پاورپوینت کامل تشییع آسمانی ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تشییع آسمانی ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تشییع آسمانی ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تشییع آسمانی ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
>
۳۰۰
دختران بهار / شاهد
زن ها و مردهای آبادی زیر سایه خنک
دیوارهای خشتی که روی سنگریزهای زمین
پهن شده بود، ایستاده بودند. مرد جلوتر از آنها
رو به گندمزار که سرخی غروب آن را
درخشنده تر و زیباتر نشان می داد، ایستاده بود.
چشمان خیسش را با دستمال چهارخانه
قرمزرنگی پاک کرد و عینک بزرگ و
دورسیاهش را روی بینی اش گذاشت و به
جمعیتی چشم دوخت که از راه باریکه خاکی
میان گندمزار در حالی که تابوت پیچیده در
پرچم سه رنگ را بر دوش داشتند، لا اله الا
اللّه گویان پیش می آمدند.
گندمزار در نظر مرد آشناتر از همیشه به
نظر می رسید. دیگر انتظارش تمام شده بود؛
انتظار برای دیدن چهره پسرش. حالا
می توانست برای آخرین بار سر او را به سینه
بفشارد و بر پلک های بر هم نهاده اش بوسه
بزند. حالا می دانست که پسرش به کجا
می رود. حتی می دانست کنار مردم آبادی که از
گندمزار و راه باریکه های خاکی میان آن و
خانه هایی با دیوارهای خشتی و آسمانی که
سرخی غروب بر آن نشسته می گذرند، هزاران
فرشته آسمانی پیکر فرزندش را همراهی
می کنند. سر برگرداند و به پیرزن نگریست که
شانه به شانه اش ایستاده بود و با گوشه چادر
خاکستری رنگ، صورت استخوانی اش را
محکم تر از همیشه گرفته بود.
نگاه پیرزن از میان چشم های ریز و پر
اشک به آن دورها، جایی که تابوت روی
دست مشایعت کنندگان پیش می آمد، دوخته
شده بود. مرد با خود فکر کرد کاش خوابی را
که چند شب پیش دیدم او نیز دیده بود.
خوابی که برای هیچ کس باز نگفته بود؛ حتی
برای پیرزن.
خواب دیده بود در دورهای دور، در
نقطه ای از آسمان که افق نگاهش قرار
داشت، فرشتگان ایستاده اند. هزاران فرشته
آسمانی با لباس هایی به رنگ شفق. اولین
اشعه های طلایی آفتاب در حال طلوع،
گندمزار و زمین های اطراف آبادی را سبزتر،
درخشنده تر و چشم نوازتر از همیشه کرده بود
و گویی صدای ملائک بود که بلندتر از هر
آوایی در گوش مرد واخوان می کرد و او را از
خود بی خود می کرد. تابوتی را دید که بر روی
دست های آنها بالاتر از سرها پیش می آمد.
جمعیتی را دید که همگی لباس هایی بلند و
سفیدرنگ بر تن داشتند و بالاتر از گندمزار بر
روی ابرها پیش می آمدند.
مرد احساس کرد که انتظارش به پایان
رسیده؛ انتظار آمدن پیامی از پسرش. حال و
هوایی دیگر داشت. نه قطره اشکی در
چشمانش جوشید و نه اندوهی در دل احساس
کرد. حتی از خود نپرسید که آنها کیستند؛
آنهایی که گام در ابرهای سپید می گذاش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 