پاورپوینت کامل دست بر زانو نهیم و برخیزیم ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دست بر زانو نهیم و برخیزیم ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دست بر زانو نهیم و برخیزیم ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دست بر زانو نهیم و برخیزیم ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۵۴

گفتگویی با دکتر سیده فاطمه شبیری زنجانی

اشاره:

استاد محترم، حضرت آیت اللّه حاج
سیدموسی شبیری زنجانی، فرزند مکرّم
حضرت آیت اللّه مرحوم حاج سیداحمد
زنجانی رحمه اللّه علیه، از فقهای برجسته و
شناخته شده حوزه علمیه قم اند که مراتب
علمی و پرهیزکاری ایشان مورد اذعان
همگان و زبانزد بسیاری از محافل اخلاقی و
علمی به ویژه رجالیّ حوزه است. گفتگو با
خانم دکتر سیده فاطمه شبیری، فرزند
معظم له، برای ما ارزشی دوچندان داشت؛
هم جایگاه تخصصی و تعهد و هم نقش
خانواده محترم خانم شبیری در موفقیت های
ایشان می توانست نقطه عزمی برای
خوانندگان ارجمند به ویژه خانواده هایی باشد
که سخت و بحق، بر رشد و پیشرفت فرزندان
خود بر مدار پرهیزکاری و ارزش های دینی و
پای بندی به ضوابط شرعی و از جمله پذیرش
مسئولیت های زناشویی، تأکید دارند ولی چه
بسا فراهم ساختن زمینه های رشد علمی و
تحصیلات و حضور سازنده در جامعه را به
خاطر برخی ذهنیت ها از جمله تجربه های
ناخوشایندی که در برخی خانواده ها و جامعه
مشاهده کرده اند، در تعارض با آن می بینند.

از این رو به رغم خودداری خانم شبیری
از سخن گفتن در باره خاندان خویش به ویژه
پدر ارجمندشان، خود را ناگزیر از این اشاره
دانستیم. البته مایه خوشوقتی است که در
جامعه اسلامی ما از قم تا تهران و از تهران تا
سراسر کشور، بانوان فرهیخته و وارسته
فراوانی در زمینه های مختلف از جمله پزشکی
وجود دارند که مایه افتخار و سرمایه بزرگی
برای کشور به شمار می روند و دکتر شبیری
تنها یک نمونه از آنان است.

در این فرصت باید بر آن مادر آفرین
گفت که همزمان با انجام مسئولیت های خود
در برابر همسر تا وصول به مقام مرجعیت، در
نقش مادری خویش نیز علاوه بر خانم دکتر
شبیری، یازده فرزند تحصیلکرده دیگر را
تحویل جامعه داده است (شش فرزند دختر و
شش فرزند پسر) که برخی از آنان از فاضلان
صاحب نظر در حوزه علمیه قم می باشند. و
این هنر بزرگی است که نشان دهنده آگاهی و
تعهد این مادر به جایگاه و مسئولیت های
یک زن در نقش همسر و مادر و حُسن تدبیر و
تلاش طاقت فرسا و فداکاری وی است.
براستی باید بر این فداکاری و هنر بزرگ،
درود فرستاد و مایه تأسف است که بر اثر
تبلیغات نادرست، اساسا این هنر بی بدیل،
در نگاه فرهنگی جامعه، خلاف ارزش و به
عنوان یک امر منفی تلقی گردد.

مجله به خانم دکتر شبیری به خاطر
موفقیت خودشان و به خاطر داشتن چنین
مادر هنرمند و فداکار و پدر عالی مقامی،
تبریک می گوید.

«سردبیر»

از راهرو بیمارستان به طرف سالن
اتاق عمل می رویم. جلوی درِ سالن، کفش ها
را در می آوریم و دمپایی مخصوص اتاق
عمل را می پوشیم. وارد اتاق دیگری
می شویم. چند پرستار سبزپوش با خوشرویی
با ما احوالپرسی می کنند؛ همه مشغولند تا
خود را برای عمل آماده کنند. ما هم لباس
سبز تیره رنگ مخصوص را می پوشیم تا برای
ورود به اتاق آماده باشیم. به همراه «دکتر»
و سه پرستار وارد اتاق عمل می شویم. اتاق
عمل بزرگ و تمیز است. دستگاههای
مربوط به عمل، تنفس مصنوعی و کنترل
ضربان قلب در انتهای اتاق، تعبیه شده و
تخت متحرکی جلوی آنها قرار دارد. چند
چراغ به طوری که موضع عمل را روشن کند،
بالای تخت قرار گرفته و دستگاه ساکشن که
برای مکیدن خون در هنگام عمل است،
برای سهولت استفاده، در پایین تخت
گذاشته شده است.

