پاورپوینت کامل قرآن و مسائل خانوادگی پیامبر(ص) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قرآن و مسائل خانوادگی پیامبر(ص) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قرآن و مسائل خانوادگی پیامبر(ص) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قرآن و مسائل خانوادگی پیامبر(ص) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۲۰۰

سرآغاز

در قرآن آیات متعددی خطاب به پیامبر(ص)
و همسران ایشان بوده، در این زمینه تکالیف،
رهنمودها و توصیه هایی دارد. در این مقاله برآنیم
این آیات را بررسی کرده، نگاه قرآن در این
زمینه ها را دریافته، از دریچه آیات، گوشه هایی از
شخصیت پیامبر را دریابیم و در حد امکان از اخلاق
خانوادگی حضرت درس بگیریم. در این مقاله
آیات مزبور را در چند قسمت و زیر چند عنوان
بررسی خواهیم کرد.

«مادران امت»

در سوره احزاب، چندین آیه در ارتباط با
همسران پیامبر و وظایف و تکالیف آنان؛ همچنین
دستور عمل هایی به رسول خدا(ص) در ارتباط با
همسرانش هست، که به شرح آنها می پردازیم.

در آیه ششم پس از اینکه ولایت مطلقه پیامبر
بر مؤمنان یادآوری می گردد، تصریح می شود:
«همسران پیامبر مادران مؤمنانند» [و ازواجه
امهاتهم]

چند سؤال:

۱ـ چرا به عنوان «مادر» معرفی می شوند؟

۲ـ آیا احکام مادر بودن آنان مساوی با احکام
سایر مادران است یا در بعضی احکام شریکند؟

۳ـ آیا مادر همه زنان و مردان مؤمنند یا فقط
مادری نسبت به مردان است؟

پاسخ پرسش اوّل:

در این سوره و سوره مجادله با اشاره به
سنت جاهلی «ظهار» تصریح می کند: هر گاه مردی
همسرش را «ظهار» کرد و او را به منزله مادر
خودش شمرد، اقدام او بی اثر است و همسر به منزله
مادرش نمی گردد؛ بعد در سوره مجادله اضافه
می کند:

«إنْ أُمَّهاتُهُم إِلاّ اللاّئی وَلَدْنَهُم؛ مادران شان
فقط زنانی هستند که آنان را به دنیا آورده اند.»

بنابراین، تمام احکام مادری فقط برای زنی
ثابت است که انسان را به دنیا آورده، هیچ زن
دیگری در این حکم با وی شریک نمی گردد.
خداوند چون قانونگذار است، می تواند کسان
دیگری را به «منزله مادر» معرفی کند. وقتی کسی
به منزله مادر معرفی می شود، معنایش این است که
بعضی آثار مادری در حق وی جاری می گردد.
آیات سوره احزاب همسران پیامبر را به منزله مادر
معرفی می کند. با توجه به سیاق آیات که در صدد
معرفی شأن و مقام رسول خداست و همسرانش به
خاطر نسبت همسری با وی مورد توجه قرار
گرفته اند، معلوم می شود معرفی آنان به عنوان
«مادران مؤمنان» نه به عنوان شأنی معنوی، بلکه
فقط برای حفظ حرمت و احترام رسول خداست.
رسول خدا چنان پیش خدا مقام دارد که «اهل بیت»
آن بزرگوار مورد عنایت خاص قرار می گیرند و
برگزیده می شوند؛ نیز محبت خویشاوندان
حضرت به عنوان اجر رسالت معرفی می گردد و
همسران وی به عنوان مادر شمرده می شوند، که
واجب الاحترام می باشند.

جواب سؤال دوم:

مادر، هم واجب الاحترام است و هم به
فرزندان خود مَحرم است. بر او لازم نیست در برابر
فرزندان، پوشش کامل داشته باشد و فرزندان
می توانند اگر مادر بدون پوشش کامل بود، به وی
نگاه کنند. همچنین ازدواج با مادر حرام است و بین
او و فرزندانش ارث بردن وجود دارد، چنان که
فرزندان او، خواهر و برادر مؤمنان شمرده می شوند
که ازدواج با آنان هم حرام می باشد. حالا که
همسران پیامبر(ص) به عنوان مادر معرفی شده اند،
کدام یک از احکام بالا در مورد آنها جاری است؟

حکم اوّل که قطعا جاری است، زیرا اوّلین
چیزی که در باره مادر به ذهن می رسد، وجوب
احترام اوست. وقتی به خاطر رعایت حرمتِ رسول
خدا، همسرانش به عنوان مادر معرفی می گردند،
پس وجوب احترام همسران قطعی است، از این رو
این مطلب در هیچ آیه دیگری تکرار نشده، مسلّم
فرض شده است.

اما این آیه هیچ حکم دیگری را در مورد آنها
ثابت نمی کند زیرا آیه در مقام وا داشتن مؤمنان به
حفظ حرمت رسول خدا و خانواده اش می باشد، و
این مقام با جواز کشف حجاب زنان رسول خدا و با
حکم ارث بری دو سویه آنان و مؤمنان، سازگاری و
مناسبت ندارد.

علاوه بر آن در آیه حجاب و آیه پوشش، زنان
رسول خدا به رعایت پوشش بلکه بالاتر از آن
به رعایت حجاب و حائل (پرده و مانع) هنگام
رویارویی با مؤمنان مأمور شده اند، همچنان که
مؤمنان به رعایت این حائل هنگام مواجهه با
همسران رسول خدا، ملزم شده اند. پس مادر بودن
آنها نه تنها لزوم پوشش را نفی نکرد و مَحرمیت را
اثبات ننمود، بلکه حفظ حرمتِ بیشتری را طلب
کرد و آنان و مؤمنان موظف به رعایت حجاب و
حائل هنگام رویارویی گشتند.

ارث بری هم به حکم ادامه همین آیه «و اولوا
الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب اللّه » نفی شد.
همسران رسول خدا از مؤمنان ارث نمی برند،
همچنان که مؤمنان از آنان ارث نمی برند.

فرزندانِ همسران رسول خدا نیز برادر و
خواهر مؤمنان حساب نمی شوند و محرم نیستند، از
این رو مؤمنان در صورت نبودن رابطه محرمیتی
دیگر، می توانند با آنها ازدواج کنند، همچنان که
امام علی(ع) با حضرت زهرا ازدواج کرد.

