پاورپوینت کامل نجوای نیاز; مادرم الهه عشق ۳۵ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نجوای نیاز; مادرم الهه عشق ۳۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نجوای نیاز; مادرم الهه عشق ۳۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل نجوای نیاز; مادرم الهه عشق ۳۵ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۱۴

تقدیم به مادرم و همه مادرانی که همانند او مهربانند و دوست
داشتنی

درخشنده ترین ستاره آسمان عشق

ای بی همتا در بذل محبت

زیباترین واژه در کلام

دریای پر خروش احساس

چشمه جوشان محبت

مهربان ترین موجود هستی ام

مادرم!

دوست دارم دنیا دنیا سلام به تو هدیه کنم. عزیز جان و دل،
سلام و هزاران بار سلام. سلامی به گرمی آفتاب و به طراوت گل، چو بوی خوش
بهاران، سلامی به سبزی بهار، به زلالی چشمه سار، سلامی به صداقت عشق، به سخاوت
خورشید، سلامی مثل نرگس های باران خورده تازه صمیمی و معطر، اکنون که این نامه
را می نویسم از تو ای همیشه خوب، دورم و مشغول تحصیل در شهری دیگر هستم.

مادرم، نمی دانم چه بنویسم که هنوز از چشمانم نخوانده باشی،
ولی باور کن هر لحظه خنجر دوری ات مرا زخم می زند و نبض خاطراتم به یاد تو
می تپد.

شب و روز جدایی، از دوری ات دلتنگی می کنم و در تنهایی خود
می گریم؛ با تمام وجود و از ته قلبم.

امشب هم اشک می ریزم، به یاد تو و چشمان زیبایت. چشمانی که
لبریز از صمیمیت و صفا و تهی از بغض ها و کینه هاست. دلم می خواهد امشب در
مقابل دیدگان آرام بخش تو زانو بزنم. دلم می خواهد امشب در آغوشت رها بشوم و با
نوازش دستان مهربانت به خواب بروم … .

مادر عزیزم، از آن هنگام که تو را شناختم، دست نوازشگر تو
را بر روی سرم احساس کردم، دستی که تکیه گاه دستانم شد و به من راه رفتن آموخت.

دستی که در هنگام بیماری دستمال خیس بر سرم نهاد و دستی که
به درگاه خداوند بالا می رفت و شفای من را طلب می کرد.

دستی که وقتی بر سرم کشیده می شد با تمام کوچکی ام محبتش را
احساس می کردم. گرمای آن دستان، شفابخش وجودم بود.

زمانی را به یاد می آورم که کودکی نوپا بودم تازه کلمات در
دهانم جان می گرفتند. مادر نازنین و خوبم، چه تلاش هایی که تو نکردی تا مرا با
واژه پدر مانوس کنی و هر وقت یک مرد (دوست داشتنی و مهربان چون تو) را می دیدم
که در دستانش نان امید بود و بر لبانش پیام شادی ناخودآگاه واژه پدر در لبانم
جاری می شد و می دانم بارقه امیدی در چشمان غایب پدرم جرقه می زد و من مغرور و
سرفراز از اینکه توانسته بودم او را راضی کنم … .

مادرم، ای مهربان ترین، چه شب هایی که من و تو تنها به سر
بردیم و با هم چه راز و نیازها که نکردیم … .

وقتی دست های نیازم به سوی تو دراز می شد احساس گرم و
مطبوعی سراسر بدنم را فرا می گرفت. وقتی دلم با نگاه پر از محبتت می لرزید،
وقتی که انگشتان زجر کشیده ات لابه لای موهایم می لغزید، وقتی با صدای خنده ام
می خندیدی و با های های گریه ام اشک می ریختی، من می ماندم و صفایت که خدایا
قلب مادر چقدر بزرگ است.

مادرم ای مینای محبت، وقتی که دست هایت را با دستانم
می فشردم به خاطر شیارهای دستت چه غصه هایی که نمی خوردم. تنها به این آرزو
دل خوش بودم که روزی بتوانم تمام محبت هایت را جبران کنم.

مادر، تمام لحظه های کودکی ام در تو خلاصه می شود. با اینکه
دیگر کودک نیستم ولی بدون تو احساس تنهایی می کنم و با تو آرامش می یابم. من
هنوز هم در کنار تو کوچکم و به محبت و راهمنایی هایت نیازمندم.

مادرم، معنای محبت را در چشمانت خوانده ام، مفهوم گذشت را
در وجودت دیده ام و تپش قلبت را برای خود یافته ام. در طول زندگی نه چندان
طولانی ام هیچ انسانی را به پاکی و مهربانی تو ندیده ام. هیچ شانه ای را
مطمئن تر از شانه های تو ندیده ام که سر بر آن بگذارم و در دلتنگی هایم اشک
بریزم.

هیچ قلبی را امن تر از قلب تو نیافته ام که اسرارم را برایش
فاش کنم و هیچ دستی را نوازشگرتر از دست های تو نیافته ام تا بوسه بر آن دهم.

مادرم، دوستت دارم که مرا در جان خود پروده ای و با تحمل
دردی جانکاه به دنیا آورده ای و از شیره جانت تغذیه ام کردی و برای بزرگ کردنم
از جان شیرینت مایه گذاشتی …

عزیز جانم، تو در سراسر زندگی ام جریان داری، در تمامی
افق هایی که به من ختم می شود لحظاتی که دلگیرم و زمانی که به محبت نیاز دارم،
هنگامی که آرزومندم و زمانی که غمگینم.

تویی تمام وجودم، تویی که با تمام وجود محبتت را نثارم
کرده ای و می کنی.

تو همانی هستی که مهرت را بی دریغ همچون باران های شمالی هر
روز، هر ساعت و هر دقیقه بر روحم می بخشی.

ای اسوه صبر و تقوا و ای الگوی مهر و محبت، مادرم، دوستت
دارم، عاشقانه دوستت دارم.

بگذار از مهربانی نگاهت سخن بگویم و از بزرگواری دستانت.

ای مادر دوست دارم زیباترین واژه ها را در کنار هم بنشانم و
با زنجیر مهر و عاطفه آنها را پیوند دهم تا رساترین و لطیف ترین جملات بشود و
آن گاه آن را به تو هدیه کنم.

ای مادر، ای همیشه خوب من! تو مفهوم بهاری، از دهانت یاس
می روید، تو به زیبایی زیباترین غزل عاشقانه ای. عطر تو که باشد از تمام
یاس های معطر عشق لبریزم.

بگو چگونه تو را که لطافت محض هستی، بازگو کنم؟ به راستی
قلب مهربانت را که در سینه پر مهرت پنهان شده، رخسار زیبایت که در زیر
تازیانه های زندگی پرچین و چروک شده، چشمان نازنیت که در زیر غبار زندگی خمار
گشته و گیسوان سیاهت را که طوفان زندگی پریشان کرده و سفید شده، چگونه توصیف
کنم؟

ای گل بی همتای زندگی ام، سراسر وجودم از وجود بیکرانت
لبریز است. تو بهترین مادر دنیا هستی و من بی نهایت دوستت دارم. قلبم برایت
می تپد و هر نفسم انعکاس صدای توست. باور کن تو را به وسعت تمام قلبم دوست
دارم.

ای مادر، ای تمام هستی ام، ای پری روی رو