پاورپوینت کامل شوکران طلاق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شوکران طلاق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شوکران طلاق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شوکران طلاق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
۸
بنیان خانواده در معرض خطر موریانه طلاق است. این موریانه به سرعت در حال
جویدن پایه های خانواده است و خانواده،
اولین هسته تمام نهادهای اجتماعی است.
تمام سنت ها، آداب و رسوم و فرهنگ از
طریق همین خانواده نسل به نسل به آیندگان
منتقل می شود. در صورت تزلزل بنیان
خانواده، در آینده ای نه چندان دور فرهنگ و
سنت به فراموشی سپرده خواهد شد.
در عصر ما، ازدواج که عامل اصلی
تشکیل هسته نخستین خانواده است، گاه
بسیار عجولانه صورت می گیرد و عجولانه تر
از آن، طلاق هایی است که با درگیری و سلب
اعتماد زوجین نسبت به یکدیگر، تار و پود
خانواده را از هم می گسلد و راه را برای
موریانه ها باز می کند.
پیش از این، طلاق جزو یکی از
هراس انگیزترین الفاظی بود که کسی حتی
علاقه ای به بر زبان آوردن آن نداشت. طلاق
پدیده ای مذموم بود که خیلی ها با شنیدن آن
راهشان را کج می کردند، ولی به نظر می رسد
گزارشی از آسیب شناسی اجتماعی زنان
در مبحث طلاق و پیامدهای آن
که امروزه طلاق یکی از آشناترین الفاظی
است که در هر خانواده ای طنین
انداخته است.
تساوی حقوق
در این گزارش قصد داریم ابتدا با حقوق
زنان، مبحث طلاق را باز کنیم و سپس به
انواع، موجبات و … آن بپردازیم.
قانون حمورابی، قدیمی ترین قانون مدنی
است که چهارهزار سال پیش برای اولین بار
در باره طلاق سخن گفته است.
در ایران، چین، هند، یونان و روم متمدن
قدیم، زن به صورت برده خرید و فروش
می شد و چیزی به اسم طلاق به شکل
امروزی نبود.
حتی اعراب جاهلی بدون هیچ قید و
شرطی به راحتی از همسر خود جدا می شدند
و هیچ حقی به زنان تعلق نمی گرفت.
پس از اسلام، زن دارای دو حق
اختصاصی مالی و معنوی در ازدواج شد.
حقوق مالی وی مهریه، صداق و یا همان
کابین است، همراه با نفقه زندگی زن.
خوش رفتاری مرد، ایجاد رفاه و امنیت، رعایت
حقوق همسری و ساعات استراحت شب و
روز را در کنار وی بودن و …، هم از جمله
حقوق معنوی زنان شد.
اسلام زن و مرد را از لحاظ انسانی
مساوی شمرد و آن دو را مانند هم در برابر
خداوند مسئول دانست و راه کمال و سعادت را
بر هر دو گشود. قرآن در آیات بسیاری از
جمله «آل عمران» و «نساء» تأکید می کند که
مردان و زنانی که کارهای شایسته انجام دهند
و مؤمن باشند وارد بهشت می شوند و هیچ
عملی، چه از زن و چه مرد بی پاداش
باقی نمی ماند.
حقوق زن در قانون اساسی
جمهوری اسلامی ایران
در نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران،
زنان و مردان از لحاظ حقوق اساسی، حقوق
تجارت، حقوق اداری و مقررات استخدامی و
تأمین اجتماعی، حقوق مالیاتی، فرهنگی و
آموزشی، حقوق سیاسی و اجتماعی و … با
هم برابرند.
بنا بر اصل بیستم قانون اساسی
جمهوری اسلامی ایران، فرقی بین حقوق زن
و مرد نیست مگر در جایی که اسلام تفاوت
قائل شده باشد. که اختصاص حق طلاق به
مرد یکی از تفاوت های حقوقی می باشد.
متأسفانه در عمل، حقوق زنان در بسیاری از
جهات پایمال می شود. چه بسا قوانین حقوقی،
جای خود را به قوانین اجتماعی می دهند و
جامعه خواه ناخواه بنا به عرف و سنت، زنان را
مورد تبعیض قرار می دهد. این سنت ها و
فرهنگ غالب باعث شده است تا برخی زن را
به عنوان جنس دوم بپذیرند و بر این اساس
مردان در خانواده و اجتماع حرف اول و آخر
را بزنند.