وقتی محرمیت در بین نباشد، به نظر می رسد
پس از وفات رسول خدا یا بعد از طلاق می توان با
آنها ازدواج کرد، چه اینکه حکم مادری فقط برای
حفظ حرمت پیامبر بود، از این رو حرمت ازدواج با
آنان جداگانه ذکر می شود: «و لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ
مِنْ بَعْدِهِ أَبَدَا»

پاسخ پرسش سوم:

وقتی حکم مادری فقط بزرگداشت و احترام و
حرمت گذاری همسران را لازم می گرداند و ربطی به
حرمت ازدواج ندارد، پس این حکم، کلی و عام
است و مخاطب آن همه مردان و زنان مؤمن هستند.
همسران پیامبر، مادر همه مردان و زنان مؤمنند و بر
همه آنان (از زن و مرد) حفظ حرمت و احترام
همسران پیامبر به عنوان «مادر» لازم و واجب
است و آنان فقط نسبت به مردان مؤمن حکم
مادری ندارند.

اعتبار دنیوی، نه شرافت اخروی و معنوی

«مادر مؤمنان بودن» برای همسران رسول
خدا فقط یک اعتبار دنیوی بود و هیچ مقام و
شرافت معنوی و اخروی برای آنان ثابت نمی کرد.
این اعتبار بدان جهت لحاظ شد تا حرمت و حریم
رسول خدا محفوظ و محترم بماند، از این رو این
حکم مطلق بیان شد و قیدی در آن ذکر نشد (و
ازواجه امهاتهم).

اگر شرافت و مقام معنوی بود، به صالح بودن
آنان مقید می گشت. این زنان تا وقتی که همسر
رسول خدا باشند و حضرت آنان را طلاق نداده و یا
نکاح آنان را فسخ نکرده باشد، واجب الاحترام
می باشند. وجوب احترام آنها حتی پس از مرگ
پیامبر تداوم دارد.

این مادران حتی اگر مادران صالحی نباشند و
مرتکب ستم و گناه شوند، باز عنوان مادری برای
آنان ثابت است و حفظ حرمت شان بر همه مؤمنان
واجب. همچنان که نسبت به مادر واقعی، حفظ
حرمت و احترام لازم است، حتی اگر گناهکار یا
کافر باشد. قرآن در باره حفظ حرمت پدر و مادر
کافر می گوید:

«وَ وَصَّیْنا الإِنسانَ بِوالِدَیْهِ … وَ إِنْ جاهَداکَ
عَلی أَنْ تُشْرِکَ بی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاتُطِعْهُما و
صاحِبْهُما فِی الدُّنیا مَعرُوفا؛

به انسان در باره پدر و مادرش [= حفظ حرمت
و احترام آنان] سفارش کردیم … و اگر کوشش
کردند تا چیزی را بدون علم، شریک من قرار دهی
[در این مورد] از آنان پیروی مکن اما در دنیا با آنان
به شایستگی همنشینی کن.»

پس همچنان که حفظ حرمت و بزرگداشت
مادرِ واقعی، با گناهکار بودنش ساقط نمی شود،
همسران پیامبر هم که به منزله مادر هستند، تا زمانی
که این عنوان به طلاق یا فسخ، از بین نرفته، حکم
تعظیم آنان وجود دارد، پس مقید کردن عنوان
مادری مؤمنان و وظیفه بزرگداشت «مادامی که
صالح باشند»، دلیل محکم ندارد و قابل قبول
نیست.

سنت رسول خدا(ص) این گونه نبود که با سر
زدن گناه و خطای (هر چند بزرگ) همسرانش،
آنان را طلاق دهد و عنوان «مادریِ مؤمنان» و
«همسریِ خود» را از آنان بگیرد. با توجه به
صراحت آیات، بعضی از همسران حضرت
مرتکب گناه عظیم شدند و حضرتش را آزردند، به
حدی که خدا آن زنان را تهدید کرد و خود، جبرئیل
و مؤمنان صالح را پشتیبان پیامبر در مقابل آنان
معرفی نمود، با این وجود حضرت آنان را
طلاق نداد و عنوان همسری خود و مادری مؤمنان
را به خاطر عملکرد نادرست شان از آنان نگرفت.

از طرف دیگر عنوان «مادری مؤمنان» و
وظیفه بزرگداشت آنان قطعا با آیه قرآن ثابت شده،
تا زمانی که دلیل قطعی و حجت قاطع در کار نباشد،
نمی توان این حکم و این وظیفه را ساقط شده فرض
کرد.

عملکرد معصومان(ع) با همسران رسول خدا
پس از وفات حضرت (حتی با همسرانی که
مرتکب گناه عظیم شدند و با جانشین رسول خدا به
جنگ برخاستند، مانند عایشه و حفصه که راضی به
اقدام عایشه بود و از وی پشتیبانی می کرد) بیانگر
آن است که تا آخر عمر حرمت همسران پیامبر را
حفظ کردند، زیرا در حقیقت حفظ حرمت
رسول خدا بود.

بنا بر نقلی روزی عمار و مالک به درِ خانه
عایشه آمدند و اجازه ورود خواستند. ظاهرا این
جریان پس از جنگ جمل بوده، برخورد عایشه بر
این ادعا دلالت دارد. پس از ورود، عمار عایشه را
«مادر» خطاب کرد. عایشه که از او کینه به خاطر
جنگ جمل داشت، با عصبانیت گفت: من مادر شما
نیستم! عمار جواب داد: هستی اگر چه از آن کراهت
داشته باشی.

خدا، پیامبر و آخرت یا زندگی دنیا و
زینت های آن

دومین موضوع مهمی که در ارتباط با همسران
رسول خدا در سوره احزاب آمده، آزاد گذاشتن
آنان بین انتخاب «زندگی دنیا و زینت های آن» از
یک طرف و «خدا، پیامبر و آخرت» از سوی دیگر
می باشد.

رسول خدا(ص) پس از بعثت و بعد از وفات
همسرش خدیجه(س) که محبوب، یاور، پشتیبان،
همراه راستین و مادر فرزندانش بود، با زنانی چند
ازدواج کرد. علت بیشتر ازدواج ها سیاسی، کسب
پشتیبان، حمایت از زنان مؤمن و بیوه ای بود که به
خاطر ایمان به اسلام مشکل پیدا کرده بودند.

از آنجا که حضرت، رهبر جامعه اسلامی بود و
جامعه نوپای اسلامی در وضع سخت و
طاقت فرسای اقتصادی به سر می برد، به طور طبیعی
زندگی خانوادگی ایشان خیلی ساده و خالی از رفاه و
نعمت مادی بود. با گذشت زمان و قدرت یافتن
مسلمانان و پیروز شدن آنان در جنگ ها، مقدار
چشمگیری غنیمت به دست آمد و چشم طمع به
سوی غنایم خیره گشت. همسران رسول خدا که در
سختی زندگی می کردند، انتظار داشتند به عنوان
همسران رهبر و زمامدار جامعه اسلامی، سهم
بزرگی از غنایم نصیب شان شود و در زندگی آنان
گشایش حاصل گردد، ولی پیامبر حل مشکل
نیازمندان را ترجیح داده، غنایم را در آن راه
مصرف کرد و خود و خانواده اش را به همسانی با
فقیران و تنگدستان موظف دانست.

