پاورپوینت کامل بازشناسی جایگاه زن در اندیشه دینی ۸۸ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بازشناسی جایگاه زن در اندیشه دینی ۸۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بازشناسی جایگاه زن در اندیشه دینی ۸۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

---

بخشی از متن پاورپوینت کامل بازشناسی جایگاه زن در اندیشه دینی ۸۸ اسلاید در PowerPoint :

>

۵۲

زنان نیمی از پیکره اجتماع هستند، جامعه برای باروری و
پویایی در زمینه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی طبعا نیازمند نیروی عظیم زنان و
مادران است. هر فرد براساس حق طبیعی و انسانی خود، حق دخالت در تعیین سرنوشت
خود و جامعه اش را داراست. بنابراین زنان علاوه بر ایفای نقش خانوادگی باید در
جامعه حضوری فعال و مؤثر داشته باشند تا به نوبه خود در رهیافت سیاسی، اجتماعی
و اقتصادی و فرهنگی جامعه تأثیرگذار باشند.

مشارکت زنان در تصمیم گیری ها و استفاده از آراء افکار و
اندیشه های آنان سبب می شود که آنان از حالت انفعالی خارج شده و به صورت یک
عنصر فعال در عرصه های اجتماعی ظاهر شوند، همچنین زنان برای پرورش استعدادهای
خود، باید به عرصه ها و سطوح مختلف مسئولیت ها گام بگذارند، جامعه به نیرو و
توان همگان نیازمند است و هر گونه ضعف و اهمال در ایفای نقش های محوله ولو در
مقیاس کوچک، می تواند جامعه را دچار ضعف و نابسامانی سازد.

ضرورت بازیابی هویت اسلامی زن

بدون تردید ظهور اسلام و تعالیم سعادتبخش آن مهم ترین واقعه
در طول تاریخ، حیات زن بوده است زیرا اسلام جایگاهی رفیع و هویتی والا برای
زنان به ارمغان آورده است. در تبیین عمق تحولی که به واسطه تعالیم اسلام در
موقعیت و مقام زن ایجاد شده، ضرورت شکوفاسازی شخصیت زن و خودباوری و بازیابی
هویت اسلامی وی بسیار با اهمیت می نماید و بی توجهی به آن موجب خودباختگی، حیرت
و سرگردانی خواهد شد.

فرهنگ های مختلف خواه ناخواه، در ارتباط نزدیک با یکدیگر و
تحت تأثیر متقابل هستند، بنابراین شناخت ارزش ها و اصالت های دینی و ملی بسیار
حائز اهمیت است و باید شرایطی را فراهم آورد تا زن مسلمان ایرانی، قبل از هر
چیز به شناخت صحیح و کاملی از معیارهای اسلامی و ملی دست یابد.

باید تلاش شود که زن مسلمان از پایگاه دینی و ملی خود در
همه زمینه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، علمی و … حضوری قوی و پیشرو داشته
باشد تا بدین طریق الگویی برای سایر زنان در سراسر دنیا باشد، زن مسلمان ایرانی
زمانی در بازیابی هویت خود موفق خواه شد که سمبل پیشرفت، ترقی و انسانیت باشد.

جنبش آزادی زنان در تئوری فمنیسم

برخی جریانات فکری، برای اجتماعی نشان دادن زنان با تکیه بر
قواعد و معیارهای غیر دینی، سعی دارند با تمسک به رویدادهای تاریخی و معاصر،
نوعی انحراف را ترویج دهند و به مدد آن به توسعه اندیشه های غربی نظیر جریانات
فمینستی بپردازند.

البته این جریانات و جنبش ها از زمان ظهورشان در عرصه جهان
تا به حال فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذاشته و تنوع و تعدد فراوانی
یافته اند و نظریات بسیاری نیز حول آنها از سوی صاحبنظران و کارشناسان مطرح
گشته است که طرح همه آنها از حوصله و هدف این نوشتار خارج است اما به طور کلی و
صرف نظر از شاخ و برگ های فراوانی که در این رابطه وجود دارد می توان گفت که
جریان فمینیستی از نظر تاریخی، از قرن نوزدهم و به عنوان نهضت آزادی زن در
جوامع سرمایه داری به وجود آمد. پیدایش این جریان در واقع نتیجه زنان علاوه بر ایفای نقش خانوادگی باید در جامعه حضوری فعال و مؤثر داشته باشندتا به نوبه خود در رهیافت سیاسی،اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تأثیرگذار باشند.

