچک تحویل
صاحبخانه بدهی! داد و فریاد می کند که چرا
بدون ملاحظه تا آنجا آمده ای و چرا احتیاط
نمی کنی!
حالت آنقدر بد است که حرف هایش را
نمی شنوی! او هم می فهمد و فوری بوی دود
را بلند می کند تا راحت شوی. صدای جلز و
ولز می آید و تو با یک پُک عمیق از جهنمی
که در آن بودی، نجات می یابی! اولین بار
است که دوست برادرت همان جا توی
خانه اش برایت یک بَست تریاک می چسباند تا
حالت جا بیاید. خوب که چشمانت باز می شود،
پول را از کیفت در می آوری تا حساب کنی اما
او قبول نمی کند و می گوید در ازای آن فقط
یک کار کوچک از تو می خواهد. می ترسی که
فکر بدی در سر داش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 