هر چند قانون اساسی در اصل بیست و
یکم، دولت را موظف می داند که حقوق زنان
را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی
تضمین کند، ولی در عمل معمولاً ظلمی
آشکار در حق زنان روا می شود.
در بندهای این اصل، دولت موظف است
زمینه های مساعد برای رشد شخصیت زن و
احیای حقوق مادی و معنوی او فراهم کند. از
مادران خصوصا در دوران بارداری و حضانت
فرزند، حمایت کند. دادگاه صالحی برای حفظ
کیان و بقای خانواده ایجاد کند. زنان بیوه و
سالخورده و بی سرپرست را بیمه کند و در
صورت نبودن ولیّ شرعی، قیمومیت فرزند را
به مادران شایسته اعطا کند.
اما از تدوین قانون، تا اجرای آن در
خانواده و دادگاه راه درازی در پیش است.
او دیگر سخن نخواهد گفت
صبح/داخلی/مجتمع خانواده شهید
بهشتی قم
در را که باز می کنیم خورشید می میرد.
همه جا چون سالن سینما تاریک است.
قدری می ایستیم و کم کم بازیگران فیلم
طلاق در مقابل مان جان می گیرند. راهروها و
راه پله ها تنگ و تنگ تر می شوند تا ما و دیگر
نقش آفرینان این فیلم را به طبقه دوم
بکشانند. در میان پله های تاریک و نفس گیر
مجتمع، فقط به این فکر می کنیم که عاقبت
فیلمنامه طلاق به کجا خواهد انجامید و چرا
این فیلم پایان خوشی ندارد!
دیگر به تاریکی عادت کرده ایم ولی گرما
هنوز آزارمان می دهد. برق طلاق خاموش
است و بازیگران در انتظار مشاور کارگردان،
خسته و خاموش پشت در واحد مشاوره
خشک شان زده است.
در انتهای راهرو، نزدیک آخرین پنجره
بسته دنیا، زنی جوان رو به دیوار ایستاده و
اشک می ریزد. به طرفش نمی رویم بلکه به
سویش پر می کشیم تا هر چه زودتر وی را از
آن حزن اندوهبار بیرون بکشیم و زندگی اش
را به پرده اکران بگذاریم.
می نشیند؛ روی یکی از همان
نیمکت های رنگ پریده می نشیند و در جواب
اولین سؤالات مان می گوید بار سومی است که
به دادگاه آمده است. بار اول برای نوشتن
دادخواست آمده ولی به دلیل ناآشنایی با
مراحل کار و عدم تکمیل پرونده مجبور شده
است دو بار دیگر بیاید و حال آمده است و
پشت درِ اتاق مشاوره مجتمع در انتظار
نوبتش است.
از مشکلش می پرسیم و او جواب
می دهد: «مشکل همیشه با ماست ولی
چشم هایمان را بسته ایم تا از آن فرار کنیم.
وقتی سیزده سالم بود، پدرم مرا به عقد
مردی در آورد که از آدمیت بویی نبرده بود،
عیاش بود و معتاد و صد البته پولدار! همین
پولش موجب شد که پدر و مادرم دهان شان
بسته شود. هر چه بعد از عقد به آنها گفتم این
مرد معتاد و خوشگذران است، گفتند عوضش
پول دارد. ببین چه طلا و لباس هایی برایت
می خرد! کدام یک از دخترعموهایت رنگ
چنین چیزهایی را دیده اند.
بعد از دو سال بالاخره مرا به خانه اش
برد. سه سال در خانه آن مرد، بدبختی
کشیدم تا اینکه با بخشیدن همه حق و
حقوقم از او جدا شدم.»
می پرسیم اگر طلاق گرفته، پس چرا
مجددا به مجتمع مراجعه کرده است و او
جواب می دهد:
«دوباره شوهر کردم. بعد از طلاق، مادر و
مادربزرگم مدام می گفتند تا وقتی توی این
خانه هستی لگد به بخت بقیه دخترها
می زنی؛ هر طور که شده باید دوباره شوهر
کنی تا خواهرها و برادرهایت بتوانند
آبرومندانه ازدواج کنند. اما این حرف ها توی
گوشم نمی رفت. کتکم می زدند اما شوهر
نمی کردم. شروع کرده بودم به درس خواندن
تا اینکه دیپلمم را گرفتم و رفتم کلاس
خیاطی و گلدوزی.