انحطاط وضع زن در اثر انقلاب صنعتی و تحولات بعد از آن و
نیز بی اعتنایی به نقش اجتماعی و سیاسی در کشورهای غربی زنان بود. هر چند از
قرن هفدهم به بعد می توان مکتوبات فراوانی را سراغ گرفت که مسائل زنان را مطرح
کرده و خواهان تغییر وضع زن شده اند، اما قرن نوزدهم اوج این دعوت است. دلیل
امر این است که در این زمان، تغییر وضع زنان در قالب خواسته های مشخص تبلور
یافته بود و از پشتوانه یک حرکت اجتماعی نیرومند نیز برخوردار بود.

این گرایش ها در آغاز می کوشیدند تا از طریق دست یافتن به
ضمانت های قانونی برای زنان در اموری نظیر شرایط کار، حقوق سیاسی و … وضعیت
موجود را تغییر بدهند. جنبش زنان در مسیر تحول خود در قرن بیستم از درخواست
ضمانت های قانونی به ترویج افکار افراطی درباره زن و نقش و رابطه او با مرد
تحول یافت. بدین طریق جنبش آزادی زن، به تئوری فمینیسم تبدیل شد. (باید توجه
داشت که معمولاً در اصطلاح «جنبش آزادی زن» و «فمنیسم» به صورت مترادف بکار
می روند اما در حقیقت فمینیسم به معنی «زن محوری» است و جنبش آزادی زن به عنوان
یک بخش اجتماعی، زن را جزیی از جامعه می بیند و می کوشد تا در درون جامعه از
حقوق او دفاع کند. فمینیسم، زن را موجودی خارج از جامعه می بیند، گویی زن
موجودی قائم به ذات، منفصل از مرد و از نظر وجودی متضاد و در حال جدال با مرد
است.

تحلیل و بررسی راهکارهای جریان فمنیسم برای رهایی زنان

هدف اصلی و اولیه جنبش زنان در غرب این بود که به همگان
نشان دهد و بقبولاند که زن در جامعه نقشی ورای

باید تلاش شود که زن مسلمان

از پایگاه دینی و ملی خود

در همه زمینه های اجتماعی،

سیاسی، فرهنگی، علمی و …

حضوری قوی و پیشرو داشته باشد

تا بدین طریق الگویی برای سایر زنان

در سراسر دنیا باشد.

نقش مادر خانواده را دارد، این جنبش در آخرین حد خود به
آنجا رسید که نقش مردانه برای زنان دست و پا کند، بدین معنا که برای رهایی از
سلطه مردان، الگویی ارائه داد که در آن زن می بایست از مردان تقلید می کرد تا
رها شود، این پیروی از الگوهای مردانه ـ یعنی آزاد بودن و مثل مرد فکر کردن ـ
جنبش زنان را به «فمنیسم» یعنی جایی سوق داد که ارزش لازم را از اصالت زنانه
گرفت، در حقیقت، نظریه فمینیستی از دو زاویه به مسائل زنان می نگرد:

۱ـ نگرش آسیب شناسانه به مسائل زنان در طول تاریخ که هسته
مرکزی آن نظام پدرشاهی و نارسایی ها و بی عدالتی های ناشی از آن می باشد. این
نگاه در واقع شکل دهنده همه نظریات فمینیستی می باشد.

۲ـ نگرش راه حل طلبانه برای رهایی از سلطه پدرشاهی، این
روش ها، بر محور آزادی کامل و مطلق زن از هر گونه تشخص و ویژگی خاصی است که
طبیعت، دین و ساختارهای تجربه شده خانواده و جامعه و روابط بین زن و مرد ارائه
می دهد. طبق این ایده و نگرش، مادری، همسری، روابط طبیعی جنسی، ساختار خانواده
و مذهب و … همه و همه از درجه اعتبار ساقط است و پیداست که نتیجه به آنجا
می انجامد که زن به امید بازآفرینی صورت ها و نقش های جدید از هر یک از نهادها
و روابط مذکور، به قلع و قمع کلیه ارزش ها و حقیقت ها اقدام می کند و در واقع
بر هویت واقعی خود خط بطلان می کشد. و چه مظلومیتی از این بالاتر که زن، خود به
انکار هویت واقعی خویش برخیزد و تمام عواطف، ویژگی ها و ظرفیت های ویژه ای را
که نظام خلقت در وجود او به ودیعه نهاده است زیر پا بگذارد و جامعه بشری را نیز
از خصایص منحصر به فرد خود بی بهره سازد.

