پاورپوینت کامل لبخند(چه کسی پنیر و قورباغه مرا خورد؟) ۳۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل لبخند(چه کسی پنیر و قورباغه مرا خورد؟) ۳۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل لبخند(چه کسی پنیر و قورباغه مرا خورد؟) ۳۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل لبخند(چه کسی پنیر و قورباغه مرا خورد؟) ۳۹ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۸۶
سلامی گرم و زنده و تمیز و شفاف و بسیار گرم و دلپذیر، حضور
خانواده محترم و بسیار مهربانم و حضور خواهر متشخص و خانواده دارم که به زودی
ما را به قصد خانه ای بزرگ و شیک و عالی ترک خواهد گفت. و از همین حالا قیدمان
را به طور کلی زده است.
امیدوارم حال همه در روزهای آخر سال و آغاز سال نو، خوب
بوده باشد و در آتش دوری من بسوزید و بسوزید. تا از راه رسیده و با یک تصمیم
ناگهانی برای خرید عید، آتش اشتیاق تان را خاموش بنمایم. از همین حالا هم بگویم
با هیچ وعده و وعید و قول و قرار از خواسته ام صرف نظر نکرده و پافشاری خواهم
کرد تا بالاخره به آرزوی دور و درازم برسم، چرا که همیشه به خاطر وجود کسی چون
تو یعنی غول بی شاخ و دمی به اسم خواهر بزرگ تر مجبور بودم به یک خرید جزئی
قناعت کنم و ناکام بمانم، اما در حال حاضر وقت خوشبختی فرا رسیده و دوران تلخ و
نابسامان قبل با ورود مرد شریف و بزرگواری به نام داماد خانواده به پایان رسید.
و دوران خوشی آمده و قرار است پول لباس عید تو را کس دیگری بپردازد. بالاخره
بعد از بیست سال زندگی و ناکامی در سن بیست و یک سالگی به آرزوی خود رسیدم و
بازار را به خانه خواهم آورد. البته همه اینها به یک شرط امکان پذیر است و آن
هم این است که مامان جان تمام پول ها و پس اندازهای پدر گرامی مان را صرف خرید
جهیزیه ناتمام تو نکند! به هر حال چه کنیم تا قبل از شوهر کردنت باید دست به
سوی آسمان ها می بردیم و از خدای مهربان، شوهری برایت طلب می کردیم، حالا هم که
به لطف خدا و دعای ما بیچارگان کسی پیدا شده و این بلای بزرگ را به جان خریده
باید دست به دعا شویم تا پولی هنگفت برسد و جهیزیه ات جور شود! حالا همه اینها
به کنار مگر این دعاها تمام می شوند، لابد بعد از عروسی هم هزار و یک هزینه
دیگر جفت و جور می شوند و خلاصه معلوم نیست کی دست از سرِ منِ آرزو به دل
برداری!
بگذریم! از خودت و وضعیت جدیدت بنویس و برای من درد و دل کن
هیچ مشکلی نیست من مثل یک سنگ صبور و مقاوم تمام حرف ها و ناراحتی هایت را
درمورد زندگی تازه ات می شنوم و از آنجا که بسیار دانا و عالم و با تجربه هستم
یاری ات می کنم تا از این مسابقه بزرگ و مقابله با مادرشوهر و خواهرشوهر موفق
بیرون بیایی! به هر حال همان طور که می دانی تاریخ زندگی سراسر زجر و سختی زنان
خانه دار پر است از خصومت این دو عنصر بی انصاف و البته کم نداریم زنان و
بانوان با اراده ای که توانسته اند در پیچ و خم های زندگی چنان همسر خود را
بسازند و آماده کنند که جای هیچ نوع دخالت برای آنها نگذارند و چه بسیارند آنها
که در این راه موفق و سربلند شده اند.
