پاورپوینت کامل یک هشتم;به یاد هشت شهید گمنام خفته بر بلندای پارک کوهستانی مشهد ۱۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل یک هشتم;به یاد هشت شهید گمنام خفته بر بلندای پارک کوهستانی مشهد ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یک هشتم;به یاد هشت شهید گمنام خفته بر بلندای پارک کوهستانی مشهد ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل یک هشتم;به یاد هشت شهید گمنام خفته بر بلندای پارک کوهستانی مشهد ۱۳ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۰۲
ـ اوناها … اون جاست …
از شیشه جلوی اتوبوس، فوّاره وسط پارک کوهسنگی را به ملیکا
نشان می دهم، گردن درازی می کند، فوّاره بالا و پایین می رود …
عروسکش را برمی دارد، جلوتر از ما می دود به سمت فوّاره.
بالاتر از آب، زیرانداز را می کشیم درست زیر درخت سپیداری که سایه درخت دیگری
پایش افتاده است. فوّاره وسط استخر را از پشت رنگین کمانی که پیدا و ناپیدا
می شود، می بینم. مرغابی های توی آب سر و صدای غریبی به راه انداخته اند.
ـ همین جا بود، ها! … تو این هوا چای نبات می چسبه!
مونس دنبال نبات می گردد، ملیکا پاهایش را دراز کرده،
عروسکش را گذاشته روی پاهایش.
ـ هیس! نی نی م داره می خوابه! هیس!
دستم را به درخت می گیرم و بلند می شوم، مونس نگاهم می کند.
ـ الان می آم … یه سر برم بالا …
مونس نفسش را بیرون می دهد.
ـ اگه می خوای دستت را در بیار، اذیت نشی!
به دست راستم نگاه می کنم که همیشه با خودم این طرف و آن
طرف می کشمش.
ملیکا می گوید: «هیس نی نی م خوابه!»
می خندم، مونس دنبال نباتش می گردد، به طرف کوه می روم.
سایه کوه ـ تا آنجا که وسعش می رسد ـ پارک را پوشانده است.
ملیکا پشتش به من است، دارد برای عروسکش لالایی می خواند.
مونس به درخت تکیه داده است. آرام کفش هایم را در می آورم … .
مونس فلاکس را برمی دارد چایی می ریزد روی نبات، چایی بخار
می کند. می نشینم. لیوان را جلویم می گذارد. صدای خرد شدن نبات داخل لیوان را
می شنوم. هنوز نفس می زنم.
ـ رفته بودی بالا؟
نگاه می کنم به نبات درون لیوان. فکر می کنم یک هشتمش باقی
مانده، مابقی توی چایی حل شده است. ملیکا لیوانش را برمی دارد. عروسکش را
خوابانده است.
ـ بابایی! اون بالا کیه؟
قاشق درون لیوانش را می چرخاند.
ـ مامانی می گه، قهرمانای جنگن … راست می گه؟ راست می گه
بابایی؟
به مونس نگاه می کنم. شانه می اندازد. نگاه می کنم به نبات
درون لیوان، که دارد ذره ذره حل می شود.
می گویم: «از اون بالا آدما قد مورچن!»
مونس به چشم هایم خیره می شود. ملیکا چای نباتش را
برمی دارد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 