پاورپوینت کامل «زن، مظلوم همیشه تاریخ» ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل «زن، مظلوم همیشه تاریخ» ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «زن، مظلوم همیشه تاریخ» ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل «زن، مظلوم همیشه تاریخ» ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۸

فرهنگ و اندیشه / کتاب

و تأملاتی چند

نام: زن، مظلوم همیشه تاریخ

نویسنده: محمدرضا نکونام

ناشر: ظهور شفق

اندازه: وزیری ـ چهار جلد ـ ۱۲۰۰
صفحه

بها: ۰۰۰/۱۰ تومان

تاریخ و محل نشر: ۱۳۸۴ ـ قم

کتاب پاورپوینت کامل «زن، مظلوم همیشه تاریخ» ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint در
سال جاری توسط انتشارات «ظهور شفق» در
قطع وزیری، چهار جلد و حدود ۱۲۰۰ صفحه
به بازار نشر راه یافته است. نویسنده محترم
کتاب، از عالمان حوزه علمیه قم است که
سال ها به تدریس خارج فقه، اصول، فلسفه و
عرفان اشتغال داشته و این کتاب دومین اثر
چاپ شده ایشان می باشد. بنا بر آنچه در
کتاب گفته شده، آثار دیگری از ایشان نیز در
آینده منتشر خواهد شد.

ناشر کتاب در بیان ضرورت نشر
آثار آورده:

«هر چند کتاب های فراوانی با
نگرش های گوناگون در باره زن نوشته شده
است، ولی آثار و نوشته های موجود، کم و
بیش خالی از اشکال و کاستی نیست، چرا که
فرصت لازم یا شناخت جامعی از زن برای
نویسندگان این آثار پدید نیامده است. حتی
گاه برخی چهره های علمی ـ مذهبی به علت
اهمال و ساده انگاری و پیچیدگی مباحث زن
یا سلیقه های فردی و مسلکی، مشکلاتی به
بار آورده و پیامی مخالف با مقتضای عقل و
مبانی دین ارائه کرده اند.»

ناشر اظهار می دارد: «برای شناخت
صحیح و جامع چهره زن و دفع شبهات و
ابهامات موجود از ساحت شخصیت زن و
دین مقدس اسلام، این کتاب (که
اصول نظریات نویسنده در باب موضوع
می باشد) نشر یافته و مجلدهای بعدی در
مسائل فرعی این موضوع در آینده چاپ
خواهد شد.»

نویسنده محترم کتاب نیز در مقدمه گوید:

موضوع این کتاب، نقد و بررسی مباحث
زن از دیدگاه عقل، تجربه، عدل و انصاف
است، بی آنکه مردسالاری یا زن فریبی در آن
جایی داشته باشد.

نگارنده، کتاب را در دوازده بخش سامان
داده که به ترتیب عبارتند از:

بخش اوّل، سکس و آزادی که در آن به
بیان و نقد دلایل طرفداران سکس پرداخته،
سپس لزوم پوشش و اثرات مثبت آن را در
زندگی فردی و اجتماعی تشریح کرده است.

بخش دوم به موضوع ازدواج و زناشویی
پرداخته و ماهیت و ضرورت عقلی آن را
روشن ساخته است.

بخش سوم، تحت عنوان «زندگی
مشترک» به نقد جریان خواستگاری در کشور
پرداخته و لزوم آن از طرف پسر را به چالش
کشیده است.

در بخش چهارم (شروع جلد دوم) به
مسئله چندهمسری (تعدد زوجات) پرداخته و
طبیعی، صحیح و مناسب بودن آن برای رشد
و اعتلای روحی ـ روانی مرد و حتی زن را
تشریح کرده است.

بخش پنجم، موضوع ازدواج موقت را
مد نظر داشته و انتقادهای وارد بر آن را جواب
داده است.

بخش ششم و هفتم در راستای تبیین
طرح و نظر اسلام در مورد مسائل جنسی و
سامان دهی اسلام به این مسئله است تا در
چارچوب های صحیح و کامل به اجرا در آید.
در این قسمت روش های کامیابی و کام دهی
خارج از ضوابط شرعی را به نقد کشیده است.