برآورده نشدن خواسته همسران، آنان را
خشمگین کرده، به اعتراض وا داشت، که در پی آن
آیه زیر نازل شد و زنان پیامبر به انتخاب آزادانه
فراخوانده شدند:

«ای پیامبر، به همسرانت بگو: اگر خواهان
زندگی دنیا و زینت های آن هستید، بیایید تا شما را
بهره مند سازم و به وجهی نیکو رهایتان کنم اما اگر
خواهان خدا و پیامبر و سرای آخرت هستید، خدا
به نیکوکاران شما، پاداشی بزرگ خواهد داد.»

چرا انتخاب دوباره؟

رسول خدا با هیچ کدام از همسرانش به اجبار و
بر خلاف میل ازدواج نکرده بود، بلکه همه آزادانه
همسری ایشان را پذیرفته بودند، پس چرا پیامبر
موظف می شود آنان را به انتخاب دوباره دعوت
کند؟

برخی همسران رسول خدا گمان می بردند
همسرشان علاوه بر پیامبری، رهبر و زمامدار
جامعه است و به طور طبیعی و ظاهری، در آینده از
زندگانی مرفهانه ای در کنار ایشان بهره مند خواهند
شد یا حداقل زندگی آنان به سان طبقه متوسط جامعه
خواهد بود، ولی به رغم گذشت سال ها، از رفاه در
کنار رسول خدا خبری نبود! پیامبر خود را موظف
می دانست از لحاظ زندگی مادی، در سطح افراد
ضعیف اجتماع باشد و این وضع، تکلیف سنگینی
برای همسران بود.

خداوند از بندگان پذیرش آگاهانه و آزادانه
می خواهد، نه پذیرفتن اجباری و از سرِ ناچاری. به
رغم رو آوردن گشایش نسبیِ اقتصادی به جامعه
اسلامی، باز همسران رسول خدا بهره مند نمی شدند؛
گویا مجبور به پذیرش قناعت می شدند اما خداوند
که پذیرفتن ناچاری را نمی خواهد، پیامبرش را
موظف می کند آنان را به انتخاب دوباره فرا بخواند.

این بار انتخاب از بین کدام دو چیز است؟
پیش از این، آنان زندگی با پیامبر و همسری ایشان
را پذیرفته بودند و انتظار گشایش مادی داشتند، ولی
این بار انتخاب دیگری است. یک طرف زندگی
دنیا و بهره مندی از زینت ها و مظاهر آن و گشایش
مادی است اما چون رسول خدا باید همسطح افراد
پایین اجتماع زندگی کند، پس از زینت ها و
پدیده های مادی در زندگی ایشان خبری نیست، از
این رو جدایی از پیامبر، راه رسیدن به آن می باشد.
خداوند در توضیح این انتخاب می فرماید:

«ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر زندگی دنیا
و زینت های آن را خواهانید، بیایید تا شما را طلاق
دهم و قید همسری خود را از شما بردارم و با
بهره مندی رهایتان کنم.»

و اما گونه دوم انتخاب نه «همسری رسول»
خدا، بلکه «خدا، پیامبر و زندگی آخرت» است و
راه رسیدن به آن، تداوم زندگی با رسول خدا همراه
با «ایمان، تقوا، اطاعت کامل از خدا و پیامبر و
آخرت طلبی» است:

اگر خدا، پیامبر و سرای آخرت را می خواهید،
خداوند برای نیکوکاران شما اجر بزرگ آماده کرده
است.

یعنی اگر انتخاب شما رسیدن به خدا، همراهی
با پیامبر و سرای آخرت می باشد، راه رسیدن به آن،
ایمان نیکوکارانه و تحمل سختی های زندگی با
پیامبر است.

انتخاب همسران

به نقل تاریخ هیچ کدام از همسران رسول خدا،
جدایی از ایشان را انتخاب نکرد بلکه همه
خواستار تداوم زندگی زناشویی با ایشان و تحمل
سختی ها شدند، ولی همان گونه که گفتیم تداوم
زندگی با ایشان و تحمل سختی های زندگی زناشویی
با حضرت، هیچ یک از دو قسمت انتخاب نبود،
همچنان که جدایی از حضرت، گونه دیگر انتخاب
نبود. جدایی از حضرت یا تداوم زندگی زناشویی با
ایشان لازمه انتخاب اوّل و دوم بود، ولی خود
انتخاب نبود. آنان با انتخابِ تداوم همسری و تحمل
سختی های زندگی نمی توانستند ادعا کنند که «خدا،
پیامبر و سرای آخرت» را برگزیده اند، زیرا زمانی
به «خدا، پیامبر و سرای آخرت» می رسیدند که
علاوه بر پذیرش همسری پیامبر و پذیرش
سختی های زندگی با ایشان، انگیزه ای جز کسب
رضای خدا و پیامبر و رسیدن به سرای آخرت
نداشته، دنیاطلبی را رها کرده، پیرو فرمان های خدا
و پیامبر باشند.

هر کدام از همسران رسول خدا که پس از نزول
آیه، تا آخر عمرشان جز رضای خدا و پیامبر
نجسته، بر اطاعت از فرمان های خدا و پیامبر
(بخصوص دستورهایی که در ادامه همین سوره
برای آنان آمده) همت گماشته و تخلف نورزیده و
منحرف نشده باشد، می تواند ادعا کند که «خدا،
پیامبر و سرای آخرت» را انتخاب کرده است، اما
اگر همسرانی در دوران پیامبر یا پس از ایشان، با
انجام خلاف و سرپیچی، در صدد کسب اعتبار
دنیایی، مرجعیت علمی و سیاسی، محبوبیتِ
اجتماعی، سردمداری حزبی و … برآمده باشند، دنیا
و مظاهر آن را انتخاب کرده اند اما نه صادقانه، بلکه
منافقانه؛ نیز نه از راهی که خداوند اعلام کرد، بلکه
از راهی که خدا نخواست.

خداوند اعلام کرد اگر طالب دنیا و نمود آن
هستید (از جمله ریاست، محبوبیت، مرجعیت
سیاسی اجتماعی و …) از رسول خدا جدا شوید و به
دنبال آن بروید، ولی مبادا بخواهید با سوء استفاده
از عنوان «همسری رسول خدا و مادری مؤمنان»
مادیات را کسب کنید. اگر انتخاب دنیا با جدا شدن از
رسول خدا بدبختی است، انتخاب دنیا در پسِ عنوان
«همسری پیامبر و مادری مؤمنان» شقاوتی به
مراتب بالاتر می باشد و چنین کسی نه تنها «شقی»
(بدبخت) بلکه «اشقی» (بدبخت ترین) می باشد.

فضیلتی برای عایشه؟!

