پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint :

>

۲۷۶

باد دور حیاط پیچیده و به ایوان رسیده
بود و حالا گوشه های چارقد پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint بود و
گیسوان خاکستری اش که دستخوش
بازی های آن شده بود. آرام، با انگشتانی که
روزگار روی آنها خط انداخته بود، تارهای
مویی را که باد روی صورت فرسوده اش
انداخته بود، درون چارقد گلدارش فرو بُرد و
بعد هم شعله سماور نفتی را پایین کشید و
قوری لاجوردی اش را پر از آب جوش و چای
کرد. داشت استکان کمر باریک را روی
نعلبکی می گذاشت که به یک باره صدای
خنده شیرین کودک همسایه، دل نازکش را
لرزاند. چقدر شبیه بچگی مصطفی می خندید.
نگاهش به حوض دوخته شد. درست مثل
امروز روزی بود، غروب یک روز اردیبهشتی.
مصطفای چهار ساله اش شاد و خندان دور
حوض می چرخید و حسین، پسر همسایه،
دنبالش می کرد. صدای خنده شان تمام حیاط
را پر کرده بود و با صدای قُل قُل سماور و
گنجشک هایی که دور و بر نهال نارنج
می چرخیدند گره خورده بود. پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint، فارغ بال،
روی ایوان به پشتی تکیه داده بود و مثل همه
غروب ها منتظر بود تا اسماعیل با پنیر
تبریزی و نان سنگک داغ در را بکوبد و وارد
حیاط شود و او بساط عصرانه را بچیند. وزش
باد مثل همیشه مستش کرده بود و غرق در
اندیشه پرواز، به آسمان چشم دوخته بود که
ناگهان صدای فریاد حسین، رشته افکارش را
گسیخت.

ـ خاله پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint، خاله پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint، مصطفی!

نگاه پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint به حوض دوخته شد.
مصطفی داشت تلو تلوخوران روی لبه نازک
حوض راه می رفت. پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint جیغی کشید و با
پای برهنه، سراسیمه خود را به حوض رساند
و محکم مصطفی را در آغوش کشید و همان
جا روی زمین نشست. صورت مصطفی مثل
گچ سفید شده بود و با تعجب به صورت
پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint نگاه می کرد. صدای جیغ پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint و
سراسیمگی اش او را به هُل و وَلا انداخته بود.
رنگ پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint هم پریده بود. صورت کوچک و
زیبای مصطفی را میان دو دستان جوانش
گرفت و چشم در چشم مصطفی دوخت و با
صدای نگران اما ملایم مادرانه اش رو به او
گفت: «نصف جونم کردی. این چه کاری بود که
کردی پسر خوشگلم. اگه می افتادی تو حوض
من چیکار م کردم؟»

مصطفی اما هنوز انگار در شوک بود و
فقط به چشمان مادرش خیره شده بود که
صدای درِ حیاط بلند شد. پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint رو به حسین
که بی صدا کنارشان ایستاده بود کرد و گفت:
«حسین جان، در را باز می کنی؟ عمو اسماعیل
است.» پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint خوب صدای در زدنِ اسماعیل
را می شناخت.

هنوز استکان کمرباریک در دستش بود
که صدای زنگ تلفن او را به خود آورد. تمام
افکار زیبا و دلچسبش از هم گسیخت. معلوم
نبود تلفن چند بار زنگ خورده بود. استکان را
روی نعلبکی گذاشت و به اندرونی رفت. تلفن
یک بار دیگر هم زنگ خورد. پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint گوشی را
برداشت و چند بار اَلو اَلو گفت. کسی پشت
خط جواب نمی داد. انگار دیر رسیده بود.
پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint همان جا زیر طاقچه ای که تلفن بر
روی آن بود نشست تا شاید دوباره زنگ تلفن
بلند شود. لحظاتی گذشت. اما خبری نشد.
دست بر کمر گذاشت و آرام برخاست. نگاهی
به تلفن انداخت و سپس چشم به آینه روی
طاقچه دوخت. همان آینه ملیله کاری شده سر
سفره عقدش. با گوشه چارقدش اندک خاکی
را که روی آن نشسته بود پاک کرد و سپس به
چهره خود خیره شد.

صدای هیاهو و مبارک بادِ زنان، تمام
اتاق را پر کرده بود. پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint به صورت زیبا و
ملیح خود که در آینه افتاده بود خیره شده و
لبخندی زیبا که از روی رضایت بر لبان
سرخش نقش بسته بود. بوی عود و اسپند از
همه جای خانه بلند بود و صدای شوخی
بچه ها که شیرینی به دست در حیاط این
طرف و آن طرف می دویدند و شیطنت
می کردند. پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint فقط شانزده سال داشت و
اسماعیل، پسر حاج مرتضی کفاش بیست
ساله بود که به خواستگاری اش آمد. اسماعیل
را همه در محل می شناختند و پاکی و
بلندطبعی اش زبانزد بود. همه اهل محل
عاقل بودن بچه های حاج مرتضی را، از لقمه
کم، اما حلال حاجی می دانستند که با مشقت
به دست می آورد و سر سفره اهل و عیال
می برد. صدای یا اللّه و صلوات که بلند شد،
زن ها چادر به سر کردند. معلوم بود که عاقد
آمده. یکی از زن ها چادر سفید گلدار را روی
سر و صورت پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint کشید و با صدای بلند
گفت: «برای خوشبختیِ این نوعروس و
تازه داماد صلوات.» صدای پای عاقد در میان
صدای صلوات ها گم شد، اما صدای قلب
پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint نه. دلش مثل دل گنجشک به شدت
می تپید. پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint از زیر چادر آرام چشم به در
دوخته بود. سایه ای بلند همراه با سایه های
دیگر وارد اتاق شد. پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint در زیر لب لبخندی
زد. سایه اسماعیل بود. از بلندی اش معلوم
بود.

لحظاتی بعد اسماعیل با حجب و حیا کنار
پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint نشسته بود و معلوم نشد کی صیغه عقد
خوانده شد و همه از اتاق بیرون رفتند که
دستانی چادر پاورپوینت کامل حبیبه ۲۹ اسلاید در PowerPoint را بالا زد، دستان جوان
اسماعیل