پاورپوینت کامل عطر خیال ۲۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عطر خیال ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عطر خیال ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عطر خیال ۲۳ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۰۸

دختران بهار / شاهد

براساس خاطره ای از شهید علیرضا
دادخواه کلاته

عطر گل های محمدی و شکوفه های
بهاری بر همه چیز نشسته بود. بر آجرهای
دیوارهای خانه تنهایی هایت و کوچه. گویا
فضای خیال تو هم بوی گل های محمدی و
شکوفه های بهاری را گرفته بود و عطر با او
بودن را احساس می کردی؛ عطری دل انگیز!

کنار درِ حیاط خانه ایستاده بودی. با
نگاهی منتظر و از بالای سر جمعیت به
انتهای کوچه سرک کشیدی و در خمِ کوچه
تصویر چشم های سیاه او را دیدی که لباسی
خاکی رنگ بر تن داشت. همان لباسی که روز
خواستگاری از تو نیز بر تن کرده بود؛ همان
لباسی که شب عقدکنان تان کنار سفره سفید
عقد بر تن داشت.

با نزدیک شدن مردم از میان کوچه ای که
تا خانه تنهایی هایت امتداد داشت؛ تصویر
چشم های سیاه او نیز نزدیک تر می شد که
مهربان به تو زُل زده بود. همان نگاه بود،
همان نگاه مهربانی که در آیینه کوچک دور
نقره ای سفره عقد افتاده بود. در آن روز روشن
و خیال انگیز که پر بود از عطر محمدی و
شکوفه های بهاری و بوی اسپند.

او در کنار تو روبه روی سفره عقدی
نشسته بود که میان آن چفیه ای به عنوان
سجاده و یک مُهر کربلا و تسبیحی خاکی
میان تکه پارچه ای مخمل سبز قرار داشت و
شمعی به شکل سیب سرخ در آب زلال کاسه
بلور، آرام آرام می سوخت و روشنی آن در
آیینه دور نقره ای می درخشید و در مردمک
سیاه چشم های او و نگاه سبز تو منعکس
می شد. کنار آیینه کوچک قرآن جیبی او قرار
داشت؛ قرآنی که همیشه آن را در همه جا به
همراه می برد و آن سوی آیینه چند پوکه خالی
به نشان عهدی که با هم بسته بودید.

آخر هر دویتان خواسته بودید که سفره
عقدی ساده و بی ریا پهن کنید؛ و او گفته بود
که زمان جنگ است، هر چه زندگی ساده تر
آغاز شود بهتر است و تو نیز قبول کرده بودی.
آن روز خیال انگیز و روشن که هلهله زن ها
بود و همهمه کودکانی که با دیدن عروس و
داماد می خندیدند. بوی اسپند بود و عطر
محمدی و شکوفه های بهاری و سیاهی
مردمک چشم های او بود که از میان آیینه
سفره عقد به سبزی نگاه تو دوخته شده بود و
لبخند می زد … .

و نقل و نبات و سکه مبارک بادی بود که
زن ها بر سر هر دویتان می ریختند و هیاهوی
دخترکانی که برای جمع کردن سکه های
طلایی مبارک باد از هم پیشی می گرفتند و
سرخیِ گونه ها در چهره مهتابی ات بود که از
شرم نگاه او زیر چادر سپید گم می شد. با بلند
شدن صدای عاقد، خنده کودکان و هلهله
زن ها خاموش شد و عاقد بلند و شمرده
شمرده شروع به خواندن خطبه عقد کرد. تو
تنها صدای او را شنیدی که کنارت با لباس
خاکی رنگ نشسته بود و به آرامی گفت:
«ممکن است اسیر یا مفقود شوم …» قلبت
لرزید و دوباره صدای عاقد بلند شد که «برای
بار دوم وکیلم؟»

و صداهایی ریز و زنانه که از گوشه و کنار
سفره عقد زیر چادرهای سپید و رنگین
می خندیدند و می گفتند: «عروس رفته گل
بچینه … عروس رفته گلاب بیاره …»

و تو تنها صدای او را شنیدی که ادامه
داد: «ممکن است پاهایم قطع شوند و یا
چشم هایم نابینا و …» و صدای عاقد بود که
این بار بلندتر می گفت: «برای بار سوم
وکیلم؟» و نجوای او بود که در افکارت طنین
انداخت: «اگر می توانی بله را بگو و گرنه هنوز
هم وقت داری و می توانی بگویی نه … آخر
ممکن است شهید شوم …» از همان اوّلین
روزی که به خواستگاری ات آمده بود همه
چیز را گفته بود؛ گفته بود که پاسدارم، گفته
بود که ممکن است بروم و … و تو نیز قبول
کرده بودی و این بار صدای تو بود که آرام و از
اعماق وجو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.