دکتر بعد از شستن کامل دست ها،
دستکش را به دست و روپوش مخصوص
عمل را به تن می کند. بیمار، خانمی حدودا
بیست و شش ساله است که با واهمه روی
تخت دراز کشیده و به حرکات پرستارها و
دکتر، با دلهره نگاه می کند. او هم لباس
سبزی پوشیده است. متخصص بیهوشی که
مرد جوانی است، بیمار را برای عمل آماده
می کند. قرار نیست که بیهوشی کامل صورت
بگیرد، فقط بی حسی در قسمت عمل
انجام می شود.

بیمار دراز می کشد و دستگاه تنفس و
کنترل ضربان قلب به او وصل می شود.
پرستار، پارچه های سبزی را در موضع عمل
پهن می کند و وسایل عمل را مرتب می سازد.
محل عمل قبلاً با مواد ضد عفونی شستشو
داده شده، دکتر چاقوی مخصوص عمل را
در دست می گیرد و با نام خدا، کارش را
شروع می کند. در قسمت پایین شکم برشی
افقی می دهد، خون از روزنه های پوست
بیرون می آید، اما دستیار دکتر با دقت آنها
را پاک می کند و به وسیله ساکشن خون را به
درون بطری شیشه ای می کشد. دکتر
همچنان با دقت لایه های پوست را برش
می دهد و آنها را از هم می شکافد. پرستاری

که کنار دکتر ایستاده به همراه حرکات دست
دکتر به او کمک می کند تا راحت تر بتواند
کارش را انجام بدهد. در حین انجام عمل،
دکتر با بیمار صحبت می کند تا از ترس و
استرس او بکاهد. برای ما هم توضیحاتی
راجع به عمل و مرحله های آن می دهد.
بالاخره بعد از دقایقی لایه آخر هم شکافته
می شود. قسمتی از سرِ نوزاد مشخص
می شود؛ دکتر با چهره ای شاد، دست زیر سر
نوزاد می برد و او را از تونل تنگ و تاریکی
که می گوید، بیرون می کشد. صدای اذان و
اقامه گفتن دکتر، در گوش نوزاد با گریه
کودک در هم می آمیزد و همه چیز یک آن
در اتاقِ عمل رنگ شادی و خنده به خود
می گیرد. همه در اتاق عمل لبخند به لب
دارند اما نوزاد می گرید. مادر آرام می شود،
گویی تمامی نگرانی اش با شنیدن صدای
کودک از وجودش بیرون می رود. کودکی که
چند لحظه از تولدش بیشتر نگذشته و هنوز
هم با صدای گریه اش حضور خودش را
اعلام می کند.

پرستار دیگری با سرعت، نوزاد را از
دست دکتر می گیرد. بند ناف بریده می شود
و کودک در میان لایه های پارچه پیچیده
می شود. دکتر با سرعت، محل عمل را تمیز
می کند و لایه ها را بخیه می زند. در همین
حال برای اینکه به مادر اعلام کند که عمل
با موفقیت و شادی تمام شده، شروع به
صحبت می کند. نوزاد پسر است و دکتر با
هیجان از مادر می پرسد که نام کودکش را
انتخاب کرده یا نه؟ مادر که دیگر آرام شده
و خوشحال به نظر می رسد، بعد از اینکه
کودکش را می بیند، به دکتر می گوید که
دوست دارد نام کودکش را «محمدامین»
بگذارد. همه برای مادر آرزوی شادی و
بهبودی دارند و عمل با بخیه لایه آخر
پایان می پذیرد.

* *

اتاق عمل را بعد از یک عمل بیست
دقیقه ای و با تحسین تلاشِ خستگی ناپذیر
دکتر ترک می کنیم، خانم دکتر شبیری
به ما می گوید:

«زیباترین عملی که انجام می دهم
به دنیا آوردن کودکی کوچک و
دوست داشتنی است.»

در جامعه ما کم نیستند افرادی که از
نهایت تلاش و سعی شان برای رسیدن به
اهدافی والا و انسانی استفاده می کنند.
کسانی که علی رغم مشکلات و مسائل
سخت زندگی، باز هم دست بر زانو می نهند
و برمی خیزند و تا به مقصد نرسند آن را
رها نمی کنند.

