پاورپوینت کامل پایت بشکند ۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پایت بشکند ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پایت بشکند ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پایت بشکند ۱۹ اسلاید در PowerPoint :
>
۵۶
می دونین چیه، من یکی که هیچ آرزویی ندارم. نه دوست دارم خانه بزرگی داشته
باشیم، نه دوست دارم پولدار بشیم، نه دوست
دارم لباس های قشنگ قشنگ و شیک و
پیک تنم کنم، نه دوست دارم هر روز
خوراکی های خوب و خوشمزه بخورم؛ نه …
من هیچ از این آرزوهایی که بقیه خیلی
دوست دارند، ندارم. من فقط از خدا
می خواهم پای «غلام قندوز» را بشکند. هر
جوری که خودش صلاح می داند. به خاطر
مرضیه مان. من آرزو می کنم یا پاهای «غلام
قندوز» بشکند یا خودش بگذارد از شهرمان
برود یک جایی دیگر.
راستش، دیروز، دمِ غروبی، یواشکی
همین حرف ها را توی گوش «قدقدقدا»
گفتم. «قدقدقدا»، هم جوجه ام است هم
عروسکم. چون من عروسک ندارم، بیشتر
وقت ها به جای عروسک باهاش
عروسک بازی می کنم. طفلکی، خودش که
حرفی ندارد. بهش گفتم: «ببین قدقدقدا، من
توی این دنیا فقط یه آرزو دارم. دوست دارم
پاهای «غلام قندوز» از وسط بشکند تا دیگر
طرف های خانه ما پیدایش نشود.» همین ها
را چند بار گفتم تا خوب توی گوشش برود.
«قدقدقدا» اما، هیچی نگفت. جیک هم نزد.
عوضش، همین جوری که تو بغلم جا خوش
کرده بود یک وری نگاهم کرد. بعد سرش را
انداخت پایین.
مرضیه ما ۱۱ سالش است. من، کامل ۶
سالم تمام نشده و علی مان دارد شیر
می خورد. ننه بابایمان از صبح تا شب کار
می کنند که ما را از آب و گل در بیاورند. بابا،
باربری می کند. یک گاری دارد که جنس های
مردم را این طرف و آن طرف می برد. ننه تا
کارش سبک می شود می رود خانه مردم
برایشان سبزی پاک می کند یا رخت و
لباس هایشان را می شوید. من خیلی
دوست شان دارم، هر دویشان را. اما آنها
می گویند حوصله هیچ کدام از ماها را ندارند.
لابد چون کارشان زیاد است این را می گویند.
چند وقت پیش، خودم شنیدم بابا به ننه
می گفت: «گل نسا دارم زیر بار زندگی کمر خم
می کنم.» اسم ننه من گل نسا است. آن روز
خیلی دلم برای بابا سوخت. با خودم فکر کردم
بارِ بابا خیلی خیلی سنگین بوده و وقت پایین
آوردن بارها کمرش درد گرفته. ننه آهی کشید.
در جوابش گفت: «چه کار می شود کرد؟» و بابا
را دلداری داد. مرضیه را من بیشتر از جانم
دوست دارم. او الان کلاس پنجم است.
درسش هم به کوری چشم دشمنان و «غلام
قندوز» حرف ندارد. مرضیه تا کارت صدآفرین
یا هزارآفرینی می گیرد می آورد نشان من
می دهد چون می داند خیلی خوشحال
می شوم. من به مدرسه نمی روم و مثل ننه و
بابا و علی، خواندن و نوشتن بلد نیستم. اما هر
وقت مرضیه مان کارت صدآفرین و هزارآفرین
می گیرد می خواهم از خوشحالی بپرم بالا.
همیشه کارت ها را به «قدقدقدا» نشان
می دهم. می خواهم او هم خوشحال باشد. اما
مواظبم به بهانه بوسیدن، کارت ها را نوک
نزند. چند سال پیش، وقتی بچه تر بودم، از
طرف مدرسه یک جفت کفش به مرضیه
جایزه دادند. به خاطر شاگرد اول شدنش. حالا
کفش ها برای او کوچک شده اند. ننه آنها را
گذاشته توی یک جعبه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 