پاورپوینت کامل پشیمان نامه ۴۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پشیمان نامه ۴۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پشیمان نامه ۴۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پشیمان نامه ۴۳ اسلاید در PowerPoint :

>

۹۸

دختران بهار / لبخند

سلام مرا از اعماق قلبی نادم و پشیمان و
نگران پذیرا باش! سلام این ماه مرا از خواهر
دانشجویت که بسیار عاقبت نیندیش است
بپذیر. چرا که گرد پشیمانی بر پیشانی بداقبالم
نشسته که البته امیدوارم درس عبرتی باشد
برای من و امثال من که دیگر درس های
دانشگاه را ساده و بی اهمیت نگرفته و از
ابتدای ترم به خواندن آن پرداخته و وقت
باارزش و طلایی خود را هدر ندهیم.

همان طور که خودت می دانی امتحانات
پایان ترم شروع شده و حسابی دانشجوها را
به تکاپو انداخته که بی خیالی و بی فکری را
رها کرده به درس های عقب مانده برسند که
البته من هم از این قاعده مستثنا نبوده و به
محض دیدن برنامه امتحاناتم فهمیدم چه
اشتباهی مرتکب شده و به علت فضولی
کردن در سوراخ سنبه های دانشگاه و
اکتشافات از مسئله اصلی که همان درس
خواندن باشد، عقب ماندم. بله، درست
خواندی، در این چند ماه ورودم به دانشگاه
مشغول سرکشی و خبرگیری از مکان مختلف
دانشگاه بودم و به حس کنجکاوی ام
پاسخ های تشریحی بلند می دادم و به دنبال
دوست و دوست یابی و سر در آوردن از کار
استادها بودم. همین هم شد که از امتحانات
خودم غافل شده و به روزگار بدی دچار شدم.

حدود دو هفته قبل بود که تعطیلات قبل
از امتحان تمام شد و امتحانات رسما آغاز
گردید. در خوابگاه ما هم تأثیر این خبر به
حدی زیاد بود که همه دانشجوهای شیطان و
زبل تبدیل شده بودند به دانشجوهای افسرده
دمغ! خودِ بنده هم حسابی فکرم مشغول بود،
البته عمق فاجعه را زمانی درک کردم که اولین
امتحانم را با نام امتحان معارف و بینش
اسلامی دادم و فهمیدم این تو بمیری از آن
تو بمیری ها نمی باشد و در بد مخمصه ای گیر
کرده ام. به همین دلیل حسابی مشغول
طرح ریزی برنامه ای مدون شدم تا بتوانم راه
حل درستی بیابم. خلاصه در همین حین،
یکی از بچه ها به همراه دوست دیگرم که در
خوابگاه و در اتاق من حضور دارد در کنارم
نشسته و از آنجا که بعضی از دروس را با هم
همکلاس بودیم، طی نقشه ای تصمیم
گرفتیم مانند برخی از دانشجوها که از همان
سال اول به مهارت خود در تقلب کردن
می نازیدند، ما هم از عمل ناپسند و شنیع
تقلب استفاده کرده خود را از دلهره افتادن
برهانیم. هر چند در طول دوازده سال
تحصیلی هرگز تقلب نکرده بودم ولی
نمی دانم چه شد که بالاخره با حرف های
همکلاسی ام و غلبه بر عذاب وجدان راضی
به تقلب شدم. فکرش را هم نمی کردم که
ناگهان به این زودی ترم اول تمام شود و
مهری بماند و حوضش.

القصه، به علت یکی بودن نام اول فامیل
هر سه دانشجوی خاطی! شماره
صندلی هایمان چندان از هم دور نبود و
می شد با یک زرنگی خاص از تنها راهی که
برای حل مشکل مانده بود، استفاده کرد.
امتحان مشترک اول که اتفاقا امتحان دوم
من به حساب می آمد مربوط به درس زبان
انگلیسی عمومی بود. سؤال ها هم به صورت
تستی داده می شد. فقط همین قدر اطلاع
داشتیم و طی جلسه کوتاهی که گذاشته شد
قرار شد تا یکی از ما سه نفر به هر بهانه ای
که شده به سالن امتحان وارد شود و محل
نشستن مان را شناسایی کند تا در باره استفاده
راحت تر اطلاعاتی در حین امتحان نقشه
بکشیم. وقتی جای هر سه نفرمان شناسایی
شد به علت اینکه نمی توانستیم کار زیادی در
رابطه با تقلب نوشتن و همراه بردن انجام
دهیم، تصمیم گرفتیم در این سه روز فرصت
قبل از امتحان هر کدام به ترتیب سه درس از
کتاب زبان را خوب بخوانیم، من سه درس
اول، دوستم «زهره» سه درس دوم و
همکلاسی دیگرم سه درس سوم و هرکدام
سرِ امتحان با ایما و اشاره از همدیگر کسب
تکلیف کنیم تا بفهمیم پاسخ سؤال مورد نظر
چیست. به هر ترتیبی بود نقشه را منظم
کردیم و قراردادهایی هم برای صدای سرفه و
کوبیدن کفش به زمین تعیین نمودیم به این
معنی که اگر نمی شد پاسخ را لفظی داد با
صدای سرفه یا کفش به تعداد جواب به پاسخ
مورد نظر دست پیدا کنیم. مثلاً اگر جواب
«a» بود یک ضربه یا یک سرفه و به ترتیب
دو سرفه و … .