در یکی از این کلاس ها با خانمی دوست
شدم و او کم کم پایش به خانه ما باز شد و مرا
برای برادرش خواستگاری کرد. خانواده این
پسر برعکس شوهر اولم، بسیار محترم و
تحصیل کرده بودند. دوستم اصرار داشت که
حتما با برادرش ازدواج کنم و برادرش جوانی
۲۵ ساله بود و معقول. همه چیز را به شوهر
آینده ام گفتم، شنید و گفت این چیزها ملاک
خوشبختی نیست، اصل، دوست داشتن
طرفین است و بس. گفت اصلاً برایش مهم
نیست که من مطلّقه ام و حاضر است به خاطر
من جلوی همه بایستد.
خیلی خوشحال بودم. پدر و مادرم هم با
شادی برای بار دوم مرا روانه خانه بخت
کردند. همسرم را دوست داشتم ولی همیشه
می ترسیدم …»
لابد آخرش هم این ترس دامنگیرتان
شد؟
بله. دو سال زندگی شیرینی داشتیم و
من همیشه خدا را شکر می کردم. نمی دانم چه
شد که ناگهان ورق برگشت. شوهرم شروع به
ایرادگیری کرد. مدام اذیتم می کرد و به من
می گفت ناکام شدم، حسرت به دل شدم.
خودش می دانست که مجبورم با او بسازم و
نمی توانم به خانه پدرم برگردم، لذا بیشتر و
بیشتر اذیتم می کرد و دائم به من توهین
می کرد. می گفت هر وقت به خانه می آید و مرا
می بیند، حالش بد می شود. می گفت انسان
جایز الخطاست، می گفت غلط کردم با تو
ازدواج کردم.
می گفتم من که از اول همه چیز را به او
گفته ام، اما حرفش فقط یک چیز بود؛
می خواست طلاق بگیرم. بارها و بارها
التماسش کردم، گریه کردم تا به خاطر آبروی
من و خانواده ام کوتاه بیاید، اما روز از نو و
روزی از نو.
شب و روزم در هول و هراس می گذشت.
بعد از پنج سال با یک بچه، چکار می توانستم
بکنم. هر چه گفتم راضی هستم برود یک زن
دیگر بگیرد ولی مرا طلاق ندهد، رضایت
نداد. می گوید باید از این خانه بروی. بچه را
هم به تو نمی دهم تا مثل خودت سرخورده
بار بیاید. اما من یک مادرم و از فکر غم دوری
از پسرم دارم دیوانه می شوم.
می پرسیم تا به حال به نزد روانشناس و
یا مشاور رفته است و او می گوید:
«رفتم، بارها و بارها؛ ولی گفتند باید
شوهرت هم بیاید، ولی او نمی آمد. آخرش هم
آنها گفتند خودت برو و درست و حسابی
بشین و حرف هایت را بزن. هر چند مدتی بود
که دیگر با من حرف نمی زد، ولی التماسش
کردم تا حرف هایم را گوش کند و بگوید در
این پنج سال چه کوتاهی و بی احترامی به او
کرده ام که این طور اذیتم می کند. می دانید چه
گفت؟ گفت تو زن خیلی خوبی هستی، من
حتی حاضرم پیش فامیل و حتی توی دادگاه
بگویم که تو خیلی خوب هستی، ولی من
اشتباه کردم که با یک مطلّقه ازدواج کردم.
اصلاً احساساتی شدم و تحت تأثیر
حرف های خواهرم با تو ازدواج کردم. اما
دیگر نمی خواهم تا آخر عمر پای این
اشتباه بسوزم.»
از خانواده هایتان کمک نگرفتید؟
اصلاً کسی نمی داند که ما با هم
مشکل داریم. دو سال است که دلم خون
است ولی ماجرا را به کسی بروز نداده ام.
شوهرم جلوی مردم طوری با من رفتار
می کند که همه فکر می کنند ما خیلی
خوشبختیم. حالا اگر کسی بفهمد، به ریش
من و خانواده ام می خندد. هر چند شوهرم به
بهانه های مختلف مرا اذیت می کند ولی هنوز
حاضرم کنیز او باشم، به شرطی که مرا
طلاق ندهد.