در جریان مخیّر کردن همسران پیامبر، افرادی
در صدد فضیلت تراشی برای عایشه بر آمده اند.
یکی از علمای اهل سنت مدعی شده که زمینه نزول
آیه تخییر این بود که همسران حضرت ـ جز عایشه
ـ از ایشان طلب بهره های دنیایی را کردند. در
حالی که این نقل مشهور است که ابوبکر می گوید:
برای ملاقات رسول خدا عازم شدم، که دیدم مردم
درِ خانه حضرت اجتماع کرده اند … پس برخاستم و
گردن دخترم عایشه را گرفتم و به او گفتم: آیا از
پیامبر خدا در حالی که چیزی ندارد، خرجی
می طلبید؟! …

ابن عربی بعد از نقل این حدیث می گوید: این
حدیث صراحت دارد که عایشه هم مانند دیگر
همسران خواستار مظاهر دنیا بوده است. آیه
اشاره دارد که همه همسران حضرت که آن زمان در
قید همسری و حیات بوده اند، از ایشان تقاضا
داشته اند، از این رو می فرماید: «به همسرانت بگو»
و اگر بعضی خارج بودند، مناسب بود بفرماید: «به
بعضی همسرانت بگو.»

در ادامه همین جریان تصریح کرده اند اولین
همسری که رسول خدا او را در انتخاب مخیّر کرد،
عایشه بود و او هم رسول خدا را انتخاب کرد.

علت را هم محبوبیت فوق العاده عایشه
شمرده اند.

شرح ماجرا جالب توجه است:

رسول خدا ـ پس از نزول آیه تخییر ـ اوّل سراغ
عایشه رفت، زیرا از همه همسرانش محبوب تر بود
و به ایشان فرمود: «مطلبی را به تو می گویم و در آن
باره پیش از مشورت با پدر و مادرت تصمیم
مگیر.» بعد آیه را تلاوت فرمود. عایشه گفت: آیا
در این امر با پدر و مادرم مشورت کنم؟! من خدا و
پیامبر و سرای آخرت را می خواهم.

بعد عایشه از پیامبر خواست جریان انتخاب او
را به دیگر همسرانش خبر ندهد (به زنانی که
دوست دارند رسول خدا از عایشه جدا شود) ولی
پیامبر فرمود: من به دروغگویی و پنهان کردن
مبعوث نشده ام. هر کدام از آنان از من سؤال کند، به
او خواهم گفت.

ناقلان این خبر در توجیه تقاضای رسول خدا
از عایشه مبنی بر مشورت با پدر و مادرش قبل از
تصمیم گیری گفته اند: چون رسول خدا علاقه
فوق العاده ای به عایشه داشت، می ترسید جوانی و
نیازهای آن، عایشه را به انتخاب مظاهر دنیا فرا
بخواند و جدایی از پیامبر را انتخاب کند اما پیامبر
می دانست پدر و مادر عایشه هیچ گاه او را به جدا
شدن از پیامبر راهنمایی نخواهند کرد.

چند نکته در این باره شایان توجه است:

۱ـ اینکه عایشه محبوب ترین همسر رسول
خدا باشد، چندان مستند و مستدل نیست بلکه دلایل
بر ضد آن فراوان است. مطابق نقل اهل بیت،
برترین همسر رسول خدا پس از حضرت
خدیجه(س)، ام سلمه بوده است. تاریخ نیز بیانگر
عشق و وفاداری فوق العاده «ام سلمه» به رسول خدا
و مرام حضرت و اهل بیت ایشان بوده، در حالی که
در مورد عایشه حرف و حدیث بسیار است.

۲ـ بنا بر نقلی پیامبر آیه را برای همسران ـ
یکجا ـ قرائت کرد و اولین کسی که برخاست و
انتخاب خود را اعلام کرد، ام سلمه بود.

۳ـ چرا عایشه از پیامبر خواست انتخابش را به
همسران دیگر نگوید؟ سیدقطب می گوید:

«می خواست در این انتخاب یگانه باشد و از
همه همسران یا بعضی، در این زمینه ممتاز باشد.»
اما باید گفت: این درخواست، انحصارگرایی در
پیروی از حق و کمال طلبی است و در این مسیر
انحصارطلبی ناپسند است. باید سعی کرد دیگران را
هم به طی راه کمال دعوت و تشویق کرد، نه اینکه از
همراه شدن آنان ناخشنود بوده، تنهاییِ خود در طی
راه حق و حقیقت را خواست. رسول خدا(ص) هم
این تقاضای ناپسند عایشه را اجابت نکرد.

۴ـ چرا پیامبر از عایشه خواست پیش از
تصمیم، با پدر و مادرش مشورت کند؟ آیا غیر از
این است که می ترسید از انتخاب خدا و پیامبر و دار
آخرت سر باز بزند؟ آیا عدم اطمینان به انتخاب
عایشه فضیلت اوست؟

سازنده این حدیث توجه نکرده که با
فضیلت تراشی برای ابوبکر و همسرش، در آخر
حدیث، عایشه را بی اعتبار می کند و اطمینان
پیامبر(ص) به وی را نااستوار می نمایاند.

ظاهرا حدیث جعلی است و رسول خدا آیه
تخییر را در جمع همسران تلاوت فرموده، همگی ـ
حداقل در ظاهر ـ رسول خدا و همسری با ایشان را
پذیرفته اند.

طلاق نیکو

نکته آخر در این جریان، طلاقی است که
توسط پیامبر در صورت تقاضای آنان واقع می شد.
خداوند به پیامبر فرمود: آنان که دنیا و مظاهر آن را
می خواهند، طلاق بده و با اینکه همه آنان مهریه
خود را گرفته اند، با این وجود علاوه بر آن، آنان را
از دنیا و متاع آن بهره مند ساز و خطّی به ایشان بده و
آزادشان ساز. این گونه طلاق دادن، طلاق
نیکوست. طلاقی است که زن مظلوم واقع نشود و از
همسرش راضی جدا شود، بدون اینکه دشمنی و
مشاجره و نزاعی صورت گیرد.

«فَتَعالینَ امتّعکنَّ و اسرّحکنَّ سراحا جمیلاً؛

پس بیایید شما را بهره مند ساخته و به نحو
نیکو آزادتان کنم.»

این آیه درسی به زن و شوهرها و بخصوص به
مردانی است که می خواهند همسران خود را طلاق
دهند، که مبادا آنان را زیر فشار قرار دهند تا راضی
گردند مهریه و حقوق خود را بخشیده، جان خود را
آزاد سازند، بلکه باید جوانمردانه مهریه را بپردازند
و علاوه بر آن، متاع و بهره دیگری هم به همسران
بدهند و رهایشان سازند.

