پاورپوینت کامل نگاه و دیگر هیچ ۴۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نگاه و دیگر هیچ ۴۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاه و دیگر هیچ ۴۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاه و دیگر هیچ ۴۴ اسلاید در PowerPoint :
>
۷۴
فیلم: گاهی به آسمان نگاه کن
نویسنده: فرهاد توحیدی
کارگردان: کمال تبریزی
توسلی و … بازیگران: رضا کیانیان، احمد آقالو، هانیه
است»، «مهر مادری»، «شیدا»، «فرش باد»، پس از «مسلخ عشق»، «لیلی با من
«پایان کودکی»، «دوران سرکشی» و …،
«گاهی به آسمان نگاه کن»، به پرونده کارهای
سینمایی و تلویزیونی «تبریزی» نگاه می کند.
گویا قرار است با دیدن این فیلم ما هم
گاهی به آسمان نگاه کنیم تا زیادی در زمین و
وسوسه های زمینی غرق نشویم. هر چند
گاهی لازم است در کارهای زمینی و زمینیان
دقیق شویم و بعد به آسمان نگاه کنیم و درِ
راز و نیاز و گِله و گلایه را بگشاییم.
این فیلم حول محور «هاتف» می چرخد،
اویی که می تواند به گونه ای نماینده
ملک الموت و یا حتی خود او باشد که از
آسمان به زمین آمده است. شاید هم
«هاتف»، تنها روح پاکی است که وظیفه اش
فقط خدمت به زندگان دم مرگ است تا آنها را
در لحظات پایانی عمر هدایت کند. این جناب
«هاتف» بر خلاف تصورات احتمالی
مخاطبان، اصلاً چهره ای وحشتناک ندارد
بلکه حتی دوست داشتنی و به گونه ای پر از
رمز و راز است. وی بر هر کسی که لحظه
مرگش نزدیک است، ظاهر می شود و حرف
در دهان مردگان آینده می گذارد. «هاتف»
سخنان خودش را به مردم القا می کند و آنها
ناخواسته مطابق این هاتف غیبی عمل
می کنند تا توبه کنند و زودتر به رستگاری
برسند. گویا «تبریزی» قصد دارد به همین
طریق نشان دهد که انسان به این گونه از
معنویات و مسائل غیبی الهام می پذیرد و در
هنگام مرگ، حتی شاید ناخواسته به یاد
خداوند می افتد.
البته پرداختن به طبیعت و عالم ماورای
طبیعت و ادغام آنها در یکدیگر، سوژه
بسیاری از فیلم های ایرانی و خارجی است و
از این نظر نکته تازه ای در این فیلم به چشم
نمی خورد؛ اما زیبایی «گاهی به آسمان نگاه
کن»، در نگاه متفاوت و منتقدانه فیلمساز به
مسائل اجتماعی کشور است. پرداختن به
مرگ و جهان پس از مرگ در فیلمی که
اختصاص به جنگ و جانباز دارد، جای تأمل
بسیاری دارد. فیلمی که یادآور آخرت است و
پر از تصاویری است که به بیننده می گوید
کارنامه اعمالش می تواند به راحتیِ جابه جا
کردن یک دستمال در دست شخصیت های
فیلم، از این دست به آن دست برود. فیلمی
که تیتراژ خاص خودش را دارد و همه چیز در
زمینه ای کاملاً سیاه حک می شود و حتی
انا للّه و انا الیه راجعون به جای بسم اللّه
الرحمن الرحیم معمول، در شروع همه
فیلم ها، آغازگر این اثر است.
«تبریزی» در آخرین کارش، در میان
ارواحی که شخصیت های اصلی فیلم هستند،
از وضعیت نابسامان بازماندگان جنگ پرده
برمی دارد و همه چیز در آمیزه ای از خیال و
واقعیت در برابر دیدگان مخاطب عیان
می شود.
کارگردان در «گاهی به آسمان نگاه کن»،
بسیار جسورانه عمل کرده و محافظه کاری را
به کناری گذاشته است، همان طور که سال ها
قبل در «لیلی با من است» همین کار را برای
اولین بار در سینمای جنگ ایران کرد.
فیلمساز از وضعیت بنیاد جانبازان،
بسیجیان، رزمندگان، شهدا و مفقودالجسدها،
جانبازان، مسئولان امور کشوری، سانسور در
ادبیات، تبلیغات به نفع دولت، رشوه گیران
مذهبی نما، فساد مالی ادارات دولتی و غیر
دولتی و … سخن می گوید و انتقاد می کند. وی
دائم کد می دهد و مشکلات سیاسی و
اجتماعی و مهم تر از آن، معنوی و عقیدتی را
به تصویر می کشد تا ما متوجه برزخی که به
واسطه اعمال مان در آن گرفتار خواهیم شد،
بشویم؛ برزخی که «هاتف» ما را برای ورود به
آن آماده می کند.