با تبلیغات زیادی که از سوی فمینیست ها صورت می گیرد،
عده ای از زنان بی اطلاع و یا کم اطلاع، جذب این اندیشه های غربی می گردند و
دچار نوعی خودباختگی شده و منحل در آن تفکر می شوند.

بی شک اولین گام در جهت زدودن حالت خودباختگی و نیل به
خودباوری، بررسی علل و ریشه یابی خودباختگی است، اهمیت این امر به ویژه زمانی
که فرهنگ خودی از غنا و پشتوانه کافی برخوردار است، دو چندان می شود، چرا که در
مورد فرهنگ های ضعیف و بی ریشه پیداست که همین ضعف و یا بی ریشه بودن، بهترین و
مهم ترین عامل خودباختگی است، اما یک فرهنگ غنی که مبتنی بر اندیشه ای والا و
مترقی است چرا باید در مواجهه با سایر فرهنگ ها در موضع ضعف قرار بگیرد؟ در
پاسخ باید گفت که بخش عمده این نقیصه و مشکل ناشی از ضعف و سستی خود مسلمانان
است که متأسفانه از اصالت های فرهنگی خود و از اندیشه های مترقی دین خویش فاصله
گرفته اند، استاد شهید مطهری در یکی از آثار خود به نقل از یکی از متفکران
اسلامی می گوید: «غرب وقتی که از دین خود یعنی مسیحیت (تحریف شده فاصله گرفت،
تولدی مجدد یافت و از دوران رنسانس به بعد، دوره رشد و شکوفایی تمدن مادی خود
را آغاز کرد، اما مسلمان ها از زمانی که از

دین خود فاصله گرفتند رو به انحطاط و سقوط گذاشتند علت امر
هم کاملاً روشن است پیشرفت غرب به این خاطر بود که مسیحیت تحریف شده ای که توسط
کلیسا تبلیغ و ترویج می شد، تنها عامل تنبلی و رخوت و عقب ماندگی بود و طبعا
پشت کردن به آن می توانست زمینه رشد و ترقی و پیشرفت را فراهم آورد اما در طرف
مقابل، انحطاط و سقوط مسلمانان بدین سبب بود که اسلام برخلاف مسیحیت، دین
پیشرفت و ترقی، آن هم در تمام ابعاد مادی و معنوی بود و مسلمانان تا زمانی که
به ارزش های اصیل دینی خود توجه داشتند در تمام زمینه ها سرآمد بودند، اما با
پشت کردن به اسلام و غفلت از اصالت های خویش رو به فتور و افول گذاشتند.»

عامل دیگری که بر روند خودباختگی مسلمین مؤثر افتاد و شتاب
آن را بیشتر کرد، تلاش های همه جانبه و حساب شده استعمار برای مسخ هویت سایر
جوامع و به ویژه جوامع اسلامی بود. استعمار به منظور حفظ و تداوم برتری خود،
ملت ها را تعمدا دچار خودباختگی کرد، ارزش های بومی، ملی و دینی آنها را لگدمال
و منکوب نمود و تمام اصالت های آنها را بی ارزش و بی اعتبار کرد.

تحقیری که استعمار، این چنین در حق ملل دیگر روا داشت به
حدی مؤثر افتاد که هنوز هم در برخی موارد یادآوری اصالت های بومی و ملی و مذهبی
برای انسان غیر غربی موجب سرافکندگی می شود و لذا سعی دارد که هر چه بیشتر و

برخی جریانات فکری،

برای اجتماعی نشان دادن زنان

با تکیه بر قواعد و معیارهای غیر دینی،

سعی دارند با تمسک به

رویدادهای تاریخی و معاصر،

نوعی انحراف را ترویج دهند

و به مدد آن به توسعه اندیشه های غربی

نظیر جریانات فمینستی بپردازند.

به انحاء مختلف، در شکل و شمایل ملل مغرب زمین در جامعه
ظاهر شود تا متمدن و پیشرفته محسوب شود و انگ غیر متمدن بودن و بربریت نخورد.