ازدواج های مکرر چرا؟

خداوند در آیه ۵۰ احزاب می فرماید:

«ای پیامبر، ما همسرانت که مهرشان را
پرداخت کرده ای و زنانی که خداوند به عنوان کنیز
و غنیمت جنگی به تو ارزانی می دارد و
دخترعموها و دخترعمه ها و دختردایی ها و
دخترخاله هایی که با تو هجرت کرده اند و زن مؤمنی
که خود را به تویِ پیامبر بخشیده، در صورتی که
بخواهی با وی ازدواج کنی، بر تو حلال کرده ایم.
این حکم (حلال بودن زنی که خود را می بخشد)
ویژه توست؛ نه دیگر مؤمنان؛ تا برای تو مشکلی
نباشد و خدا آمرزنده و مهربان است.»

در مورد این آیه در کتب احادیث بحث های
فراوانی آمده، از جمله گفته اند: این آیه ناسخ آیه
بعدی (آیه ۵۲) است و با اینکه در قرآن پیش از آن
آمده، ولی در نزول پس از آن نازل شده، حکم ذکر
شده در آن آیه را نسخ کرده است. آیه ۵۲ به این
شرح است:

«بعد از این [پس از اینکه موظف شدی زنانت
را مخیّر سازی و آنان تو را اختیار کردند] هیچ زنی
بر تو حلال نیست و نمی توانی به جای آنها زن
دیگری بگیری، هر چند از زیباییِ او خوشت آید
مگر آنچه به غنیمت به دست تو افتد و خدا مراقب
هر چیزی است.»

گفته اند آیه ۵۲ پس از جریان تخییر نازل شد و
در واقع پاداش انتخاب و اختیار زنان پیامبر بود، که
دوام همسری با ایشان با وجود اوضاع سخت، آن
زندگی را پذیرفتند. خداوند برای قدردانی از آنان،
پیامبر را از گرفتن همسر جدید و یا جایگزین کردن
آنها منع کرد و آیه ۵۰ ناسخ آیه ۵۲ شد و این منع را
از پیامبر برداشت تا ازدواج نکردن ایشان، منّتی از
جانب حضرت بر زنانش باشد.

بنا بر قولی دیگر آیه ۵۰ برای پیامبر
محدودیتی در ازدواج ایجاد کرد. حضرت پیش از
نزول این آیه، با هر زنی که صلاح می دید، ازدواج
می کرد و این کار برای زنانش سنگین بود. با نزول
این آیه جز همسران، دیگر زنان بر حضرت حرام
شدند، که سبب خوشحالی همسران شد.
بنابراین، آیه منتهی بر همسران آن جناب می باشد،
که شاید به خاطر قدردانی از انتخاب درست است.

مطالب دیگری هم در این زمینه گفته شده که
پیگیری آنها چندان فایده بخش نمی باشد. نکته
مهمی که در این آیه و آیات دیگر ـ که ذکر خواهد
شد ـ آمده، سرّ ازدواج های مکرر رسول خدا
می باشد. این بحث هر چند در مقاله ای جداگانه در
ویژه نامه، به تفصیل بررسی شده است اما اشاره ای
گذرا و اجمالاً متفاوت خالی از فایده نخواهد بود.

أ) خدیجه؛ بنا بر آنچه در تواریخ قطعی و مورد
اتفاق همه مورخان آمده، پیامبر در دوران جوانی و
میانسالی (که اوج قدرت و میل جنسی است) فقط
یک همسر داشته، جز وی، از هیچ زن یا کنیزی
بهره جنسی نگرفته است.

تاریخ مؤید آن است که حضرت خدیجه به
پیامبر پیشنهاد ازدواج داد و عشق و دلدادگی از او
شروع شد. پیامبر با توجه به مکارم اخلاقی و
شخصیت معنوی خدیجه، به او جواب مثبت داد و
در دوران زندگی، نهایت وفاداری را از ایشان دید.
خود نیز بسیار به خدیجه علاقه مند و وفادار بود، به
طوری که حتی بعد از مرگ او تا زمان وفات
خودش، هیچ گاه خدیجه و محبت و ایثار و علاقه
وی را فراموش نکرد! آنقدر یادآور او می شد که
همسرانش بخصوص عایشه بارها بر وی خشم
گرفت و اعتراض کرد، ولی همیشه با دفاع جانانه
پیامبر(ص) از خدیجه روبه رو می شد و مجبور به
سکوت می گردید.

با وفات حضرت خدیجه در سال دهم بعثت،
ازدواج های مکرر رسول خدا شروع شد، ولی توجه
به این ازدواج ها نشان می دهد انگیزه اصلی در هیچ
کدام بهره بردن شخصی و دلدادگی نبوده است.
انگیزه رسول خدا از ازدواج ها به شرح زیر است:

ب) سوده؛ با وفات خدیجه(س) خانه پیامبر
بدون همسر شد و کسی نبود که امور داخلی را سر و
سامان دهد. در آن زمان پیامبر در اوج تنهایی،
بی کسی و غریبی بود. ایشان با دشمنی سرسختانه
قریش از یک سو و طرد قبایل از سوی دیگر مواجه
بود. هیچ قبیله و فامیلی حاضر به همراهی با ایشان
نبود و همسر دادن در جامعه عرب به منزله قبول
کردن فرد بود؛ از این رو در آن بُرهه هیچ قبیله ای
حاضر به همسر دادن به ایشان نبود و این کار را
اقدامی علیه قبایل دیگر و خطرناک می دانست. اما
سوده دختر زمعه بن قیس سال ها پیش ایمان آورده،
با همسرش به حبشه هجرت کرده بود. «زمعه» پس
از بازگشت از حبشه در مکه وفات یافت و همسرش
بیوه، بی سرپرست و بی پناه شد. در آن هنگام او
می توانست به همسری پیامبر در آید و امور منزل
ایشان را عهده دار شود.

البته سوده پیر بود و رغبتی به مردان نداشت،
از این رو پس از هجرت به مدینه، پیامبر در صدد
طلاق دادن او بر آمد و وی پیشنهاد کرد که حاضر
است شبش را به عایشه ببخشد اما عنوان همسری
پیامبر همچنان برای وی پایدار بماند، که حضرت
قبول کرد.

پ) عایشه؛ او نیز در همان هنگام (پس از
وفات حضرت خدیجه و پیش از هجرت) به عقد
رسول خدا در آمد. با توجه به اینکه در آن زمان
هفت ساله بود و از لحاظ سنی، شایستگی همسری
نداشت، معلوم می شود انگیزه ازدواج با وی مسائل
خاص زناشویی نبوده، بلکه ظاهرا پیامبر
می خواسته با عقد کردن او حداقل از پشتیبانی قبیله
تَیْم (قبیله ابوبکر) بهره مند گردد.