«گاهی به آسمان نگاه کن»، هم پرده
جلوی سانسورچیان را کنار می زند و هم پرده
از حجاب مادی برمی دارد و حقایق آن جهانی
را نشان مان می دهد. پرده بهشت و جهنم
ابتدا توسط «هاتف» در مقابل دیدگان
شخصیت های فیلم قرار می گیرد و در پایان،
همین پرده توسط «اصغر» جلوی دید عموم
مخاطبان فیلم قرار می گیرد؛ ولی گویا همه ما
چون رهگذران کنار پرده، بی توجه به مرگ
هستیم و پرده خوان هر چه می کند کسی
حواسش به لحظات واپسین حیات و آخرت
نیست. پرده خوان هم کسی نیست جز همان
«اصغر» که دستیار «هاتف» است؛ رزمنده ای
که فقط به خاطر شهید شدن به جبهه رفته
است و نه برای دفاع از کشورش. او شنیده که
باید به جبهه رفت تا شهید شد، لذا هیچ کاری
برای حفظ جانش نکرده و حال مجبور است
به گفته «هاتف» تا هشتاد سالگی که عمر
واقعی او در جهان زندگان بوده، در برزخ دنیا
آواره باشد و مردمان دم مرگ را کمک کند و
سپس ارواح پلید را به کوتوله های سرخ پوش
و سرخ گون جهنم بسپارد.
«اصغر» که هنوز جنازه اش پیدا نشده
است، آرزو می کند کاش روزی جنازه او هم در
میان کاروان شهدا تشییع می شد تا لابد روح
او هم بتواند مانند دیگر شهدا روی تابوتش
بنشیند و به تشییع کنندگان بنگرد!
البته این فیلم فقط به ارواح جنگ ایران
محدود نمی شود، بلکه روح یک سرباز هندی
و روسی نیز در کنار «اصغر» هستند که به
زعم کارگردان، ارواح خوبی می باشند و در
جبهه های کشور خودشان جنگیده اند.
کارگردان هم با نمایی سه نفره از این سه
رزمنده شرقی ایرانی، روسی و هندی در
لباس های جنگی خودشان، نشان می دهد که
ارواح هشداردهنده به زندگان و مردگان در هر
دین و ملیتی یافت می شوند.
حضور دوباره «هاتف» در روی زمین و
مخصوصا رفتن وی به آسایشگاه جانبازان،
ظاهرا بهانه ای جز وجود «هانیه» و دکمه
گمشده لباس او ندارد، دکمه ای که در شروع
فیلم در دست «هاتف» است و «هانیه» به
دنبال آن می گردد و در پایان فیلم «هاتف»
دکمه را به آسمان پرتاب می کند. گویی تمام
فیلم لحظه ای بیش نبوده و آن لحظه هم
فقط تلاش «هانیه» برای رسیدن به روح
دلداده اش بوده است.
آسایشگاهی که «تبریزی» به ما نشان
می دهد پر از دست و پای مصنوعی است.
یکی از جانبازان، دو دستش را از دست داده و
یکی از هر دو پا معلول است، یکی فقط نماز و
دعا می خواند و دیگری دائم در حال رقص و
شادی است. یکی چون مجسمه ای ساکت در
خود فرو رفته است و دیگری فقط شعار
می دهد و سر و صدا می کند. یکی فقط با
کامپیوتر کیفی اش ور می رود و یکی شیفته
تیم سرخ پوش فوتبال است، دیگری سرطان
دارد و اتفاقا همین یکی که سرطان دارد،
«بهمن» است و دلدار «هانیه».
«هانیه»، پرستار دوران جنگ بوده که در
بمباران شهید شده و حال روحش لحظه ای
«بهمن» را رها نمی کند و از بدقولی های او
می گوید و اینکه مرد جماعت را برای زیر
قول زدن ساخته اند و اینکه «بهمن» چرا به
وعده اش وفا نمی کند و این همه در مقابل
بیماری کشنده اش مقاومت می کند. «بهمنی»
که در جبهه نمی گذاشت «هانیه» به زخم
پایش دست بزند، حالا دلش زخم است و از
وضعیت بد آسایشگاه و مسئولان آن می نالد و
حواسش به عشق «هانیه» نیست و روح
«هانیه» مجبور است تا عروج روح «بهمن»
به جانبازانی کمک کند که به حال خود رها
شده اند و کسی به آنها رسیدگی نمی کند
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 