الان سه ماه است که شوهرم حتی
کلمه ای با من حرف نزده است. قبل از آن هم
گفت این را بدان که داری عمرت را در خانه
من هدر می دهی و من تا آخر عمرم دیگر
حتی یک کلمه با تو حرف نخواهم زد تا
خودت خسته شوی و بروی. حالا دیگر واقعا
خسته شده ام. آمده ام دادخواست طلاق بدهم،
اما می دانم اگر مادرم بفهمد حتما سکته
می کند. کاش می مردم و دوباره انگشت نمای
خاص و عام نمی شدم!
چهره نه چندان زیبای زن دوباره بستر
اشک هایش می شود و ما شعله هوس مرد را
که روی سرِ زن زبانه می کشد، می بینیم
و برمی خیزیم.
ایجاب و ایقاع
انجام عقد نکاح بر خلاف تصور عموم
مردم با پیشنهاد مرد و پذیرش زن نیست.
ازدواج از نظر ماهیت حقوقی و فقه اسلامی،
نوعی «ایجاب» است؛ یعنی زن ابتدا جمله
عقد را انشاء می کند و سپس مرد اعلام قبول
می کند و مجموعه این ایجاب و قبول عقد
است. ابتدا زن می گوید خودم را به همسری
تو در آوردم و مرد با گفتن «قبول کردم» آن را
محقق می کند.
بر خلاف عقد نکاح که با توافق زوجین،
منعقد می شود، طلاق «ایقاع» است؛ یعنی
فقط در اختیار مرد است و با اراده او
واقع می شود.
حتی در طلاق به درخواست زن و طلاق
توافقی، این مرد یا وکیلش است که در نهایت
باید صیغه طلاق را اجرا کند. صیغه طلاق و
منحل شدن عقد، یک عمل حقوقی
یک جانبه است که فقط از سوی مرد
امکان پذیر می باشد.
فقها بنا به آیات و روایاتی از جمله آیه
۲۲۷، ۲۳۱، ۲۳۲ و ۲۳۶ سوره بقره، آیه ۴۹
سوره مبارک احزاب، همچنین حدیث نبوی
«الطلاق بید من اخذ بالساق؛ طلاق به
دست مرد است» طلاق را فقط به دست
مرد می دانند.
البته در تربیت اسلامی بنا بر این است
که مردِ متدین و معتقد به مقررات دین اسلام
هرگز نتواند به همسر خود ظلم کند و او را از
روی هوسرانی و بدون اینکه گناهی مرتکب
شده باشد، طلاق دهد.
امام صادق(ع) می فرمایند: «هیچ حلالی
در نزد خداوند بدتر از طلاق نیست و خدای
متعال شخصی را که به جهت هوسرانی به
طلاق های پی در پی روی می آورد به سختی
دشمن می دارد.» پس طلاق در اسلام از نظر
اخلاقی فقط محدود به مواردی می شود که
ادامه زندگی مشترک، اصلاً امکان پذیر نبوده و
منجر به جنایت و فساد شود. بگذریم از اینکه
امروزه با وجود رنگ باختن ارزش ها و با
گذشت زمان و تغییر فرهنگ و بی توجهی به
امور دینی، طلاق امری شایع شده و بر خلاف
دوران صدر اسلام که طلاق یک شکست
اجتماعی برای مرد بود، گاه نشانه نوعی تمّول
و قدرت مرد است! اما زنان حتی در صورت
مورد ظلم واقع شدن و تقاضای طلاق، باید
موافقت همسر خویش را برای طلاق کسب
کنند یا قاضی شرع، طلاق ولایی دهد. البته
برخی از فقها، در صورت درخواست طلاق از
طرف زن و پس دادن مهریه (طلاق خلع) بر
مرد واجب می دانند همسرش را طلاق دهد
ولی این نظریه به ویژه در دوره معاصر کمتر
مورد توجه قرار می گیرد.
سرطان طلاق، زندگی را فلج می کند
در آمریکا طلاق گرفتن برای زنان، به
آسانیِ صورت می گیرد؛ اما باید دید این آزادی
و آسایش، با امنیت و آرامش نیز همراه است.