بخش هشتم مدیریت خانه و اجتماع را
مد نظر داشته و تحت عنوان «مردسالاری
دینی!» به بیان حدود مدیریت مرد و شرح
وظایف و اختیارات او در خانه و اجتماع
پرداخته است.

بخش نهم، در تبیین کاستی هایی است
که از نگاه طرفداران افراطی زن، طبیعت در
حق او اعمال کرده؛ نویسنده در این بخش
پندار ستم طبیعت به زن را پاسخ داده است.

در بخش دهم فعالیت اجتماعی زن بحث
و کنکاش شده، زن به عنوان موجودی خانگی
ـ اجتماعی معرفی گردیده که حتما باید در
اجتماع هم حضور فعال داشته باشد.

بخش یازدهم کتاب به تبیین ویژگی
روحی زن در بُعد عقل و احساس پرداخته،
غلبه احساسات و عواطف در زن را ویژگی
فطری و امتیاز لازم وی معرفی کرده است.

و بالاخره در بخش دوازدهم به بررسی
واگذاری مسئولیت های کلان به زن پرداخته،
این کار را صحیح و مناسب ندانسته است.

تأملی در ساختار و چیدمان کتاب

به نظر می رسد چیدمان کتاب چندان
پسندیده و مناسب نیست، گرچه ناشر تصریح
کرده که «در این کتاب تنها ویژگی ها صفات و
مباحث حقوقی زن بر پایه حق، واقعیت و
استدلال عقلی تبیین می شود» و نویسنده نیز
اظهار داشته «ترتیب بخش ها و مبحث ها،
عینیت های اجتماعی را در نظر می گیرد و
نقشه ای از جامعه فعلی ماست» ولی چنین
ترتیب و چیدمانی در کتاب مشاهده نمی شود.

نویسنده، اولین بخش را به «سکس و
آزادی» اختصاص داده، در حالی که سکس و
پوشش مربوط به مرحله حضور اجتماعی زن
است و پیش از آن لازم بود شخصیت زن،
ویژگی ها و توانایی ها و وظایف او تبیین شود،
سپس به حضور خانوادگی وی پرداخته گردد و
در آخر، هنگام پرداختن به حضور اجتماعی
وی «سکس و آزادی» مطرح شود.

بخش های دوم تا هفتم مربوط به مسائل
خانوادگی است که دو بخش ششم و هفتم آن
اصلاً با بخش های دیگر تناسب ندارد.
بخش های دیگر رنگ و بوی «حقوقی و بیان
صفات و ویژگی های زن» دارد، ولی این دو
بخش اصلاً ربطی به زن، ویژگی ها، حقوق و
مظلومیت تاریخی او ندارد و گرچه مباحث
مفید و مناسبی هستند، ولی بهتر بود جداگانه
و خارج از این زنجیره مطرح می شدند.

بخش نهم و یازدهم مربوط به شخصیت
طبیعی و روحی زن و ویژگی های آفرینشی
اوست که مناسب بود در ابتدا بیاید و
بخش های هفتم، دهم و دوازدهم هم مربوط
به مباحث اجتماعی است که آخرین سلسله
مباحث باید باشند، بنابراین چیدمان کتاب به
صورت زیر درست تر بود:

۱ـ خلقت زن (کاستی های آفرینش زن)

۲ـ زن، عقل و احساس

۳ـ ازدواج و زناشویی

۴ـ زندگی مشترک

۵ـ چندهمسری

۶ـ ازدواج موقت

نویسنده محترم:

موضوع این کتاب،

نقد و بررسی مباحث زن

از دیدگاه عقل، تجربه،

عدل و انصاف است،

بی آنکه مردسالاری

یا زن فریبی در آن

جایی داشته باشد.

چیدمان کتاب

چندان پسندیده

و مناسب نیست،

گرچه نویسنده اظهار داشته

«ترتیب بخش ها و مبحث ها،

عینیت های اجتماعی را

در نظر می گیرد و نقشه ای از

جامعه فعلی ماست»

ولی چنین ترتیب و چیدمانی
در کتاب مشاهده نمی شود.