برای دیدار با خانم دکتر «سیده فاطمه
شبیری زنجانی» و گفتگو با این پزشک و
جراح زنان و زایمان، وارد بیمارستان
ولی عصر(عج) استان قم می شویم. محیط
بیمارستان ساکت و آرام است و چند نفر به
انتظار رسیدن خبری از بیمارستان در سالن
بیمارستان نشسته اند. از اطلاعات، سراغ
دکتر را می گیریم و پاسخ می شنویم که دکتر
در حال عمل جراحی است. و ما به خاطر
می آوریم که در اولین دیدارمان با اجازه
دکتر شبیری، به همراه ایشان به اتاق عمل
رفتیم و شاهد عمل رستمانه (سزارین)
بودیم. منتظر می نشینیم تا دکتر با چهره ای
شاد، اما خسته از راه می رسد و ما را به اتاقش
راهنمایی می کند. استقبال دکتر ما را برای
انجام مصاحبه ترغیب می کند و باعث
می شود، در محیطی گرم و صمیمانه مصاحبه
انجام شود.

هنوز عرق تلاش و کوشش را روی
پیشانی دکتر می بینیم و او را به خاطر
خستگی ناپذیربودنش در کمک به بیماران و
نجات جان شان تحسین می کنیم.

خانم شبیری با چهره ای خندان
روبه روی ما می نشیند و آماده می شود تا به
سؤالات ما پاسخ دهد. در ابتدا از او
می خواهیم تا خودش را برای خوانندگان
معرفی کند و دکتر به اختصار پاسخ می دهد:

«فارغ التحصیل پزشکی عمومی و
تخصصی از دانشگاه شهید بهشتی تهران
هستم. هفت سال است که جراح و متخصص
زنان هستم و در این سِمَت به مردم خدمت
می کنم. البته چند وقتی هم استاد دانشگاه
بودم، ولی به طور کلی به طبابت، تدریس و
جراحی در رشته زنان مشغولم.»

خانم دکتر شبیری، با توجه به

مشکلات ادامه تحصیل و طولانی شدن
سال های تحصیلی، چطور شد که به این
رشته روی آوردید؟

چون محیط اجتماع در زمانی که من
در مقطع راهنمایی درس می خواندم، مناسب
حضور زنان در اجتماع نبود، بر حسب
علاقه ام، تصمیم گرفتم که بعد از گرفتن
سیکل در حوزه علمیه مشغول به تحصیل
شوم. بعد از اتمام سوم راهنمایی دو سال در
حوزه مشغول به تحصیل علوم دینی بودم. اما
اتفاقی افتاد که به خاطر آن تصمیم گرفتم
حوزه را رها کنم و به پزشکی روی بیاورم. در
آن سال ها مادرم دچار بیماری شد و وقتی که
ما به بیمارستان رفتیم، دیدیم که بیماران
خیلی زیاد هستند و در بیمارستان فقط یک
دکتر زن هندی هست و آنقدر خسته است که
نمی تواند به بیماران رسیدگی کند. من به
خاطر اینکه از قبل، خیلی زیاد تشویق به
خواندن درس پزشکی می شدم و اکثر
معلم هایم بر این نکته تأکید می کردند، تصمیم
گرفتم برای خواندن علوم پزشکی درسم را
ادامه بدهم.

در ادامه، از خانم شبیری می پرسیم:

آیا با توجه به اینکه دو سال فاصله

افتاده بود و مشغول درس حوزه بودند،
مشکلی برای ادامه تحصیل و خواندن
دروس دبیرستان نداشته اند؟

مشکل خاصی به نظرم نمی رسد،
چون من این توان و ظرفیت را که بتوانم
پزشک شوم، در خود می دیدم؛ به همین خاطر
در همان موقع با تصمیم جدی ای که داشتم
شروع به خواندن درس های دبیرستان کردم و
سال اول دبیرستان را ثبت نام کردم. دو ماه
هم سر کلاس حاضر شدم، اما چون دوست
داشتم درس حوزه را هم بخوانم، تصمیم
گرفتم به طور متفرقه درسم را ادامه بدهم.
کلاً درس های دبیرستان را بدون حضور در
کلاس و به صورت متفرقه خواندم و یادم
هست با اینکه معلم نداشتم، باز هم توانستم
معدل بالایی در این زمینه کسب کنم. سال
چهارم دبیرستان در کنکور شرکت کردم، ولی
به خاطر اینکه اطلاع دقیقی نداشتم، در
تعیین رشته ام، رشته مامایی را انتخاب کردم و
در دانشگاه علوم پزشکی مشهد قبول شدم.
یک ماه هم در آنجا مشغول به تحصیل شدم،
اما بعد از مدتی فهمیدم که این رشته، آن
رشته مورد علاقه من نبوده است، به خاطر
همین انصراف دادم و به قم برگشتم و دوباره
خودم را برای امتحان کنکور آماده کردم که
بعد از دو سال در دانشگاه علوم پزشکی
همدان در رشته پزشکی پذیرفته و مشغول به
تحصیل شدم.

