پاورپوینت کامل درمان افسردگی از طریقآهن آلات ۳۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل درمان افسردگی از طریقآهن آلات ۳۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل درمان افسردگی از طریقآهن آلات ۳۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل درمان افسردگی از طریقآهن آلات ۳۶ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۱۰

دختران بهار / لبخند

با سلامی به گرمی ماه آخر بهار به خواهر
خانه نشینم منیره خانم!

امیدوارم کار در خانه برای تو لذت بخش
بوده و بتوانی از این لحظات بسیار زیبای به
یاد ماندنی که نه امتحانی داری و نه بار
زندگی بر روی دوشت است، نهایت کیف را
برده و حسابی از شادی لبریز باشی! اوضاع
خانه چطور است؟ خسته شده ای، یا اینکه
خانه نشینی بهتر از درس و امتحان و
نمره های آخر ترم است؟ صد البته برای تو
این طور است چرا که چهار سال لیسانست را
هم با زور و اجبار خواندی و هر ماه هم
گل هایی از قبیل نمرات پایین، حذف بعضی از
دروس و … به ارمغان می آوردی که از گفتن
خیلی از آنها معذورم چرا که شاید کسی غیر از
تو هم بخواهد این نامه را بخواند و آن وقت
آبرویت برود.

راستی بگو بدانم حالا که خانه از گوهری
چو من تهی شده و همه اندر فراق عزیز
مهربانی ناراحت و افسرده اید، چه اتفاق هایی
می افتد که من بی خبر هستم؟ خبری از
خواستگار و این طور حرف ها هست یا نه؟
البته تا من در آن خانه بودم و فضایل و
کمالات من بر همگان روشن بود
خواستگاران و عاشقان و دلباختگان زیاد
بودند به طوری که هر روز چند عدد تلفات
داشتیم و با اورژانس قرارداد بسته بودیم؛ اما
به احتمال زیاد با رفتن من از آن خانه همه
دست شان را روی کول مبارک گذاشته و به
خاطر اینکه تو دچار سوء تفاهم نشوی،
رفته اند پی کارشان!

به هر حال اگر خبری شد و یک آدم
بیچاره ای که مثل خودت کور و کچل بود آمد
و خواست ما را از شرّت نجات دهد، خبرم کن
تا از شادیِ این اتفاق، چند هفته به پایکوبی و
دست افشانی بپردازیم.

شنیده ام چند روز پیش مامان و جهان کار
خودشان را کردند و پول هایی که قرار بود مثلاً
آینده ما را تأمین کند حرام کرده و داده اند
دست آقاجون تا برای عزیز دردانه شان جناب
داداش هادی نامحترم یک عدد موتور
سیکلت ناقابل بخرد … من که شخصا راضی
نبوده و نهایت ناراحتی و غصه ام را ابراز
می کنم و امیدوارم اگر این کار را کردند، در
همان لحظات اول موتور پنچر شود و در
لحظات بعد هم به مشکلات عدیده از جمله
خواباندن موتور سیکلت و خراب شدن و
جریمه و این طور چیزها مبتلا شود. حالا که
قرار است حق ما دو دختر مظلوم گرفته شود و
به استعمارگر بزرگی مثل یکی یکدانه آقاجون
برسد، نفرین و ناله است که پشت سرشان
نثار خواهم کرد. خودت کلاهت را قاضی کن!
در این دوره زمانه چه کسی به وضعیت برادر
عروس نگاه می کند، همه در درجه اول
خواستگاری، از جهیزیه و وسایل آنچنانی
عروس می پرسند نه از نوع وسیله و موتور
برادر عروس! واقعا که مادر با این اوضاع بدِ
زمانه که ازدواج هر لحظه رو به رکود و رخوت
می رود و باید فکری برای دست به سر کردن
دو دختر عزیزتر از جانش بکند، به
خواسته های نافرم پسر لوس و بی ادبش گوش
فرا می دهد. از تو می خواهم شکواییه ام را با
صدای بلند در سالن اجتماعات خانه یعنی
همان آشپزخانه بخوانی و همچنان که دستت
را مشت کرده بر سینه می کوبی، نفرین هایم را
نثارشان کنی! که البته فکر نمی کنم صدای
فریادهای ما به جایی برسد. در ضمن به این
موضوع هم اشاره کن که چطور شده است
موتور که این قدر پرخطر و مسئله ساز است
حق مسلّم هادی خان شده ولی جهیزیه که از
ابتدای غارنشینی مرسوم و معمول و متداول
بوده باید کنار گذاشته شود و از بین برود؟ اگر
آنها بخواهند چنین حق مسلّمی را از ما سلب
کنند حتما به اداره دفاع از منافع و حقوق
بانوان شکایت کرده و اظهار می دارم که پدر و
مادر اینجانب نه تنها از شوهر دادن ما
خودداری می کنند بلکه جهیزیه که رمز
موفقیت و برگ برنده هر عروس بدبختی
است را از ما دریغ می کنند! حالا گفته باشم.
البته اگر این دل نازک و رئوف و شفیق من
این قدر برای مامان و دست پختش تنگ
نشده بود، حتما تلفنی نوشته های فوق را
خدمت شان ارائه می دادم ولی حیف که در
لحظات اولیه شنیدن صدای دلنشین مامان
اشک از سر و روی من جاری خواهد شد و
مامان هم حتما چند روز عزاداری خواهد کرد.
در ضمن من مطمئنم که در این قضیه مامان
اغفال شده و مورد استثمار و استعمار
تک پسرش قرار گرفته که الهی امسال تجدید
بیاورد و از آرزوی دیرینه اش به دور بیفتد و
نتواند در خیابان ها ویراژ بدهد و تک چرخ
بزند. حتما از نتیجه کار، مرا مطلع کن تا در
صورت لزوم مراتب را به مسئولان ذی ربط
اطلاع دهم و استمداد طلب کنم.

بگذریم، نمی دانم تو هم در دوران
دانشجویی ات همین قدر دلتنگ و مشتاق
دیدار خانواده می شدی یا نه؟ متأسفانه من به
چنین دردی دچار شده ام و فکر می کنم بعد از
یک هفته استراحت در خانه که مربوط به ماه
پیش بود، بادی به سر و گوشم خورده و حال و
هوای تنبلی در دلم رسوخ کرده است. البته
این قضیه فقط به من مربوط نمی شود و اکثر
دوستانم در خوابگاه به این معضل دچار
گشته اند. (به استثنای آنهایی که به طرز
ناجوری سر و گوش شان می جنبد) مخصوصا
سهیلا دوستم که تازه به خوابگاه ما منتقل
شده و به قول خودش تا یک روز قبل از ورود
به دانشگاه در آغوش گرم و مهربان مادرش
می آرمیده است و این مطلب را چنان با شور و
هیجان تعریف می کند و آبغوره می گیرد که
همه بچه ها به ناگاه ناله و افغان سر می دهند
و حسابی مویه می کنند. خلاصه دانشگاه رفتن
و درس خواندن را تعطیل کرده و به مرور
خاطراتش در خانه اکتفا می کند و تأثیری بس
شگرف در روحیه دختر درس خوانی چون من
گذاشته است. هر کاری هم می کنم دست از
ناله و زاری نمی کشد و مدام می گوید: «من
مامانمو می خوام!» مادر بیچاره اش هم حتما
دلش خوش است که دخترش دانشگاه قبول
شده و دارد فرد مفیدی برای آینده اش
می شود و از این اراجیف

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.