البته صرف نظر از مسئله کرامت و حرمت زن در جامعه که سخت
مورد تأکید اسلام است، این موضوع که زن باید در جامعه، حضوری فعال داشته باشد و
نقش مؤثری در جامعه ایفا کند نیز، با بیان های مختلفی در خلال تعالیم دینی مطرح
شده است زنان نیز همچون مردان حق دارند تا انتخابگر باشند و موافقت یا مخالفت
خود را با نظام حاکم ابراز دارند و هر گاه حاکمیت جامعه، حاکمیت کفر و ظلم
باشد، زنان نیز مجاز و بلکه موظف به مبارزه هستند، زنان نیز مانند مردان و
براساس ضرورت، حق و وظیفه هجرت و جهاد فی سبیل اللّه را دارند، حق مزبور باعث
می شود تا زنان نیز در قبال جامعه و حاکمیت آن احساس مسئولیت نمایند. در قرآن
کریم، آیات فراوانی در رابطه با موقعیت و وظایف اجتماعی زنان آمده است که از
جمله آنها، آیه مربوط به بیعت زنان با حضرت نبی اکرم(ص) می باشد که امری کاملاً
سیاسی و با توجه به موقعیت زمانی بسیار حائز اهمیت بوده است.

«یا ایهاالنبی اذا جاءک المؤمنات یبایعنک علی ان لایشرکن
باللّه شیئا و لایسرقن و لایزنین و لایقتلن اولادهن و لایأتین ببهتان یفترینه
بین ایدیهن و ارجلهن و لایعصینک فی معروف فبایعهن و استغفر لهن اللّه
ان اللّه غفور رحیم؛

ای پیامبر، چون زنان با ایمان نزد تو آیند که (با این شرط) با تو بیعت کنند که
چیزی را با خدا شریک نسازند، و زنا نکنند، و فرزندان خود را نکشند، و بچه های
حرام زاده ای را که پس

تحقیری که استعمار،

این چنین در حق ملل دیگر روا داشت

به حدی مؤثر افتاد

که هنوز هم در برخی موارد

یادآوری اصالت های بومی

و ملی و مذهبی برای انسان غیر غربی

موجب سرافکندگی می شود

و لذا سعی دارد که هر چه بیشتر

و به انحاء مختلف،

در شکل و شمایل ملل مغرب زمین

در جامعه ظاهر شود

تا متمدن و پیشرفته محسوب شود

و انگ غیر متمدن بودن و بربریت نخورد.

انداخته اند با بهتان (و حیله) به شوهر نبندند، و در (کار)
نیک از تو نافرمانی نکنند، با آنان بیعت کن و از خدا برای آنان آمرزش بخواه،
زیرا خداوند آمرزنده مهربان است.»

در سوره مبارکه توبه نیز، جنبه دیگری از حیات سیاسی و
اجتماعی زنان که عبارت است از «حق نظارت و سرپرستی» و «امر به معروف و نهی از
منکر» مورد توجه قرار گرفته است. آیه ۷۱ این سوره می فرماید: «والمؤمنون و
المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر؛

بعضی از زنان و مردان مؤمن اولیاء و سرپرستان بعضی دیگرند،
امر به معروف می کنند و نهی از منکر می نمایند.»

در مورد مبارزه با ستمگران و زورمداران هم که همواره
تداعی کننده مبارزه مردان بوده است، قرآن از مبارزات زنان نیز یاد می کند.

در مجموع، مسلم است که اسلام موقعیت و منزلت ویژه ای برای
زن در خصوص نقش آفرینی در جامعه قائل است و اگر چه برخی ضرورت ها و همچنین
ویژگی ها و توانایی ها، آنها را از برخی امور معاف شمرده است. اما در همه حال،
خواستار حضور قوی و مؤثر آنها در صحنه حیات اجتماعی می باشد.

این نگاه، نگاه عادلانه و معتدل اسلام است که به دور از
افراط و تفریط است زیرا در مقابل نگاه انحرافی فمینیستی، برخی در حالت تفریط
هیچ هویتی را برای زنان قائل نیستند. برخلاف این نگاه متحجرانه در تعالیم دینی،
دستورات فراوانی مبنی بر حفظ حرمت و کرامت زن در جامعه به چشم می خورد که
نشان دهنده، به رسمیت شناختن مقام انسانی و اجتماعی زن می باشد زیرا در نقطه
مقابل این دیدگاه، در جوامعی که زن را موجودی انسانی نمی دانستند و یا او را در
نازل ترین درجه انسان بودن تلقی می کردند، هیچ گونه حرمت و اعتبار اجتماعی هم
برای وی قائل نبودند و هر گونه رفتار ناپسندی را با زن مباح می شمردند. اما
اسلام به سختی با این نحوه نگرش مقابله کرد و تمام مراتب حرمت و احترام اجتماعی
را برای زن و مرد یکسان مطرح نمود. در سوره مبارکه احزاب، قرآن مسئله