خانم شبیری، در آن زمان خانواده شما

چقدر برای موفقیت شما تلاش کردند و چقدر
در این زمینه نقش داشته اند؟

پدر و مادرم همیشه سعی می کردند که
در این راه مرا تشویق کنند. مادرم می گفت که
من نتوانستم درس بخوانم، اما شما از
موقعیت تان استفاده کنید و درس بخوانید و در
این راه با تلاش و کوشش قدم بگذارید.
همچنین سعی می کرد ما را ترغیب کند تا
دست از درس نکشیم.

صحبت دکتر را با این سؤال قطع
می کنیم که:

آیا شما در آن موقع ازدواج کرده

بودید؟

دکتر شبیری لبخندی می زند و
ادامه می دهد:

بله! من در آن موقع ازدواج کرده بودم
و همسرم بسیار بسیار مشوق من بودند. بارها
به من می گفتند که تو باید پزشک شوی. او با
تلاش و سعی، راه را با اشتیاق فراوان برایم
هموار کرد و خدا را شکر می کنم که مشکل
خاصی در این زمینه نداشتیم.»

با توجه به مشکلات تحصیلی چه

عاملی به عنوان الگو به شما در این راه ثبات
قدم می داد؟

خانم شبیری کمی فکر می کند و بعد با
لبخند پاسخ مان را می دهد.

همیشه مادرم برای من الگوی کاملی
بود. در واقع هیچ وقت به یاد ندارم که مادرم
در خانه ساعتی را به استراحت بپردازد. ایشان
همیشه در تکاپو بود و از همان ساعات اولیه
روز به فعالیت مشغول می شد. او تقریبا خانه
را تبدیل به یک مرکز پویا کرده بود، هیچ کدام
از ما در خانه یاد نگرفته بودیم که گوشه ای
بنشینیم و بدون فعالیت، وقت مان را
بگذرانیم. مادرم همیشه ما را به فعالیت و
تلاش وا می داشت و همین تلاش ها و

تشویق ها بود که باعث شد همه خواهرها و
برادرهایم تحصیلکرده باشند. مادرم همیشه
می گفت که زندگی میدان جنگ است. باید با
تلاش و درایت مشکلات را تحمل کنید، تا
بتوانید سالم بیرون بیایید. وقتی ایشان
زندگی را برای ما این گونه ترسیم
می کرد، طبعا مشکلات چهره نامحسوس تری
به خود می گرفت.

خانم شبیری زمانی که شما تحصیل

می کردید، اوایل انقلاب اسلامی بود؛ آیا در
آن زمان در دانشگاه با اساتید یا دانشجویان
مشکلی نداشتید؟

البته تحصیل در دانشگاه که بدون
مشکل نبود، اما در کنار اساتیدی که با ما
همکاری نداشتند، اساتید محترم دیگری
بودند که با ما همراه و همدل بودند و سعی
می کردند که به اعتقاد ما احترام بگذارند و ما
را هم در این امر تشویق می کردند. گرچه
افرادی هم بودند که حجاب ما را مانع
تحصیل و پیشرفت می دانستند و بارها ما را
به خاطر حجاب نکوهش می کردند، اما اینها
هیچ کدام باعث نشد که ما از تحصیل و
رسیدن به موفقیت دست بکشیم.

از خانم شبیری می خواهیم که کمی در
مورد شخصیت پدرشان برایمان توضیح
بدهند و همچنین از نقش ایشان در مورد
تحصیلات شان بگویند. دکتر ضمن امتناع
از این کار، بالاخره به ما می گوید:

«من در مورد پدرم چیزی نمی توانم
بگویم، ایشان را همه می شناسند، پدرم
حضرت آیت اللّه حاج آقا سیدموسی شبیری
زنجانی هستند که یکی از مراجع معظم تقلید
می باشند. اما من در این مورد حرفی برای
گفتن ندارم. در مورد تحصیلم ایشان بسیار مرا
تشویق می کردند، حتی اوائل کارم که پزشک
زن به حد کافی نبود، یک بار به یاد دارم که به
من گفتند این کار یک وظیفه شرعی است و
باید مثل وظایف دینی به آن عمل کرد و با
این حرف، مرا ترغیب به ادامه تحصیل
می کردند.»