سرطان طلاق با سرعت سرسام آوری
سلول های خانواده جهان را فلج می کند. در
همان آمریکا که یکی از کشورهای پرطلاق
دنیاست، آمار مربوط به طلاق و مراجعات
زنان به روانشناس و روانکاو و پناه بردن آنان
به الکل، مواد مخدر، خودفروشی و خودکشی
روز به روز افزایش می یابد. زن غربی به تبع
تأثیراتی که از جامعه اش می گیرد دیگر پای بند
خانواده نیست و طلاق، راحت ترین راه برای
جدایی او از همسرش است.
حتی در کانادا و آلمان و برخی از
کشورهای دیگر برای اینکه زنان با سهولت
بیشتری بتوانند از همسران شان جدا شوند، از
طریق اینترنت و یا نامه، بدون حضور در
محاکم قضایی می توانند خودشان را
مطلّقه کنند!
این راحتی در مطلّقه شدن زنان در اروپا
و آمریکا، هیچ تضمینی برای خوشبختی زن
در پی ندارد. هر طلاقی، طلاق دیگری را در
پی دارد. بر طبق آمار اتحادیه اروپا در سال
گذشته میلادی، طلاق در بلژیک و سوئد
بیداد می کند. همچنین طبق آمار این اتحادیه
میزان طلاق در دو دهه گذشته در اروپا ۴۲
درصد افزایش یافته است. در انگلیس ۴۱ زنان
زیر پنجاه سال بدون ازدواج، با مردان زندگی
می کنند و ۳۱ زنان زیر چهل سال، زندگی بدون
ازدواج را تجربه می کنند. هر چند این زندگی و
آشنایی کامل پیش از ازدواج نیز نتوانسته
است به آنان در شناخت یکدیگر کمک کند،
چرا که پژوهشگران دریافته اند زوج هایی که
پیش از ازدواج با هم زندگی می کنند، دو برابر
زوج هایی که پس از ازدواج با هم زندگی
می کنند، از هم جدا می شوند.
اما اینجا غرب نیست، اینجا شرق است.
گوشه ای از شرق اسلامی که پر از سنت های
ایرانی و فرهنگ اسلامی است. اسلام
می کوشد که جوانان را به ازدواج راغب کند و
در ادامه، راههای طلاق را محدودتر کند تا
زن و مرد با کوچک ترین بهانه ای، به سراغ
طلاق نروند.
هر چند نمی توان به یکباره راه را بر
طلاق بست؛ زنان و مردان از لحاظ جسمی و
روحی، تفاوت هایی با هم دارند که حتی در
صورت انتخابِ صد در صد درست در هنگام
ازدواج، ممکن است در ادامه زندگی درگیر
مشکلاتی شوند و مسائل اجتماعی نیز به آن
مشکلات دامن بزنند. پس همیشه باید راهی
برای بازگشت وجود داشته باشد. پس طلاق
در شرع و قانون یک راه علاج نهایی است
برای وضعیتی غیر قابل علاج نه اینکه با بروز
کوچک ترین درگیری، این علاج نهایی، اولین
علاج شود!
طلاق مرد فقیر
عصر/داخلی/دفتر مشاوره حقوقی
در خیابان کریم خان زند، به دفتر
مشاوره ای که وابسته به شرکت نفت است،
قدم می گذاریم. اتاق مشاوره پروفسور
«محمدحسین فرجاد»، مشاور حقوقی و
آسیب شناس مسائل اجتماعی در طبقه سوم
است. اتاقی در نهایت سادگی، با یک میز و
چند صندلی و کاناپه، همراه با کتاب ها و
جزواتی که در کتابخانه چیده شده است.
ایشان علی رغم صدای خشنی که در
پشت تلفن دارد، لحن صمیمانه ای دارد و با
خونگرمی ما را می پذیرد، هر چند سؤالات ما
گاه طولانی تر از جواب های کوتاه پروفسور
است و او وقت بیشتری برای پاسخگویی به
خواسته های حقوقی ما ندارد.
ابتدا از وی می خواهیم بحث طلاق را
بشکافد و ایشان طوری حرف می زند که
معلوم می شود هر روز با موارد بسیاری در باره
طلاق درگیر است.
