پاورپوینت کامل «عروس خاورمیانه» در میاناشک و خون پیروز شد ۱۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل «عروس خاورمیانه» در میاناشک و خون پیروز شد ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «عروس خاورمیانه» در میاناشک و خون پیروز شد ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل «عروس خاورمیانه» در میاناشک و خون پیروز شد ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۲

سیاسی اجتماعی / نمای نزدیک

در حاشیه گردهمایی NGOهای زنان
در میدان فلسطین

صورتش را پاک کرد اما هنوز قطره
اشکی روی گونه اش برق می زد. لبانش را
فشار داد و گفت: «عرب ها ما را تنها
گذاشته اند اما ایران مثل مادر ماست. ما
مقتدایی مثل امام موسی صدر و رزمنده ای
چون شهید چمران را از ایران داریم.» زنی
جلو آمد. روسری اش را مرتب کرد با مانتوی
قهوه ای بر تن و آرایشی هماهنگ با آن در
صورت، در چهره اش دقیق شد.

زن پرسید: «کمک های ما به شما
می رسد.» جواب داد: «از کدام NGO
هستی؟» زن گفت: «هیچ کدام، آمدم ببینم
امروز اینجا چه خبر است؟»

جواب داد: «آری.» زن پرسید: «مگر
جاده ها امنیت دارند.»

جواب داد: «ما راههای زیادی بلد
هستیم.»

پرسید: «برای انتقام از کشتار «قانا» چه
می کنید؟»

جواب داد: «امروز و فردا خبرش را
می شنوید. آن را بدون جواب نمی گذاریم.»

پرسید: «می گویند همه لبنانی ها هوادار
نصراله هستند! چرا کار را تمام نمی کنید؟»

چشمانش گشاد شد. با عجله و کمی
عصبی جواب داد: «همه از اسرائیل حمایت
می کنند، می دانی حتی بنزین هواپیماهایش
از عربستان سعودی می آید. البته مستقیم
نمی فروشد. به مصر تحویل می دهد و مصر به

اسرائیل می دهد، … (چهره ناباورانه ما را که
دید ادامه داد) ما می دانیم، ما مدرک داریم. ما
با دست خالی می جنگیم. ایران باید مادرانه
به ما کمک کند.»

خواهر شهیدی زیارتنامه ای به دست او
داد. خواهر «هیام» نام «حسین» را بوسید و
بر چشمانش گذاشت. خواهر هیام لبنانی
است. سالها پیش با مردی ایرانی ازدواج کرده
است، فارسی را با لهجه حرف می زند و گاه
دنبال کلمات می گردد.

گفت که چهار روز است که از جنوب
لبنان آمده است و باید تا آخر هفته برگردد.

زنان دور جایگاه جمع شده اند. عراقی ها
او را می بوسند و ایرانی ها در آغوشش
می گیرند.

زن پرسید: «چه چیزهایی لازم دارید؟»

جواب داد: «همه چیز. «آنروا» به سی نفر
شش تشک ابری داده است بدون روکش، در
آن هوای گرم، تن بچه ها زخمی شده و
خراش داده شده …»

زن پرسید: «آنروا؟» جواب داد: «سازمان
ملل.»

اندوه در کلماتش موج می زند. گفت: «ما
م