تحصیلات همسرتان تا چه اندازه ای

است و ایشان در مورد تحصیل شما در رشته
پزشکی چه نظری داشتند؟

همسرم روحانی است و درس خارج
فقه خوانده است و اکنون هم در مسائل
تبلیغی مشغول به کار است. از همان ابتدای
درس خواندنم، ایشان به من امیدواری می داد
که موفق می شوی و نباید ناامید بود، حالا هم
همین طور است و در هر زمینه یار و یاور
من می باشد.

به نظر شما آیا بین مسائل فقهی و

حضور زن در اجتماع می توان ارتباطی
برقرار کرد؟

مسائل فقهی و حضور زن در اجتماع
هیچ منافاتی با هم ندارند چون اسلام دینی
پویا است. اسلام دینی است که همیشه راه
درست را در شرایط مختلف و سخت پیش
پای انسان ها قرار می دهد. مثلاً در مورد
حضور پزشک مُماثل برای معاینه یا حتی
انجام عمل جراحی برای پزشک غیر مماثل
اقدام به معاینه و درمان حرام و برای بیمار نیز
مراجعه حرام است ولی در صورت نبودن
پزشک مماثل و یا ضرورت معاینه و عمل
جراحی برای حفظ جان بیمار، همین حرام،
واجب شرعی می شود؛ یعنی برای بیمار واجب
است به خاطر حفظ جان خودش به پزشک
غیر مماثل مراجعه کند، هم به پزشک واجب
است که اقدامات درمانی را انجام دهد.

وقتی ما یک چنین دینی داریم که تا این
حد به ما آزادی عمل همراه با مشروعیت
می دهد و تمامی جوانب را هم در نظر
می گیرد، پس چه منافاتی بین حضور زن در
اجتماع برای شغل های ضروری و دین و
مسائل فقهی وجود خواهد داشت؟ من
معتقدم تمامی زنان می توانند با شغل های
مورد نیاز جامعه که در مورد زنان است در
اجتماع حاضر شوند و دین خود را هم حفظ
کنند، بدون اینکه ذره ای به دین و اعتقادشان
لطمه وارد شود و آنها را از واجبات دین شان
دور کند.

صحبت بین ما و خانم دکتر در فضایی

صمیمی ادامه می یابد و ما سؤال بعدی را با
این مضمون از ایشان می پرسیم: «تحصیل
شما در رشته تخصصی زنان چند سال طول
کشید و روزهای اولی که به طور رسمی وارد
این کار شدید چه احساسی داشتید؟»

در سال ۷۱ پزشکی عمومی را پس از
هفت سال پشت سر گذاشتم که همان سال
هم تخصصی را قبول شدم و چهار سال هم
پزشکی تخصصی را تمام کردم و مشغول کار
شدم. اتفاقا روزی را که برای اولین بار وارد
مطب شدم، خوب به یاد دارم. آن روز بیست و
دو مریض داشتم، ولی تقریبا برایم عادی بود،
چون هفت ماه بود که در بیمارستان و
دانشگاه مشغول به کار بودم. البته خوشحال
بودم که پس از گذراندن مشکلات زیاد
توانستم به مقصد برسم؛ ولی در کنار این
شادی کمی هم احساس ترس داشتم. چون از
اینجا به بعد مسئله کاملاً شخصی بود و من
می بایست بدون همراهی پزشک دیگری به
کار بپردازم که کمی واهمه داشتم. به هر حال
در کار گروهی اضطراب و نگرانی کمتری
وجود دارد.

تلفن زنگ می زند و خانم شبیری مشغول
صحبت می شود و در مورد بیماری که
وضعیت اورژانسی دارد، دستوراتی می دهد.
با اینکه به گفته خود دکتر، حدود چهل و
هشت ساعت است نتوانسته استراحت کند،
اما باز بدون اینکه خم به ابرو بیاورد، لبخند
می زند و صحبت با تلفن را تمام می کند و
برای ما این لبخند، دنیایی از تلاش و کوشش
پیاپی است. از دکتر می خواهیم که کمی در
باره خاطرات دوران دانشگاه و مدت
تحصیلش بگوید. او هم به فکر فرو می رود
گویی در ذهنش خاطرات آن سال ها جان
می گیرد. دوباره لبخندی می زند و ضمن
گفتن اینکه: «تمامی آن سال ها خاطره بود!»
ادامه می دهد:

م

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.