ـ اول از همه به کتابی از خودم به نام
«آسیب شناسی ستیزه های خانواده و طلاق»
اشاره کنم که مراجعه به آن برای شما کارساز
است. این کتاب اصولاً تحقیقی است در باره
طلاق، علل و عوارض و اثرات ناشی از طلاق
و روش های پیشگیری از آن، که با جدول و
نمودار، ارائه شده است. طلاق یک پدیده و
رفتاری ضد اجتماعی است. هنجار نیست
بلکه یک نابه هنجار است. با وجود اینکه
طلاق در مذهب ما کراهت دارد و یک حلال
مکروه است ولی متأسفانه روند آن رو به رشد
است. در تهران هر سال در حدود ۲۰ درصد
از ازدواج ها به طلاق منجر می شود و این با
توجه به بافت فرهنگی اجتماعی و مذهبی ما
غیر قابل هضم است.
از نظر شما چه عواملی موجب
طلاق می شوند؟
عدم شناخت طرفین، عدم تفاهم،
تفاوت های فکری، رفتاری، طبقاتی،
آیبیولوژیکی و یا همان اندیشه ای، و تفاوت در
معیار ارزش ها. مثلاً یک خانواده یک سری
چیزها را ارزشمند می داند و خانواده دیگر
برای آنها ارزش قائل نیست.
عدم شناخت دقیق زن و شوهر، عدم
آشنایی پسر و دخترها، دخالت های بی جای
والدین، نداشتن فرهنگ گفتگو در هنگام بروز
مشکل، نداشتن تفکر منطقی در برخورد
صحیح در مسائلی که بین زن و شوهرها به
وجود می آید، از جمله موارد اختلاف است.
مشکل اقتصادی هم جای خودش را
دارد. در حال حاضر بیشتر ازدواج هایی که
صورت می گیرد، با حمایت والدین هر دو
طرف همراه است و اگر والدین، دست از
حمایت خود بکشند، زندگی جوان ها
مختل می شود.
به نظر شما آیا زنان و مردان به راحتی
با طلاق کنار می آیند؟
وقتی امری در جامعه زیاد اتفاق
می افتد، ننگین بودنش را از دست می دهد.
امروزه مردم خیلی راحت ازدواج می کنند و
خیلی راحت از هم جدا می شوند و این برای
قوام و ثبات خانواده، پدیده نامطلوبی است.
طلاق یک پدیده غیر قابل پذیرش اجتماعی
است که آسیب شناسان، روانشناسان،
متخصصین تعلیم و تربیت و مشاورین باید
روی آن کار کنند تا شرایطی فراهم شود که
قبل از ازدواج، شناخت کامل بین زن و شوهر
و خانواده هایشان توأما به وجود آید. هر چند
طلاق دیگر در نظر برخی از مردم زشتی
گذشته را ندارد.
رسانه ها هم در تغییر هر پدیده اجتماعی
نقش اساسی دارند و باید سریال هایی با
موضوع طلاق و تبعات آن ساخته شود.
زن پس از طلاق دچار افسردگی و
اضطراب و پرخاشگری می شود. اگر بچه ای
هم باشد که مصیبت واقعی است. حتی
بچه هایی که پدر و مادر دارند به بزهکاری
کشیده می شوند، آن وقت تصور کنید که یک
کودک بی سرپرست و یا کودکی که نزد اقوام
و ناپدری و نامادری بزرگ شده است،
ممکن است در آینده با چه مشکلاتی
روبه رو باشد.
وقتی از پروفسور فرجاد می پرسیم آیا
راهی برای آموزش جوانان پیش از ازدواج
وجود دارد یا نه، این طور پاسخ می گوید:
من پیشنهاد می کنم که در مدارس،
واحدی با عنوان رودررویی با مشکلات
خانوادگی ایجاد شود. من کتابی با عنوان
«رودررو با مشکلات و اختلالات روانی
رفتاری در خانواده» دارم، که می تواند مناسب
سن دانش آموزان دبیرستانی باشد.
در ضمن باید مراکز مشاوره ای تأسیس
کرد تا جوانان مجرد در آنجا احساس
مسئولیت را یاد بگیرند. جوانان در خانواده
همه چیز برایشان مهیاست ولی وقتی وارد
زندگی مشترک می شوند، باید خودشان
احساس مسئولیت کنند. بارداری،
ناراحتی های دوران حاملگی، دردهای زایمان
و پس از زایمان، مراقبت از بچه و …
مشکلاتی هستند که دختران هیچ تجربه ای
در مورد آن ندارند و حتی گاهی آمادگی قبول
این مسئولیت های مهم در آنها نیست.