عایشه تنها دوشیزه ای بود که به عقد رسول
خدا در آمد. در آغاز ازدواج حضرت با ایشان،
بحث دلدادگی و نیاز زناشویی مطرح نبود. البته در
زمان رسول خدا و بعد از ایشان تا امروز، افراد
مختلف از جمله خودِ عایشه، طرفداران او، اهل
سنت و مستشرقان سعی کرده اند عایشه سوگلی و
محبوبه رسول خدا معرفی شود اما این مطلب بسیار
سست و تردیدپذیر است، زیرا:

۱ـ همه روایاتی که از جمال فوق العاده عایشه و
علاقه بسیار رسول خدا به وی حکایت دارد، نقل
شده از خودِ عایشه یا افراد طرفدار اوست! هیچ نقل
تأیید شده ای از افراد بی طرف در این زمینه وجود
ندارد، بلکه نقل های ناهمگون و مخالف از خودِ
عایشه و دیگران در این مورد کم نیست.

۲ـ برای اینکه زنی محبوبه همسرش باشد،
عواملی موثر است، از جمله جمال؛ عایشه قطعا
زیباترین همسر رسول خدا نبوده، بین همسران
رسول خدا همسان ایشان یا زیباتر وجود داشته
است. عایشه از زیباییِ خیلی از زنان رسول خدا یا
زنانی که در معرض همسری ایشان قرار
می گرفته اند، هراس داشته، همین پدیده بهترین
دلیل است که زیبایی ایشان فوق العاده و بی نظیر یا
کم نظیر نبوده است. البته به طور طبیعی، بهره ای از
جمال داشته، ولی نه زیباترین همسر رسول خدا و
نه زیباترین زن زمان خود بوده است. علاوه بر
اینکه زیبایی فقط یک عامل است و اگر با عوامل
دیگر جمع نگردد، صاحبش را محبوب نمی گرداند.
در ضمن پیامبر مرتبه ای داشته که تحت تأثیر
شهوات نبوده، کسی نمی توانسته با زیبایی خود
قلب ایشان را تسخیر کند.

۳ـ عامل دیگر محبوب شدن، مطیع و تسلیم
شوهر بودن است. اگر زنی فرمانبر شوهر خود باشد
و در مقابل تقاضاهای مشروع او فروتن بوده،
مطابق میل شوهر رفتار کند، به طور طبیعی محبوب
وی می گردد. اگر مردی چند زن داشته باشد، زنی که
با هووهایش همیشه اختلاف و درگیری داشته،
خودخواه و انحصارطلب باشد، مورد علاقه شوهر
واقع نخواهد شد و قلب وی را تسخیر نخواهد کرد.

عایشه همسری بود که وقتی اظهار علاقه
پیامبر به خدیجه یا دیگر همسران را می دید،
برخوردهای ناشایست بروز می داد. درگیری های
او با هووهایش آنقدر زیاد بود که یکی از
دغدغه های پیامبر گشته بود! آنقدر پیامبر را آزار
داد که بالاخره خداوند آیات سوره تحریم را نازل
کرد و او و «حفصه» را تهدید نمود.

پیامبر به دخترش فاطمه(س) و عموزاده اش
علی(ع) و فرزندان آن دو علاقه فوق العاده ای
داشت اما عایشه با این محبوب های پیامبر ناسازگار
بود و بارها با آنان درگیر شد و … چگونه ممکن
است چنین کسی محبوب همسرش گردد؟!

۴ـ پیامبر به اراده خداوند از آینده آگاهی
داشت و وقتی آینده همسری چون عایشه را می دید
که از دستورهای او سرپیچیده، با وصیّ (جانشین)
ایشان درگیر می شود، او را هشدار می داد و …؛ محال
است فردی که سرکشی همسرش را پس از خود
می بیند، دلداده وی گردد و بر این دلدادگی بماند.

پیامبر در طول عمر خود دلداده عایشه نشده،
اگر به ایشان در مواردی توجه خاص داشته، به
خاطر این بوده که او را از سرکشی باز دارد و به
میانه روی برگرداند. پس ازدواج با عایشه نه در
آغاز از روی دلدادگی بود و نه در تداوم آن
دلدادگی ایجاد شد.

ت) حفصه؛ دختر عمر بن خطاب و همسر
خُنیس بن حذافه. خُنیس پس از هجرت به مدینه و
بعد از بازگشت از جنگ بدر، بدرود حیات گفت.
عمر پس از پایان عِدّه دخترش، جداگانه از ابوبکر و
عثمان تقاضا کرد وی را به همسری بپذیرند، ولی
آن دو نپذیرفتند. رسول خدا با توجه به عدم رغبت
اصحاب و برای دلجویی از عمر و دخترش، با
«حفصه» ازدواج کرد. عمر بارها به دخترش
یادآوری می کرد که رسول خدا چندان علاقه ای به
او ندارد.

ث) ام سلمه؛ او از مؤمنان ثابت قدم به پیامبر و
همسر ابوسلمه بود. به شوهرش عشق می ورزید و
همراه وی به حبشه و پس از او به مدینه هجرت
کرد. قبیله اش به مدت یک سال بین او و همسرش
جدایی انداخته، مانع مهاجرت او به مدینه شدند اما
پس از یک سال در برابر بی تابی او تسلیم گشتند و
وی را به شوهرش در مدینه رساندند. ابوسلمه در
جنگ احد به شهادت رسید. پس از تمام شدن عِدّه
ام سلمه، افراد زیادی خواستگار او بودند. او جایگاه
بلندی داشت و آنان را در شأن خود و هم ردیف
همسر سابقش نمی دید، که جواب مثبت دهد. در
آن زمان مسلمانان در سختی و نداریِ زندگی بودند
و مهاجران دچار تنگدستی بیشتری بودند. ام سلمه
از مهاجران بود و در مدینه نه پشتیبان و
خویشاوندی داشت و نه امکاناتی چشمگیر برای
زندگی؛ علاوه بر آن دارای چند فرزند خردسال بود
و به پشتیبانی یک مرد، نیازمندتر.

با توجه به موارد برشمرده، رسول خدا برای به
عهده گرفتن سرپرستی او اقدام کرد. وی نیز با
افتخار و سربلندی این ازدواج را پذیرفت، البته پس
از اینکه عذر پیری، فرزندداری و … آورد. گرچه
زنی ارزشمند و زیبا بود، ولی ازدواج رسول خدا از
سرِ دلدادگی نبود.

ج) ام حبیبه؛ دختر ابوسفیان و همسر عبیداللّه
بن جحش. بر خلاف پدر و خانواده اش در مکه به
پیامبر ایمان آورد و با شوهرش روانه حبشه شد. در
آنجا شوهرش مسیحی شد و سپس «ام حبیبه» بیوه
گردید.

تنهایی و بی کسی از یک طرف و عدم وجود
خواستگار (با توجه به اینکه دخترِ دشمن ترین
دشمن رسول خدا بود) از طرف دیگر او را در غم و
اندوه فرو برد. رسول خدا با اقدام به خواستگاری،
هم او را از اندوه و تنهایی رهانید و هم منّتی بر پدر و
فامیلش پیدا کرد، به طوری که وقتی مخالفان به طعنه
ابوسفیان را خبر دادند، او با افتخار اعلام کرد که
رسول خدا دامادی است که نباید به خاطر وصلت با
وی شرمسار شد.