۷ـ مردسالاری دینی

۸ـ سکس و آزادی

۹ـ زن در جامعه

۱۰ـ زن و سمت های کلان

چنانکه شایسته بود دو بخش یازده و
دوازده نیز خارج از این نظام و جداگانه مطرح
گردند.

تأملات محتوایی

از آنجا که کتاب توسط یکی از علمای
محترم حوزه علمیه قم نوشته شده، در صدد
بیان نظر اسلام و راجع به شخصیت و جایگاه
حقیقی و حقوقی زن می باشد. با وجود ارزنده
و قابل تقدیر بودن تلاش بسیار نگارنده، بیان
تأملاتی در محتوای آن لازم به نظر می رسد
که مهم ترین آن به شرح زیر است:

۱ـ در بسیاری از موارد، استدلال های
نویسنده محترم از استحکام کافی و دلایل
محکم عقلی و نقلی برخوردار نیست، نیز به
گفتار و نظریات قوی و محکم روانشناسان و
حقوقدانان مسلمان و غیر مسلمان مستند
نمی باشد، در حالی که در مباحث مطرح شده
علاوه بر بیانات فراوان معصومان(ع) و
استدلال های محکم عقلی، مستندهای
فراوانی از گفتار روانشناسان و حقوقدانان
برجسته می توان ارائه داد. نویسنده در
بخش های مختلف بخصوص بخش های اوّل
کتاب عبارت پردازی فراوان داشته که از
استحکام کتاب می کاهد.

۲ـ در بخش های مختلف کتاب، نگارنده
محترم نظریات و آرایی را مطرح و نقد کرده
است، در حالی که این نظریات و آرا به صورت
اجمالی و بدون استناد مطرح شده اند. اگر این
نظریات به صاحبان آن مستند می شد و در هر
بخش آرای صاحب نظران مطرح و سرشناسی
آن ـ اعم از غربی و شرقی ـ که کم هم نیستند
بیان می شد، آنگاه به نقد آن پرداخته
می گردید، استحکام و جذابیت مباحث را
بسیار می کرد، زیرا خواننده وقتی بداند این
نظریه از فرد صاحب نظر و برجسته ای طرح
شده، به شنیدن آن و نقدش علاقه مند شده و
پیگیری جدی می کند، ولی وقتی احتمال دهد
این نظر توسط افراد کم توجه، سطحی نگر و
غیر متخصص مطرح شده، به شنیدن و نقد
آن گرایش نخواهد داشت.

۳ـ نویسنده نه تنها پوشاندن گردی
صورت را بر زن لازم نمی داند، بلکه با آوردن
حدیثی، نقاب را مذمت می کند و این حکم
را از نقاب، به هر نوع پوشاننده صورت از
جمله پوشیه سرایت می دهد و حداقل عدم
رجحان آنها را تصریح می کند، چنانکه باز
بودن چهره را از احکام اسلام می شمارد و
آن را برای امتحان و ابتلای مرد لازم
می شمرد، نیز حرمت پوشاندن صورت با
پوشیه در حج و جواز بلکه استحباب آشکار
بودن آن در نماز را مختص به آن دو حال
ندانسته است، بلکه عام می شمرد.

چند نکته در این مورد شایان ذکر است:

أ) گرچه گردی صورت از لزوم پوشش
مستثنا شده و پوشاندن آن لازم نیست، اما در
غیر احرام و نماز نمی توان پوشاندن آن را
مذموم و مکروه شمرد و هیچ دلیل
مستحکمی بر این نظر وجود ندارد، بلکه
ملاکِ پوشش، استحباب آن را نیز می رساند.
بنابراین حتی اگر قائل به استحباب پوشاندن
صورت با پوشیه و امثال آن (که وجهه
زیبانمایی و فتنه گری نداشته و تحقیر و
زشت نمایی نیز در آن نباشد) نباشیم، حداقل
مباح بودن آن قطعی است و هیچ دلیلی بر
مباح نبودن یا کراهت وجود ندارد. گفته ایشان
را مقایسه کنید با نظر کسانی که پوشاندن
گردی صورت و چهره زن را واجب می دانند!

