پاورپوینت کامل سوغات سینما و قارچ های سمی ۴۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سوغات سینما و قارچ های سمی ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سوغات سینما و قارچ های سمی ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل سوغات سینما و قارچ های سمی ۴۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۵۸

هنر و ادب / نقد فیلم

نام فیلم: سوغات فرنگ

نویسنده: حسن انصاریان

کارگردان: کامران قدکچیان

بازیگران: رامبد جوان، مجید صالحی،
شیلا خداداد، حسام نواب صفوی، سیروس
ابراهیم زاده

خلاصه فیلم

«فرشته سازگار» همراه همسرش
«فرهاد»، از خارج کشور وارد تهران می شود و
در فرودگاه می فهمد که فرهاد زن و بچه دارد
و پدرزنش حکم جلب او را به جرم
کلاهبرداری گرفته است. فرشته با یک راننده
تاکسی به نام «فریدون» آشنا می شود.
فریدون به گمان اینکه او دختری خارجی
است، فرشته را با خود به خانه می برد.
«منوچهر»، دوست و شریک فریدون (که او
هم راننده تاکسی است) مخالف ماندن فرشته
در خانه فریدون است، اما با تقاضای فرشته،
منوچهر او را علی رغم مخالفت های پدرش به
خانه شان می برد. فرهاد و برادرش از فریدون
می خواهند که در مقابل پول، فرشته را به آنها
تحویل دهد. فریدون این کار را می کند، اما
بعد همراه منوچهر به سراغ فرهاد می رود. در
درگیری، فرشته که حامله است، مصدوم
می شود. پدرزن فرهاد که او را تعقیب می کند،
فرشته را به بیمارستان می برد و متوجه
می شود که فرشته دختر آقای «سازگار»،
آشنای قدیمی اوست. فرهاد با نامادری
«فرشته» نقشه ای برای به دست آوردن
پول های «سازگار» می کشند. در این میان
قرار می شود که «منوچهر» نقش شوهر
فرشته را بازی کند. اما «سازگار» موضوع را از
طریق پدرزن «فرهاد» می فهمد. سرانجام
«فرهاد» با شکایت پدرزنش به دام قانون
می افتد و «منوچهر»، «فرشته» را قبل از
مسافرت مجدد به خارج، از پدرش
خواستگاری می کند.

چندی است که بازار فیلم هایی که پایه و
اساس خود را بر یک موفقیت تضمین شده
تجاری استوار می کنند، شدیدا گرم است. این
فیلم ها که غالبا کپی ناموفق فیلمفارسی های
سابق هستند. آنقدر در مضمون و ساختار
(البته اگر ساختاری داشته باشند!) با یکدیگر
مشابهت دارند که مخاطب گاهی در یادآوری
نام آنها دچار اشتباه می شود. این فیلم ها با به
یدک کشیدن اسم چند سوپراستار و تعدادی
تصاویر خوش آب و رنگ به میوه هایی
می مانند که ظاهر زیبا و خوبی دارند ولی از
درون گندیده و فاسد هستند.

در بخشی از فیلم «سوغات فرنگ» یکی
از کاراکترها در حین تماشای فیلم می گوید «یا
فیلم ها آبکی شدند یا تخمه ها الکی» و این
جمله در باره یکی از بهترین فیلم های تاریخ
سینمای جهان یعنی «بی وفا»ی «آدریان
لین» گفته می شود، در حالی که مصداق بارز و
روشن آن، خودِ فیلم «سوغات فرنگ» و سایر
فیلم های نظیر آن است.

واقعا چه اتفاقی افتاده است که دوباره این
شبه فیلم ها مثل قارچ از خاک سر برمی آورند.
بر کسی پوشیده نیست که سینما نیاز به
موفقیت های اقتصادی دارد، اما مسئله این
است که این قارچ هایی که قرار است اقتصاد و
پویایی سینما را تأمین کنند، سمّی هستند و
چندی نخواهد گذشت که کل بدنه سینما را
آلوده و بیمار خواهند کرد، بلایی که قبل از
انقلاب بر سر سینما آمده بود و ظاهرا آن
اژدهای هفت سر نه تنها از بین نرفته است،
بلکه با سر و پیکره جدیدی که قیافه مشروع و
موجهی هم دارد، خودنمایی می کند، باطلی که
در لباس حق ظاهر شده است.

اینکه چرا به جای نقد فیلم «سوغات
فرنگ» به چنین مسائلی اشاره می کنیم به
این علت است که آنقدر امثال چنین
فیلم هایی زیاد شده است که می توان مخاطب
را برای خواندن نقد «سوغات فرنگ» به نقد
فیلم های مشابهش که چندی قبل نوشته
شده، ارجاع داد. شما می توانید هر کدام را که
دوست دارید، انتخاب کنید: «شاخه گلی برای
عروس»، «عطش»، «بازنده»، «شارلاتان»،
«بله برون»، «عروس فراری» و … .