امیدوارم قانون اساسی کشورمان یعنی قانون مربوط به خانواده
احکامی مربوط به این دو نفر در دستور کارش بگنجاند تا همه نوعروس ها از جمله تو
خواهر خوبم از هر تهدید و ارعاب، مصون بمانید. هر چند فکر نمی کنم مادرشوهر تو
از آن دسته آدم ها باشد که با قانون بشود مهارش کرد چرا که در مهمانیِ بعد از
عقد تو چنان به مانتوی آبی و روسری کرم رنگ من چپ چپ نگاه می کرد که برای چند
لحظه گمان کردم من عروس این خانواده ام و رفته ام زیر ذره بین. از همین حالا هم
هشدارهایم را به تو گوشزد می کنم که اگر جلوی این دایه دلسوزتر از مادر را
نگیری، فردا به جای یک شوهر سه تا آقا بالا سر داری.
البته فکر نکنی قصدِ به تشویش انداختن ذهن کوچکت را دارم
خیر! من هیچ وقت در زندگی کسی دخالت نکرده و نمی کنم اما حواست باشد که این تو
بمیری از آن تو بمیری ها نیست و هزار جور فرق دارد. از ما گفتن بود حالا
می خواهی نشنیده بگیر و می خواهی عمل کن!
اما خیلی دوست دارم از وضعیت خانه و خانواده بدانم و اینکه
آقاجون برای عید امسال چه تدابیر امنیتی اندیشیده است و چند مغازه ارزان فروشی
را برای خرید عید در نظر دارد. احتمالاً منتظر برگشتن من است و می خواهد ببیند
آیا ذهن کودکانه من بعد از رفتن به دانشگاه، عید و خریدش را به خاطر می آورد یا
نه؟ اگر به خاطر آورد، که چند تکه جزئی و از همان مغازه های مورد نظرش خواهد
خرید، اگر هم به خاطر نیاورم که چه بهتر لابد پول لباس های عید مرا برای
جناب عالی دیگچه و دیزی می خرند. راستش را بخواهی دوست داشتم امسال را با یک
شاهکار فرهنگی ـ اقتصادی آغاز کنم و حسابی غافلگیرتان بنمایم اما از آنجا که
نتوانستم و نشد که فرهنگ بالای خودم را به شماها بنمایانم. از دو ماه قبل از
عید مبادرت به پس انداز نمودم و سعی کردم پول هایم را تا جایی که ممکن است کم
استفاده کرده و برای خرید عید ذخیره کنم تا هم لباس های خوبی خریداری کنم و هم
به این ترتیب جلوی حرف های بی کلاس مادرشوهر تو، بایستم و نشان بدهم که ما هم
در انتخاب رنگ ها و لباس ها سلیقه داریم اما کسی ما را نمی شناسد.
بله منیره جان! چقدر در راه خوابگاه و دانشگاه هوس می کردم
همبرگر با سس فرانسویِ فراوان بخورم اما چشم هایم را می بستم و همه چیز را
نادیده می گرفتم، چقدر با بچه ها به پارک و گردش و نمایشگاه نرفتم تا توانستم
شندرغاز جمع کنم و نقشه هایم را عملی کنم که نشد … افسوس که این قصه به این
زودی فراموشم نخواهد شد.
چند روز پیش مسئولان دانشگاه به خاطر درخواست اکثر
دانشجوهای خوابگاهی از خوابگاه ما دیدن کردند و به درد و دلمان پی بردند که
چقدر محیط خوابگاه آلوده و کثیف می باشد و احتیاج به یک خانه تکانی حسابی دارد.
بعدازظهر همان روز جلسه ای در سالن خوابگاه برگزار کردند و در آن قول دادند که
تا چند روز اخیر سالن، کتابخانه و آشپزخانه را خودشان بتکانند و اتاق ها را به
دانشجوها بسپارند و برای ایجاد انگیزه کار هم قول دادند هر اتاقی زودتر کار
مرتب شدنش تمام شد پس از اتمام دهه فجر، یک هدیه بسیار عالی دریافت کند. من هم
که تصمیم گرفته بودم از هر شرایطی برای رسیدن به وضعیت مطلوب استفاده کنم دست
به کار شدم یعنی راستش را بخواهی اول مثل لیلا و مونا و بقیه بچه ها به این
پیشنهاد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 