ب) کراهت نقاب و مذموم و «فجور بودن
آن» مختص به نقابی است که نویسنده
محترم ذکر کرده است:

«نقاب به پوششی می گویند که تنها به
چشم و ابروی زن جلوه می دهد و
ناهمواری های صورت را می پوشاند و بعضی
از زن ها جهت انحراف و فریب مردها و
زیبانماییِ خود از آن استفاده می کنند، حتی
بعضی از رقاصه های عرب ـ که نیمه عریان
می رقصیدند ـ برای جذابیت و زیبانمایی خود
از نقاب استفاده می کرده اند.»

معلوم است استفاده از چنین پوششی نه
تنها ملاک پوشش اسلامی را ندارد، بلکه
وسیله ای برای خودنمایی و فتنه گری و ابزار
دست فتنه گران و نیز کاری ناپسند و فجورانه،
بلکه حرام است. اما عمومیت دادن آن به هر
نوع پوشیه (که می تواند از فتنه گری و
خودآرایی و خودنمایی به دور باشد) قطعا
صحیح نیست.

پ) حرمت پوشاندن صورت در احرام و
جواز یا استحباب آن در نماز قطعا حکم خاص
آن دو مورد است و نمی توان تعمیمی از آن
استفاده کرد، زیرا در احرام، فلسفه این است
که چهره در معرض آفتاب باشد و لطافت و
زیبایی اش از بین برود تا زمینه انقطاع و
بُریدگی از متاع و بهره دنیا فراهم گردد. در
نماز هم معمولاً زن در خانه یا در جایی نماز
می خواند که کمتر کسی او را می بیند و در حال
عبادت است و خودآرایی و خودنمایی و
فتنه گری مطرح نیست تا ممنوع گردد،
بنابراین نمی توان حکم این دو مورد را به بقیه
موارد سرایت و گسترش داد.

ت) عبارت «فإنّ الاْءسفار مِن الإسلام»
قسمتی از نقلی است که به پیامبر(ص)
منسوب شده، حال آنکه این روایت در هیچ
کدام از منابع حدیثی شیعه و سنّی وجود ندارد
و در یک کتاب غیر حدیثی از اهل سنت آمده،
افزون بر آن ظهور این عبارت در مستحسن و
نیکو بودن اِسفار (عدم پوشاندن گردی)
صورت است، زیرا وقتی پدیده ای از اسلام
شمرده شد، قطعا نیکو می باشد، در حالی که
به بیش از مباح بودن آن نمی توان معتقد شد.

ث) البته چهره زن و حتی اندام و
لباس های ظاهری او از جمله «جلباب و
خمار» می توانند سبب فتنه و ابتلا و آزمون
دینداری مرد باشند اما نمی توان پوشاندن
صورت را بر زن مکروه شمرد تا زمینه
آزمایش و ابتلای مرد ایجاد شود. ابتلا در
همه اجزای جهان رخ می دهد اما فتنه گری و
ایجاد زمینه ابتلا را نمی توان جایز و بلکه
مستحسن (نیکو) شمرد.

۴ـ نویسنده محترم جواز مصافحه (دست
دادن) زن با مرد با وجود حائل مانند لباس و
دستکش را مطرح می کند، ولی به کراهت آن
تصریح نمی نماید و در توجیه چگونگی بیعت
پیامبر با زنان می گوید: اینکه پیامبر برای
بیعت با زنان دست خود را در ظرف آب فرو
برد و بعد فرمود آنها در آن آب دست ببرند و
این کیفیت دست دادن پیامبر با آنها شد، از
این رو بود که کثرت و تعداد زن ها به حدی بود
که این روش زمان بیعت را به کوتاه ترین حد
تقلیل می داد، بدون اینکه زحمت و مشقتی
برای آنان و پیامبر باشد و وقت باارزش ایشان
درگیر این امر گردد[!]

متأسفانه نویسنده محترم در اینجا طوری
مسئله را بیان کرده که دست دادن زن و مرد
در صورت وجود حائل مباح است، نه مکروه و
پیامبر(ص) هم اگر دست دادن با دستکش را
انتخاب نکرد، برای صرفه جویی در وقت و
جلوگیری از اذیت شدن زنان و خودش بوده،
اما باید گفت: کراهت دست دادن با لباس و
استحباب و ترک آن امری کاملاً روشن است،
زیرا انسان را از گناه و ریبه دور می دارد.