در تمام این فیلم ها نه داستانی به معنای
واقعی وجود دارد و نه از ساختار درستی
برخوردار است. آنقدر این فیلم ها در استفاده از
کلیشه ها با یکدیگر شباهت دارند که حتی از
بازیگران یکسانی نیز بهره می برند. فیلم
«سوغات فرنگ» را با «عروس فراری»
مقایسه کنید. در هر دو «حسام نواب صفوی»
مردی دروغگو و نیرنگ باز است که علی رغم
داشتن خانواده و زندگی مشترک، سر یک
دختر معصوم و پولدار را کلاه گذاشته و به
خاطر سوء استفاده از وی، تصمیم به ازدواج
مجدد داشته است و یا «سیروس
ابراهیم زاده» که در هر دو فیلم در نقش یک
پدر پولدار که به شدت برای آبروی
خانوادگی اش احترام قائل است، ظاهر شده
است و … .

نکته جالب این است که «سوغات
فرنگ» حتی همان حداقل جذابیت های کاذب
«عروس فراری» را هم ندارد و به شدت
حوصله آدم را سر می برد.

مهم ترین معضل این دسته از فیلم ها،
فقدان شخصیت پردازی صحیح است. یک
کاراکتر برای تبدیل شدن به قهرمان نزد
مخاطب نیاز به طراحی چند بُعدی دارد. به
صرف خواندن چند بیت از ترانه کوچه بازاری
و داشتن یک حفره روی چانه که شخصیتی
تبدیل به محبوب دل ها نمی شود. حتی
شخصیت های فیلمفارسی هم که توانستند
نزد مردم ماندگار شوند و محبوبیت به دست
آورند، به خاطر خوش قلبی، نجابت و غیرتی
بود که از خود نشان دادند.

اولین اصلی که در شخصیت پردازی ها
باید رعایت شود این است که آنها
دوست داشتنی از آب در بیایند، آنچنان که
مخاطب را وا دارند تا با او همذات پنداری کند
و به همدلی برسد. به قول «کارل تئودور
درایر» یکی از بزرگ ترین فیلمسازان تاریخ
سینمای جهان «هیچ گاه نمی توان فیلمی را
صرفا بر فضاسازی بنا کرد، آدم ها اساسا به
آدم ها علاقه دارند». در واقع آنچه باعث
تعقیب سیر داستانی فیلم توسط بیننده
می شود، علاقه مندی وی به سرنوشت
شخصیت محبوبش است. پس کارکرد اصلی
یک ساختار این است که با فراهم کردن
فشارهای هر چه سخت تر. شخصیت ها را در
دو راهی های هر چه دشوارتر قرار دهد تا با
تصمیمات و اعمال هر چه پیچیده تر، به
تدریج سرشت حقیقی خود را تا حد ناخودآگاه
برملا سازند. چیزی که فیلم «سوغات فرنگ»
از آن رنج می برد.

«سوغات فرنگ» از چنان ساختار دست
و پا شکسته ای برخوردار است که انگار همه
چیز در آن خود به خود پیش می رود و به طور
تصادفی درست می شود. بدیهی است که در
چنین ساختار نامنسجمی که پیرنگ خود را
براساس شانس و اتفاق های ناگهانی بنا نهاده،
شخصیت ها نیز یک مشت افراد غیر معقول،
لوس و بی مزه در آیند که آنقدر تک بُعدی
هستند که در همان چند دقیقه ابتدایی فیلم،
دست شان برای بیننده رو می شود.

نقطه اوج داستان را به یاد آورید که چقدر
همه چیز غیر منطقی و تصنعی پایان
می گیرد. یک اصل بدیهی و قابل ستایش
سینمایی می گوید «فیلم ها برای بیست دقیقه
آخرشان ساخته می شوند» به عبارت دیگر
برای اینکه فیلم ها شانس موفقیت داشته
باشند، پرده آخر و نقطه اوج آن باید
راضی کننده ترین و جذاب ترین صحنه فیلم
باشد، زیرا جدا از آنچه در نود دقیقه نخست به
دست آورده، اگر حرکت نهایی درست نباشد،
تماشاگر خود را از دست می دهد. نقطه اوج هر
داستان، قله و کانون معنا و احساس آن است.
لحظه مهمی که تمام داستان برای رسیدن به
آن خلق شده است، اما بیننده در نقطه اوج
«سوغات فرنگ» با چه چیزی مواجه
می شود؟ با دستگیری مضحک داماد قلابی و
خواستگاری «منوچهر» از «فرشته» در پشت
چراغ قرمز! ظاهرا اصلاً مهم نیست که چه
اتفاقی می افتد که «منوچهر» از عشق چند
ساله خود برای رفتن به خارج از کشور به طور
ناگهانی می گذرد و بدون هیچ زمینه سازی
عاشقانه ای دل در گروی «فرشته» می بندد و
یا اینکه چه رویدادی باعث می شود که پدر
«فرشته» در طول چند ثانیه مدت چراغ قرمز،
نظرش راجع به دخترش تغییر کند و این
بی آب