هر سه شروع کردیم به خواندن تقسیماتِ
کتابی! اما مگر می شد؟ من که با زبان مادری
خودم مشکل دارم چه برسد به خواندن زبان
اجنبی ها و غریبه ها! خلاصه هر طور بود کمی
از کتابی که لایش را هم باز نکرده بودم
خواندم و خودم را نفرین کردم که چرا
بازیگوشی بیش از اندازه داشته ام که به این
روز بیفتم. اما از روز امتحان برایت بگویم. از
خوابگاه که به سمت دانشگاه راه افتادیم،
بسیار سرحال بودیم و نقشه را مرور می کردیم
اما وقتی سر جایمان نشستیم، از ترس
زبان مان بند آمد چرا که جای من درست
مقابل جایگاه مراقبین بود. زهره پشت سرم و
دوست دیگرم در ردیف کنار من، کار
اطلاع رسانی از سمت من عملاً تعطیل شد
چون هر آن در معرض دید بودم، زهره هم که
قابلیت این کار را به تنهایی نداشت و اصولاً
نمی توانست کمکی باشد. آنقدر عصبانی بودم
که نزدیک بود به جای امتحان دادن از جا بلند
شوم و به علت جای بدی که نشسته بودم
جلسه را ترک کنم. از طرفی هم از دست زهره
که موقعیت را شناسایی کرده بود بسیار
ناراحت بودم چون زهره فقط به ما گفت که
کنار هم هستیم اما موقعیت را به طور واضح
تشریح نکرد تا حداقل تصمیم دیگری
بگیریم.

دردسرت ندهم؛ سؤالات پخش شد.
چهل عدد سؤال تستی که من حتی
نمی توانستم بخوانم و با هزار ترفند و کنار هم
گذاشتن حروف می خواندم و در دل خود با
کمک از «ده بیست سی چهل …» به پاسخ
مورد نظر می رسیدم و علامت می زدم. کار
تست زنی که تمام شد از جا برخاسته و به
سرعت محل حادثه را ترک کردم چرا که از
شدت عصبانیت و ناراحتی نزدیک به انفجار
بودم. جرّ و بحث های گروه سه نفره تقلب هم
بماند. بعد از آن تصمیم گرفتم هیچ کاری را
به صورت اشتراکی انجام ندهم.

امتحان بعدی امتحان کتاب شریف و
قدیمی تاریخ بیهقی بود. اصولاً نمی دانم رفتار
و حرکات و اعمال و سخنان چند قرن پیش به
چه درد ما می خورد که باید بخوانیم و بعد
امتحان هم بدهیم، اصلاً اگر منظور آشنایی
ما با دوران گذشته است، امتحان گرفتن چه
صیغه ای است؟

نشستم و با اجبار در یک روز فرصتی که
بود کتاب را خواندم. نمی دانم خودِ نویسنده
کتاب می توانسته به زبانی که نوشته صحبت
کند یا این نثر سنگین را انتخاب کرده تا به
همه دانشجویان ادبیات فارسی که کتاب او را
می خوانند یک دهن کجی حسابی بکند! از
شانس بد من هر چه مطلب در کتاب بود قابل
تقلب نبود و نمی شد به نحوی اطلاعات
لازمه را ذخیره کرد تا در موقع لزوم از آن
استفاده کنم. همین جا باید بگویم دلم حسابی
برای درس شیمی و فیزیک و ریاضی لک
زده بود چرا که حداقل می شد فرمول ها را
نوشت و با خود حمل کرد و به موقع هم
استفاده کرد. باری تا آنجا که عقل ناقصم
می کشید خواندم و در حافظه نداشته ام ذخیره
کردم و بقیه را هم گذاشتم به امید

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.