در بسیاری از موارد،
استدلال های نویسنده محترم
از استحکام کافی و دلایل
محکم عقلی و نقلی برخوردار
نیست، نیز به گفتار و نظریات
قوی و محکم روانشناسان

و حقوقدانان مسلمان

و غیر مسلمان

مستند نمی باشد.

نمی توان چگونگی بیعت با رسول خدا را فقط
از باب صرفه جویی در وقت و به زحمت
نیفتادن مردم توجیه کرد، زیرا صرفه جویی در
وقت و اذیت نشدن، در مورد بیعت مردان هم
وجود داشت، ولی مورد توجه قرار نگرفت، با
اینکه با توجه به شمار فراوان آنان بیشتر
موضوعیت پیدا می کرد و مورد نیاز بود. در
غدیر خم نیز این مطلب تکرار شد، با اینکه
صرفه جویی در وقت در آنجا به شدت مطرح
بود.

بنابراین جواز مصافحه زن و مرد با وجود
حائل، مکروه است و ذکر کراهت آن مناسبت
دارد بلکه لازم است.

۵ـ نویسنده محترم در صدد بیان
مظلومیت همیشگی زن و دفاع اسلام از
اوست، ولی متأسفانه خود با دخیل دانستن

نویسنده نه تنها پوشاندن
گردی صورت را بر زن لازم
نمی داند، بلکه با آوردن
حدیثی، نقاب را مذمت می کند.

حضرت حوا در فریب خوردن حضرت آدم و
آلت دست شیطان شدن حضرت حوا در گناه
نخستین، ناخواسته در ظلم به زن شریک
می شود، حال آنکه در جریان آدم و حوّا، فریب
به هر معنایی باشد ظهور آیات قرآن بیانگر
آن است که آن دو هر دو از شیطان فریب
خوردند و این گونه نبود که شیطان از طریق
حوا، با هم آدم را فریفته باشد. علامه
طباطبایی روایات دلالت کننده بر این مطلب
را از مطالب جعلی و اسرائیلیات می داند که
توسط یهودیان مسلمان نما مطابق با
اعتقادات خودشان گفته شده و آن را بین
مسلمانان رواج داده اند.

ایشان در بحث چندهمسری به همسر
اوّل پیشنهاد می دهد که اگر توان تحمل
چندهمسری شوهرش را ندارد و این وضع
برای او زجرآور است، طلاق بگیرد و خود را
نجات دهد! بدون اینکه به شوهر توصیه
کند اگر چندهمسری باعث گسیخته شدن
زندگی اوّل و رنجش زن نخست و فرزندانش
می شود، از خیر آن بگذرد!

در بخش دهم (زن در جامعه) ضمن بیان
حدیثی می گوید: «نگرانی راوی از فرزند دختر
نبوده بلکه زیادی دختران، او را پریشان کرده
بود. اگر چه گریز از این امر [زیادی دختران[
در آن زمان ممکن نبوده، ولی امروز بشر
می تواند با بررسی و آزمایش کامل زن و مرد و
برنامه ریزی غذایی و درمانی، از تولد دختران
پی در پی در خانواده و حتی در سطح جامعه
جلوگیری کند.» در اینجا نویسنده محترم به
طور غیر مستقیم زیادیِ دختران را امری
نامطلوب معرفی می کند و راه نجات از آن را
به افراد و جامعه گوشزد می نماید و این خود
تأیید همان مظلومیت همیشگی است که
توسط مدعیان طرفداری هم به کار گرفته
می شود، در حالی که در روایات به دارندگان
چند دختر، مژده داده شده و عکس رویکرد
فوق است. ارائه راه نجات از زایش دختران
زیاد در قالب جمله معترضه، با دفاع از زن
همخوانی ندارد.

