پاورپوینت کامل فرصتی برای گریه شوق ۲۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فرصتی برای گریه شوق ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فرصتی برای گریه شوق ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فرصتی برای گریه شوق ۲۹ اسلاید در PowerPoint :

>

۹۹

دختران بهار / فصل شکفتن

باز هم در دنیای خودت فرو رفته ای و
خاطراتت را مرور می کنی. دنبال چیز تازه ای
می گردی، اما خودت خوب می دانی چیزی که
باید تو را خوشحال کند وجود ندارد تا سال
پیش دوست داشتی دبیرستان را تمام کنی و
زودتر پا به دانشگاه بگذاری اما امروز به
همان دبیرستان و هیاهو و دوستانی که معلوم
نیست کجا هستند حسرت می خوری، فکر
نمی کردی زندگی ات به این سادگی زیر و رو
شود و تمام آرزوهایت به باد برود، آن همه
مخالفت با دانشگاه رفتن تو بعد هم رضایت
پدر در مورد اولین خواستگارت که پسر
دایی ات بود. باورت نمی شد که بعد از آن همه
تلاش و آرزوی نشستن در کلاس های
دانشگاه همه چیز عوض شود و به خانه ای
فکر کنی که دوست نداری پا به آن بگذاری.
اما چاره ای نبود. فقری که در این چند سال
گریبانگیر خانواده ات بود، حتما جلوی موفقیت
تو را هم می گرفت. امروز هم که قرار بود پسر
دایی بیاید و شاید حرف های آخر را بزند. تو
باید مثل یک تماشاچی همه چیز را می دیدی
و حرفی نمی زدی.

خوب یادت هست زمانی که تازه جواب
تعیین رشته آمده بود و تو با ذوق اسم خودت
را در پذیرفته شدگان رشته پزشکی دیدی چه
حس خوبی داشتی، همان روز هم
خواستگارانت آمده بودند؛ اما پدرت بدون
توجه به آن همه ذوق و شوق، مدارکت را
مثل برگه های بدون استفاده به هوا پرت کرد
و تو را تحقیر کرد. فقط به خاطر اینکه بدون
اجازه در کنکور دانشگاه ثبت نام کرده بودی؛
همین! اصلاً هم به روی خودش نیاورد که
دخترش می تواند چند سال بعد تنها خانم
دکتر شهرشان باشد و مایه سرفرازی اش!
چقدر جلوی «علی» که آمده بود تو را برای
زندگی آینده اش بپسندد، خجالت کشیدی؛
چقدر هم دلت می خواست او را که مانع
محکم تری برای نرفتن تو به دانشگاه بود، از
خانه بیرون بیندازی اما هیچ چیز دست تو
نبود.

می توانستی موفق باشی، خودت شک
نداشتی و معلم هایت هم در موفقیت تو شک
نداشتند اما خوب می دانستی پدر که باید راه را
برای پیشرفت تو هموار می کرد به همه چیز
شک داشت. به اینکه تو در دانشگاه بتوانی
موفق باشی و باز هم سر به زیر و پر تلاش
راه خودت را ادامه بدهی، کسی که باید به تو
کمک می کرد، دست هایش از پول خالی بود.
دانشگاه هم به قول مادرت بی خرج نمی شد.
می دانی که می توانستند با خرج دانشگاه تو
چه کارها کنند. حداقل با پول کرایه ماشینت
می شد ماهی یک بار مرغ خورد و دهان
خواهر و برادر کوچک ترت را که همیشه
حسرت سفره های رنگین فیلم ها را
می خوردند بست. می شد یک اجاق گاز خرید
تا مادر برای همیشه از شر پر کردن کپسول
کوچک خانه که روی آن غذا درست می کرد،
راحت شود. شاید هم می شد در و پنجره اتاق
بغلی را ساخت تا شب ها راحت تر بخوابید و
جای هشت نفرتان اینقدر تنگ نباشد؛ یا
اصلاً می شد تو را شوهر داد و برای همیشه از
شر نان خور اضافه راحت شد.

پدر اینها را بهانه نمی کرد، حتی با اینکه
می دیدی گاهی اوقات برای نان خریدن هم
پول کم می آورد، اما می گفت که به محیط
دانشگاه اطمینان ندارد به شهر دیگر اطمینان
ندارد و بدتر از همه جلوی دیگران می گفت که
دخترش از راه به در می شود، با اینکه تا به
حال از تو یک اشتباه کوچک هم ندیده بود.
هزینه ثبت نام در کنکور را هم دبیر
زیست شناسی ات داد. فهمیده بود که خانواده
تو توان مدرسه فرستادن بچه های خودشان
را ندارند چه برسد به دانشگاه رفتن تو! اما
چون معتقد بود که نباید استعداد تو از بین
برود این کار را دور از چشم همه انجام داد.
چند بار هم با پدر صحبت کرد و نتیجه ای
نگرفت. پدر تقصیری نداشت، شاید پیش
خودش خجالت زده می شد وقتی می دید کس
دیگری خرج ثبت نام تو را در دانشگاه
می دهد، گرچه از همان ابتدا از به دنیا آمدن
تو که یک دختر بودی و سربارش، ناراحت و
دلگیر بود.

تو بودی و یک دنیا شوق و شور، فکر
می کردی وقتی پدرت بفهمد که تو با یک
رتبه سه رقمی در دانشگاه پذیرفته شده ای
دیگر همه چیز تمام است و همه راهها را
برای رفتن تو هموار می کند اما پدر معنی رتبه
سه رقمی را نمی فهمید، اصلاً نمی دانست
رتبه چیست؛ حق هم داشت. زیر بار فقر و
نداری رتبه سه رقمی و دو رقمی چه ارزشی
می تواند داشته باشد، اصلاً وقتی پولی برای
سرمایه گذاری نیست سوددهی بالا و پایین
چه مفهومی دارد. دایی هم که مدام و پشت
سر هم می آمد و می رفت تا تکلیف پسرش را
یکسره کند. پدر که از همان ابتدا راضی بود.
بعد از تو دو دختر دیگر هم بودند که باید هر
چه زودتر سر و سامان می گرفتند. پس با
شرایطی که برای ازدواج تو پیش آمده

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.