پاورپوینت کامل گزارشی ناتمام از شهری مظلوم ۳۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گزارشی ناتمام از شهری مظلوم ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گزارشی ناتمام از شهری مظلوم ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گزارشی ناتمام از شهری مظلوم ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۴

سیاسی اجتماعی / یاد

هواپیما که از میان ابرهای سفید و
پنبه ای رد می شود آسمان تیره تر به نظر
می رسد. انگار که نه انگار ظهر است و
خورشید باید در وسط آسمان بدرخشد. همین
که از پنجره هواپیما بیرون را نگاه می کنی
آپارتمان های مرتب، چهار طبقه به چشمت
می آید. مثل اینکه شهر، شهر آپارتمان های
جدید است.

هواپیما که در باند قرار می گیرد کوهها و
تپه های اطراف خودنمایی می کند. به یاد
کلمات پاسداری می افتی در کتاب «لحظه های
یک پاسدار»:

«سرانجام هواپیما دور زد و ایستاد.
برادران پاسدار به سرعت شروع به پیاده
شدن کردند. به محض پیاده شدن با وجود
صدای زیاد موتورهای هواپیما صدای رگبار
اسلحه های مختلف را شنیدم.

هنوز چند قدمی بیشتر ندویده بودیم که
چند انفجار پی در پی و مهیب رخ داد و همه
بچه ها بلافاصله زمین گیر شدند، به اتفاق
یکی دیگر از برادرها به طرف محل انفجار
دویدیم و دیدیم که یکی از پاسداران از
پشت، روی زمین افتاده و از بدنش خون
جاری است …»

به اطراف نگاه می کنی؛ خبری نیست. باد
سردی می وزد. از پله های هواپیما که به
آسفالت پا می گذاری، بی اختیار قدم عقب
می کشی!

اینجا همان جایی است که برادر پاسدار
شهید شده بود؟

این جا همان جایی است که برادر ارتشی
مجروح شد، همان جایی که خون سید عبداللّه
ریخته شد و هر کس برای نجات او می رفت،
کشته یا مجروح می شد. پس از آتش بس که
برای آوردن جنازه ها رفتند، خون خشک شده
بر زمین باقی بود و بس.

پیکرها را برده بودند تا در جایی دیگر
معاوضه انجام دهند … عشق هم شرمنده
می شود از این همه مظلومیت.

می گویند در عشق دو رکعت نماز است که
وضوی آن درست نیاید الاّ به خون. اما
شهدای این دیار نماز واجب و مستحب، نافله
و وتر، شفع و … خود را هم با خون به جا
آوردند … .

اینجا کردستان است. دیار شهیدان
مظلوم، دیار شهیدان بی سر، دیار مظلومان در
خاک تپیده، دیار کمین های سر گردنه، دیار
ستون های ارتشی، دیار … .

معاون بسیج خواهران می گوید: باور کنید
این شهر پر از مظلومیت است. انصار و
مهاجرین استان یادآور انصار و مهاجرین
مدینه الرسول بودند که عقد اخوت و برادری
آنها را امام خواند … .

پایداری، مقاومت، تهمت، شایعه، صبر،
صبر و صبر، … واژه های سرزمین پاک
هستند، واژه های آشنا و مظلوم، … .

در جمع آشنای خواهران هر کسی از آن
زمان ها حرفی می زند.

تهمینه می گوید: عروس گرفتم. ۹ ماه
عقد کرده بود. آنقدر به ما تهمت زدند و ما را
جاش و مزدور خواندند که طلاقش را گرفت و
رفت. رفته بودم مکه هر چه پول و ارز داشتم
برای او و خانواده اش سوغاتی خریده بودم … .

دیگری می گوید: ما را جاش بگویند یا نه
فرقی ندارد، مهم عقیده ای است که تا پای
جان از آن حمایت می کنیم.

این یکی سنّی است همسرش شیعه؛ از
شهادت دوستان می گوید: سال ۶۴ بود
همسرم به خانه آمد و گفت پاسدارها در کوچه
گشت می زنند. خواهران هم در میان آنها
هستند. تعجب کردم چرا به من خبر ندادند …

هنوز ساعتی نگذشته بود که صدای رگبار بلند
شد و پس از آن صدای تیراندازی شدید. دل
تو دل کسی نبود. همسرم رفت بیرون وقتی
برگشت با ناراحتی گفت: کاک ناصر را شهید
کردند.

ناصر احمدی، فرد شناخته شده ای بود از
آن پیش مرگ های مسلمان که از همان روزها
اول انقلاب در خدمت مردم بود. روز تشییع
جنازه از همسرش «عایشه» پرسیدم: چه
شد؟ گفت: هر شب یکی مان غذا می خورد
دیگری نگهبانی می داد. سر شب ناصر گفت:
پاسداران در محله گشت می زنند امشب با
خیال راحت شام می خوریم. هنوز شام تمام
نشده بود که ریختند در خانه. تازه فهمیدیم
نیروهای کومله و دمکرات بودند که خود را به
صورت پاسدار درآورده بودند.

همان جا ترتیب یک دادگاه
نظامی را دادند و سرکرده آنها
شد قاضی و ما محکوم به
اعدام شدیم. اما اعلام کردند:
یکی از شما باید باقی بماند تا
بچه ها را بزرگ کند. من گفتم
مرا بکشید. کاک ناصر گفت: نه،
بچه ها مادر می خواهند؛ مرا
بکشید.

همان جا ترتیب یک دادگاه نظامی را
دادند و سرکرده آنها شد قاضی و ما محکوم به
اعدام شدیم. اما اعلام کردند: یکی از شما باید
باقی بماند تا بچه ها را بزرگ کند. من گفتم
مرا بکشید. کاک ناصر گفت: نه، بچه ها مادر
می خواهند؛ مرا بکشید. قبل از آن هم تمام
اسلحه و نارنجک ها را جمع آوری کرده بودند.
محل تمام جاسازی ها را می دانستند. ما دو تا
را بردند در حیاط و بلافاصله رگبار بستند به
کاک ناصر. یک اسلحه کوچک داشتم که لای
موهایم پنهان کرده بودم بلافاصله درآوردم و
قاتل را کشتم. آنها نفهمیدند از کجا شلیک
شد بلافاصله ترسیدند و پا به فرار گذاشتند.
قبل از آن هم سه پاسدار را که در محله گشت
می زدند دستگیر کرده و با خود بردند. بعده

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.