۶ـ در بحث چندهمسری سعی فراوان
شده که چندزنی (تعدد زوجات) را طبیعی و
حتی موافق طبع زن و ترقی دهنده مرد و زن
در کمالات و … جلوه دهد و اصلاً به
اضطراری بودن این حکم و جهات روا
شمردن آن توجه نکرده، بلکه آن را حکم
عادی و طبیعی معرفی می کند، حتی اصل را
چندهمسری می داند و در این باره سعی بسیار
دارد، در حالی که بر خلاف ادعای نویسنده به
هیچ وجه چندهمسری با طبیعت زن سازگار
نیست. اسلام ضمن پذیرش تعدد زوجات
(به دلایل قوی از جمله زیادتر بودن زنان
آماده ازدواج نسبت به مردان در هر زمان،
مستلزم بودن عدم جواز چندزنی با محروم
شدن تعدادی زن از داشتن شوهر و نداشتن
راه مشروع برآورده کردن نیاز غریزی)
چندهمسری را امری مستحسن ذاتی و
مرغوب معرفی نمی کند. این گونه نیست که
تعدد نکاح، هم در مرد رشد و فعلیت کمالات
را آورد و هم زن بهره مند گردد!

اگر تعدد زوجات، مستحسنِ ذاتی بود و
سبب فعلیت یافتن کمالات می شد و …
پیامبران و اولیای خدا به انجام آن اصرار
می ورزیدند، در حالی که از غالب پیامبران
نامبرده شده در قرآن و روایات، بنا بر ظواهر
قرآن و حدیث، داشتن چندزنی گزارش نشده
است. پیامبر عظیم الشأنی مانند حضرت
ابراهیم(ع) فقط با ساره ازدواج می کند و در
آخر عمر (برای فرزنددار شدن و به اصرار
همسر اوّلش، نه برای تکامل یافتن و …) با
هاجر ازدواج می کند. پیامبر(ص) در تمام
دوران سیر و سلوک خود فقط یک همسر
داشت؛ فقط پس از درگذشت حضرت
خدیجه(س) و در دوران نبوت، در دهه آخر
عمرش به خاطر مصالح فراوان به امر خداوند
با زنانی دیگر ازدواج کرد و مسئله چندزنیِ
اختصاصی حضرت پیش آمد.

آری، بسیاری از پیامبران، امامان و اولیا
تعدد همسر داشته اند، ولی معرفی
چندهمسری به عنوان اقتضای نوعی، اصل،
کمال زا، فعلیت بخش به کمالات و … صحیح
نیست، چنانکه جهت اضطراری آن را ذکر
نکردن مناسب نمی باشد.

۷ـ در بحث چندهمسری برای رد اشکال
«مخالف طبع زن بودن چندهمسریِ مرد» به
ساره همسر حضرت ابراهیم(ع) نسبت حسد و
ظلم داده و مدعی شده است که چون
فرزنددار شدن هوویش و عقیم بودن خودش
را فهمید، نتوانست تاب بیاورد و ابراهیم(ع) را
آزرده و محدود ساخت و با هاجر رفتار خوشی
نداشت. نویسنده نمونه واضح تر چنین رفتاری
را به عایشه نسبت می دهد. قطعا رفتار عایشه
نسبت به رسول خدا، اطرافیانش و هووهایش
مصداق آشکار ستم بود. بنا بر گفته نویسنده
محترم، «ساره» نیز ظلمی البته در مراحل
پایین تر و خفیف تر انجام داده است، در حالی
که با دقت در آیات و روایات، جعلی بودن این
استنادها روشن می شود. «ساره» به بیان
صریح قرآن و روایات از اولین ایمان آورندگان
به حضرت ابراهیم(ع) بود. او را برای همسری
پذیرفته، همه اموال خود را به ایشان بخشید،
چنانکه همراه حضرت رنج هجرت و دوری از
وطن را تحمل کرده، در سیر و سلوک معنوی
به جایی رسیده که جزو «مُحَدَّث»ها شد (با
ملائکه صحبت کرد) و خداوند او را از اهل
بیت حضرت ابراهیم شمرده، نیز مشمول
رحمت و برکات خود دانسته. وی مادر حضرت
اسحاق و مادربزرگ یعقوب(ع) است و همه
پیامبران بنی اسرائیل از ذریه وی به شمار
می روند. بنابراین چنین بانوی گرانقدری توان
کنترل خود در مقابل حسد را که گونه ای از کفر
است دارد و هیچ گاه برای پیامبر خدا
محدود

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.