چ) زینب دختر جحش و همسر مطلّقه زید
بن حارثه؛ او از جانب خداوند به همسری رسول
خدا در آمد. پذیرش این همسری از جانب پیامبر،
اطاعت امر خدا و جهادی عظیم بود، زیرا بر خلاف
مَنِش و باور جامعه بود و سبب سرزنش ایشان
می گردید.

ح) جویریه دختر حارث و بیوه پسرعمویش؛
در جنگ بنی المصطلق در سال ششم هجری اسیر
شد و در سهم یکی از مسلمانان قرار گرفت. او با
صاحبش قرارداد آزادی نوشت و برای کمک
گرفتن جهت پرداخت بهای آزادی، به رسول خدا
رو آورد. پیامبر برای جذب نظر و دل افراد
قبیله اش، نیز به جهت جلب عطوفت مسلمانان
نسبت به اسیران قبیله «جویریه» به وی پیشنهاد
ازدواج داد و او نیز قبول کرد. پس از ازدواج،
مسلمانان اسیران قبیله اش را آزاد کردند و بسیاری
از آنان به اسلام متمایل شده و ایمان آوردند.

خ) صفیه دختر حیّ ابن اخطب، بزرگ یهود
خیبر؛ او بیوه پسرعمویش بود. پس از شکست
یهود خیبر، در زمره اسیران بود. پیامبر برای تألیف
قلب یهود، به وی پیشنهاد ازدواج داد و با پذیرش
«صفیه» او را به همسری گرفت.

د) میمونه دختر حارث هلالی و بیوه ابورهم
عامری؛ پیامبر در عمره القضا با وی ازدواج کرد و
ظاهرا به دست آوردن دل مشرکان مکه منظور
حضرت از این ازدواج بود.

با توجه به این خلاصه معلوم شد هیچ کدام از
همسران رسول خدا در زیبایی، فوق العاده نبود، که
پیامبر بخواهد او را بدان خاطر به چنگ آورد.
بیشتر ازدواج های پیامبر به مصلحت اسلام و
مسلمانان بود. نکته مهم و افتخارآمیز اینکه پیامبر با
هیچ کدام از این زنان (حتی آنان که در جنگ اسیر
شده بودند) به زور و بر خلاف میل ازدواج نکرد،
بلکه همه آنان را در ازدواج مخیّر کرد و با رضایت،
آنان را به همسری گرفت. در جریان تخییر نیز همه
را دوباره مخیّر ساخت. در آن جریان نیز همگی با
کمال میل، تداوم همسری با وی را پذیرفتند.
متأسفانه از صدر اسلام کسانی در صدد بودند انگیزه
این ازدواج ها را مسائل جنسی و عیش طلبی و …
معرفی کنند! به مواردی توجه کنید:

وقتی عایشه شنید که خداوند وحی فرستاده،
زینب را به ازدواج پیامبر در آورده [با توجه به
تهمت دلبستگی پیامبر به وی که شرح آن در مقاله
جداگانه آمده] خطاب به رسول خدا عرض کرد:

«می بینم خدایت در برآوردن خواهش دل تو
سرعت دارد!»

در نقل دیگری عایشه مطرح می کند که وقتی
سماء دختر نعمان بن اسود را دیدم تا به رسول خدا
راجع به او گزارش دهم، ترسیدم که اگر پیامبر او را
ببیند، دلداده وی شود و … .

بنا بر نقلی دیگر عایشه گوید: رسول خدا در
واقعه ای به او می گوید: ضرری برای تو نداشت اگر
پیش از من می مردی و من بر تو نماز می خواندم و
تو را کفن و دفن می کردم. عایشه از این کلام به
غیرت آمده می گوید:

«به خدا قسم! گویا تو را می بینم که پس از کفن
و دفن من به خانه بازگشته و با بعضی همسرانت در
آویخته ای.»

باز عایشه گوید: وقتی جویریه را دیدم،
ترسیدم که اگر پیامبر او را ببیند، مانند من تحت
تأثیر زیبایی او واقع گردد و دلداده وی شود.

در حالی که قرآن در دو جا در باره ازدواج های
پیامبر صحبت کرده و انگیزه را روشن ساخته است.
ابتدا در مورد ازدواج با زینب به روشنی می فرماید:

«ما او را به ازدواج تو در آوردیم [با اینکه
کراهت داشتی و …] تا بر مؤمنان راجع به ازدواج با
همسرانِ مطلّقه پسرخوانده هایشان حرج و
سختی ای نباشد.»

در آیه ۵۰ همین سوره پس از بیان زنانی که بر
پیامبر حلال شمرده شده، ایشان حق ازدواج با آنها
را دارد، می فرماید:

«لکیلا یکون علیک حرج؛ حلال شمردن ها و
اجازه دادن ها برای برداشتن سختی و مشکل از تو
است» نه برای خوشگذرانی و رعایت هوای دل!

علاوه بر این، در آیه اجازه ازدواج های مکرر
به پیامبر با عنوان «نبوت» داده شده است، هم در
ابتدای آیه از حضرت با عنوان «نبی» یاد کرده: «یا
ایّها النبیّ …» هم پس از بیان حلال بودن موهوبه
می فرماید: «إنْ اراد النبیّ أنْ یستنکحها». بدین
جهت مخاطب را با عنوان «نبی» خطاب کرد تا
اعلام کرده باشد اگر به ایشان اجازه ازدواج های
متعدد داده ایم، به خاطر رعایت وجهه نبوت ایشان
است و در جهت پیشبرد اهداف نبوت می باشد، نه
به جهت رعایت هوای دل پیامبر!

چقدر فرق است بین بیان قرآن و بیان آنان که
پیامبر را از دایره تنگ چشم خود می بینند! خداوند
می فرماید: ای رسولِ ما، تو برای مصالح اسلام و
مسلمانان، نیز انجام بهتر وظایف رسالت و نبوت،
لازم می بینی با افرادی ازدواج کنی و ما بر مسلمانان
در مورد ازدواج، احکام محدودکننده نازل کرده ایم
اما محدودیت ها را از تو برمی داریم و اجازه
می دهیم برای انجام بهتر رسالت و نبوت و رعایت
مصالح اسلام و مسلمانان، آزاد باشی و به مشکل و
بن بست گرفتار نشوی.

هنگامی هم که می خواهد در مورد ازدواج
پیامبرش محدودیت ایجاد کند می فرماید:

از این به بعد حق ازدواج جدید و جایگزین
کردن همسرانت با همسر جدید را نداری، اگر چه
[به فرض محال] از زنی هم خوشت بیاید.

