پاورپوینت کامل یک دشت چون کربلا ۱۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل یک دشت چون کربلا ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یک دشت چون کربلا ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل یک دشت چون کربلا ۱۲ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۰۶
دختران بهار / شاهد
بر اساس خاطره ای از
شهید گمنام
سر که برگرداندم، اطرافم را
غبار پوشانده بود. صدای ناله از
گوشه و کنار و حتی از کمی دورتر
به گوش می رسید. نگاهم تیرگی
می کرد. غبار، آرام آرام نشست و
من به چشم دیدم برادرهایی را
که در سرخیِ خونِ خود غلتیده
بودند و برخی دیگر حتی
چهره هایشان نیز قابل تشخیص
نبود.
بدنم سست بود. جای
ترکش هایی که در بدنم فرو رفته
بودند می سوخت. خواستم بلند
شوم، خواستم فریاد بکشم و
طلب کمک کنم ولی کسی نبود تا
به کمک مجروحین بیاید. روی
خاک، خود را کشان کشان جلو
بردم. گودالی یافتم، تنها به اندازه
قامت من بود. به گودال سرازیر
شدم. تمام بدنم درد می کرد. به
سختی درون گودال غلتیدم. در
برابر نگاهم آسمان را می دیدم و
خورشیدی که سوزان تر از
همیشه می تابید! کاش باران
می بارید. لب هایم خشکیده بودند.
تشنه بودم. قمقمه ام نیز خالی
بود!
لحظاتی پیش دشمن به
یکباره ما را غافلگیر کرده و تیر و
ترکش و خمپاره بر سرمان فرو
ریخت. شاید بیشتر بچه های
گردان شهید شده اند. نمی دانم بر
سر آن جوان ۱۸ ساله چه آمده.
همان که شب قبل از عملیات
وصیت نامه اش را نوشته و غسل
شهادت کرده بود. مهدی، او که
محاسنش تازه جوانه زده بود و
دایم می گفت دوست دارد چون
اباعبداللّه بی سر از دنیا برود. شاید
زخمی شده و … شاید هم من
تنها بازمانده گردان باشم.
نمی دانم کس دیگری هم هنوز
زنده است. چرا کسی نمی آید؟
کسی نمی آید تا زخمی ها را جمع
کند. آفتاب مستقیم روی
چشم هایم افتاده، چشم هایم
می سوزد. لب هایم خشک شده و
زبانم چون تکه ای چوب به
دهانم چسبیده است. زبانم را دور
لب های ترک خورده ام
می چرخانم. طعم تلخ تشنگی در
وجودم می دود. به آسمان چشم
می دوزم؛ خورشید از برابر
چشمانم گذشته است. هیچ ابری
در آسمان نیست. کاش باران
ببارد.
صدایی می آید. صدای
قدم های چند نفر؛ شاید برای
کمک آمده اند. حتما برای جمع
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 