فکر می کنم در حال حاضر بیشتر
ازدواج ها علاوه بر اینکه بدون شناخت
صورت می گیرد، در ادامه موجب سردی و
بی روحی خانواده شده و مشکلات اجتماعی
دیگری ایجاد می کند. پس لازم است که حتما
مشاوره قبل از ازدواج صورت بگیرد. آدم ها
باید از لحاظ شخصیتی چک شوند. به فرض
اگر یک نفر پرخاشگر است، طرف مقابلش
باید پذیرش پرخاشگری او را داشته باشد. اگر
هر دو پرخاشگر باشند و یا همدیگر را تحمل
نکنند، پس از ازدواج، دائم در ستیز با هم
خواهند بود.
وقتی مشکلی در خانواده ای متولد
می شود، به اصطلاح عامیانه می گویند زن و
شوهر باید مثل آستر و لایه لحاف باشند و
همدیگر را حفظ کنند. اگر مرد و زن هر کدام
بخواهند راه خودشان را بروند، مشکل به
طلاق ختم می شود. حتی همه جدایی ها هم
طلاق نیستند. گاهی زن و شوهر هنوز در عقد
هم هستند و زیر یک سقف زندگی می کنند
ولی هیچ رابطه احساسی با همدیگر ندارند.
این کار هم مثل طلاق است و حتی افراد،
بیشتر از طلاق آسیب می بینند. پس هم
طلاق و هم جدایی در یک خانه و هم تنها
بودن یکی از زوجین، از جمله عواملی است
که زندگی زن و مرد را دچار آسیب می کند. اما
اگر اینها قبل از ازدواج، مشاوره ای داشتند،
حتما مشکل شان در زندگی کمتر می شد.
از تجربیات خودتان در مورد
سوژه هایی که به طلاق منجر شده
است، بگویید.
تحقیقی در مورد علل روانی و
اجتماعی طلاق و عوارض آن در سراسر
کشور انجام داده ام. برای این تحقیق با
پژوهشگران به دادگاههای مختلف می رفتم.
در یکی از این دادگاهها زن و شوهری آمده
بودند که پس از چند جلسه بالاخره حکم
طلاق را گرفتند. دو بچه هم داشتند که
نمی دانستند پیش مادرشان بمانند و
یا پدرشان.
من از این زن و شوهر سؤال کردم که چرا
می خواهید از هم طلاق بگیرید. مرد گفت:
«چون آنقدر خجالت کشیدم که دست خالی
به خانه آمدم، دیگر نمی توانم تحمل کنم.»
هر چند به نظر من این دلیل موجه نبود
و آن مرد می توانست به جای کار تخصصی
خودش به کاری پایین تر از سطح کاری اش
بپردازد و حتی کارگری کند. از زن پرسیدم که
او چرا طلاق می گیرد و وی گفت: «من طلاق
نمی خواهم، شوهرم مرا طلاق می دهد.»
در کتاب «آسیب شناسی ستیزه های
خانواده»، واژه ای برای طلاق درست کرده ام
با نام «طلاق مرد فقیر»؛ یعنی طلاقی که در
اثر فقر اتفاق می افتد. البته این به این مفهوم
نیست که افراد مرفّه طلاق نمی گیرند.
به نظر شما این جمله درست است که
زن باید با لباس عروس به خانه شوهر برود و
با کفن بیرون بیاید؟
در بعضی خانواده ها طلاق ننگ است.
در خانواده خودِ ما طلاق ننگ است. حتی در
مذهب کاتولیک ها، طلاق کاملاً ممنوع است
اما در یک شرط، حتی در آن فرقه متعصب
هم طلاق مجاز است. اما نمی توان گفت که
نباید طلاق در جامعه باشد. به فرض اگر زن و
مردی دچار پارانوئید یا سوء ظن باشد و یا
دچار روان پریشی باشد، و شریکش نتواند او را
تحمل کند، می تواند طلاق بگیرد. این افراد
به پزشکی قانونی فرستاده می شوند و در آنجا
تست اختلال روانی انجام می شود. اضطراب،
افسردگی، پرخاشگری، روان پریشی، ترس و
هر ناراحتی روحی دیگری در آنجا تشخیص
داده می شود.
وجود هر یک از این موارد در یکی از
زوجین مشمول حکم طلاق می شود؟
افسردگی، اضطراب و وسواس موجب
حکم طلاق نمی شود.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 