پاورپوینت کامل آرزوهای امروزی ۱۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آرزوهای امروزی ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آرزوهای امروزی ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل آرزوهای امروزی ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

>

۹۶

دختران بهار / دیوار آرزوها

من، اسمم هاله است کلاس دوم را تمام
کردم، کلاس دوم دبیرستان. امسال بیشتر
همکلاسی هایم جدید بودند. سوای قیافه شان
آرزوهایشان نیز شنیدنی بوده و هست مثلاً
شیرین آرزو می کند بتواند روزی با چشم های
بسته یک سال تمام روی دیوار پشت بام
مدرسه برادرش راه برود و مدام با خودش
حرف بزند.

شهلا که نزدیک ترین دوست شیرین
است آرزویی شیرین تر از شیرین دارد ـ ادعای
خودش است ـ شیرین دوست دارد تا آخر
دوره دبیرستان هر روز صبحانه نان خامه ای
قاطی خردل و بادمجان سرخ کرده بخورد. هر
چند این آرزو دست نیافتنی نیست اما همه
می دانند آنها زورشان نمی رسد یک سال هم
نان خامه ای بخرند بخورند. تازه خود شیرین
برای بچه ها تعریف کرده توی خانه شان یک
در میان نان و پنیر می خورند. به عبارت دیگر
یک روز نان خالی به اضافه چایی شیرین
می خورند روز دیگر نان و چایی شیرین به
اضافه پنیر. مهناز که همیشه جلوی کلاس
می نشیند آرزو دارد روزی روی سرش یک
کدو تنبل سبز شود و داخل کدو تنبل یک
تلویزیون پنجاه اینچ باشد تا هر وقت حالش
را داشت و یا حوصله اش سر رفته بود کدو را
از روی سرش بردارد و تلویزیون تماشا کند،
بی هیچ مزاحمتی. البته آرزوی مهناز
تبصره دار است. او می گوید همان طور که خدا
شریک ندارد منم دوست ندارم کسی پای
تلویزیونم بنشیند.

مینو آرزو دارد بعد از دیپلم بیابانگرد شود
و بقیه عمرش را در کویر لوت و کویر نمک و
یا کویری دیگر بگذراند. غذایش هم گوشت
شتر بی نمک باشد و دسرش علفی به نام
خارشتر. مهناز با یک حساب سرانگشتی به
این نتیجه رسیده اگر شصت سال عمر کند
می تواند بیست سالی را بیابان گردی کند و
امیدوار است در حول و حوش همان شصت
سالگی با چوپانی بیابانگرد که کلاهی نمدی
بر سر دارد ازدواج کند. او می گوید باید
سبیل های چوپان مثل سنبله گندم از بناگوش
در رفته باشد.

بهنوش که همیشه بالاترین نمره های
انشای کلاس به اسمش سند خورده و قطعه
ادبی زیاد دوست دارد می خواهد بعد از دیپلم
اسمش را عوض کند بگذارد «الیس»، رخت
سفر بربندد برود دنبال سرنوشتش در
سرزمین عجایب زندگی کند. بهرخ