در اینجا با آوردن حرف شرط «لو» (که
امتناعی و محالی است) اعلام می کند که رسول خدا
به هیچ زنی دلبسته نمی گردد، زیرا دلبسته خداست
و پروردگار همه قلبش را فرا گرفته، جز به خدا و
اراده و امر او تعلق خاطر ندارد اما اگر از آن پس، به
فرض محال به زنی متمایل شود، حق ازدواج با او را
ندارد.

بنابراین مطابق بیان قرآن، ازدواج های رسول
خدا هیچ کدام از روی دلدادگی نبوده، خداوند در
اجازه دادن به حضرت، در صدد برآوردن خواهش
دل پیامبر نبوده، بلکه به جهت رعایت مصلحت
اسلام و مسلمانان، به ایشان آزادی عمل داده است.

آزادی و اختیار پیامبر در معاشرت با همسران

علاوه بر اینکه به پیامبر در مورد ازدواج،
اجازه و اختیارات ویژه عطا شد، در ارتباط با
معاشرت با همسرانش نیز، به ایشان اختیارات
فراوانی عطا شد، که دیگران از آن بی بهره اند. قرآن
می فرماید:

«از زنان خود، هر کدام را که می خواهی، در
نوبت مؤخر دار و هر کدام را می خواهی، با خود نگه
دار و اگر از آنها که دور داشته ای، یکی را بطلبی، بر
تو گناهی نیست. آنان نیز در این گزینش و اختیار
باید شادمان و چشم روشن باشند و به آنچه بدانان
ارزانی می داری، خشنود گردند و خداوند می داند که
در دل های شما چیست و خدا دانا و بردبار
است.»

چون رسول خدا تربیت یافته حق تعالی است و
اراده او در اراده خداوند محو شده، خود را مختص
پروردگار گردانیده، خداوند نیز او را عبد برگزیده
خود قرار داده، رسالت عظیم بر عهده وی نهاده
است، پس باید اختیارات ویژه در خانواده و اجتماع
داشته باشد.

خداوند ابتدا همسران را بین پذیرفتن همسری
پیامبر (با همه مشکلات و محدودیت هایی که
دارد) یا طلاق و جدایی مخیّر کرد. حالا که آنان
همسری را برگزیده اند، اعلام می کند پیامبرش در
مورد آنان آزادی عمل کامل دارد و همسران باید
بدانند که این آزادی عمل، دستور خداوند است،
پس بدان راضی و چشم روشن باشند.

نکته مهم آن است که رسول خدا با وجود این
اجازه ویژه سعی بسیار داشتند در ارتباط با
همسران، عدالت را رعالیت کنند و با وجود اینکه
اختیار تمام داشتند اما بر خود سخت می گرفتند و
عدالت را در نهایت درجه ممکن، در حق آنان
رعایت می کردند.

جایگاه مهم همسری با پیامبر

پس از اینکه همسران پیامبر در انتخاب
دوباره، به ظاهر، دنیا و بهره های آن را کنار زدند و
زندگی سخت اما در کنار پیامبر و حفظ عنوان
همسری پیامبر را برگزیدند، خداوند به بیان جایگاه
و وظایف سنگین همسری پیامبر می پردازد:

۱ـ پاداش و کیفر دو برابر

«یا نِساءَ النَّبیِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ
یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلکَ عَلَی اللّه ِ
یَسیرا و مَنْ یَقْنُتْ مِنکُنَّ للّه ِ و رَسولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحا
نُّؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ و أَعْتَدْنا لَها رِزْقا کریما؛

ای زنان پیامبر، هر کس از شما مرتکب کار
زشتِ آشکار شود، خدا عذاب او را دو برابر می کند
و این بر خدا آسان است اما هر کس از شما به
فرمانبرداری خدا و پیامبرش مداومت ورزد و کار
شایسته کند، دو بار به او پاداش دهیم و برای او
رزقی کریمانه آماده کرده ایم.»

این آیه مطلب پیشین را تأیید و اعلام می کند:
همه زنانی که تداوم همسری با رسول خدا را
پذیرفته اند، این گونه نیست که «خدا، رسول و
سرای آخرت» را پذیرفته باشند، از این رو بعضی که
متأسفانه دنیا در نظرشان است، رهرو گناه خواهند
بود و خداوند آنان را کیفر خواهد کرد اما بعضی به
واقع خدا، رسول و سرای آخرت را پذیرفته اند و
علامتش آن است که فرمانبردار محض خدا و پیامبر
و انجام دهنده کارهای صالح می باشند و خداوند
پاداشی دو برابر و اجر کریم را برای این افراد تهیه
دیده است.

اما همسری رسول خدا درجه و جایگاهی
است که آثار خود را در اجتماع دارد. اگر همسر
صالح، مطیع، پاکدامن و نیکوکردار باشد، سبب
اعتبار شویش در انظار عموم می گردد و اقبال
عمومی به ایشان را سبب می گردد، به همین جهت
شایسته پاداشی چند برابر می شود اما اگر ناصالح و
گناهکار باشد، سبب ضربه خوردن شویش و پایین
آمدن اعتبار اجتماعی و از بین رفتن اقبال عمومی به
ایشان می گردد و مستحق است که کیفر او افزون تر
شود.

«فاحشه»، به معنای هر کلام یا عملِ قبیح و
ناپسند است. چون در آیه با قید «مبیّنه» آمده،
یعنی کلام و عملی که زشتی آن آشکار باشد، که
گناهان کبیره می باشد؛ در مقابل گناهان صغیره
و «لَمم» و لغزش هایی که اتفاق می افتد.

حساب حضرت خدیجه(س) جداست اما
همسران پیامبر، انسان های عادی و در معرض خطا،
لغزش و گناه هستند. خداوند به آنان مانند همه
مؤمنان، وعده بخشش و چشم پوشی از گناهان
کوچک و لغزش ها را داده، این گناهان کوچک و
لغزش های جزئی، چون طبیعی و مورد انتظار از
همه آدمیان است، (به شرط عدم تکرار و رویه
نشدن) به وجهه رسول خدا ضربه نمی زند اما اگر
همسران مرتکب گناهان بزرگ و آشکار شوند،
طبیعی است که اثر گناه و لغزش بزرگ آنان، بیشتر
از دیگران بوده، مستحق کیفر بیشتری خواهند شد،
همچنان که ایمان، تقوا و نیکوکاری آنان سبب
تقویت حرمت و مقبولیت وجهه رسول خدا
می شود و بدین جهت مستحق پاداش مضاعف
می گردند.

۲ـ برتری مشروط

در آیه ای همه افراد از لحاظ انسانی مساوی
شمرده شده، معیار برتری نزد خدا فقط تقوا معرفی
گردیده است: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر او
انثی و … إنّ اکرمکم عند اللّه اتقاکم»

<

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.