پاورپوینت کامل نگاهی به زندگی و شخصیت علامه شهید حاج آقا مصطفی خمینی ۶۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نگاهی به زندگی و شخصیت علامه شهید حاج آقا مصطفی خمینی ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به زندگی و شخصیت علامه شهید حاج آقا مصطفی خمینی ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به زندگی و شخصیت علامه شهید حاج آقا مصطفی خمینی ۶۱ اسلاید در PowerPoint :
>
۲۲
روز اول آبان سالگرد شهادت فرزند عزیز و بزرگوار امام
راحل(ره) فقیه مجاهد آیت اللّه حاج آقا مصطفی خمینی است. او که سال ها در کنار
پدر بزرگوارش با رژیم طاغوت مبارزه کرد و در شرایط سخت دوران ستم شاهی در همه
جا در کنار پدر بود. حتی در تبعید به ترکیه و عراق نیز وی را تنها نگذاشت و
سختی ها و مرارت های زندان های طاغوت و نیز روزگار غربت و تبعیدی در بندر
دورافتاده بورسا در ترکیه و سال های طولانی تبعید امام در عراق را با آغوش باز
تحمل کرد و با همه وجود از پدر و استاد و مرادش امام خمینی(ره) حمایت کرد.
شهید مصطفی خمینی در شرایط خاص حوزه نجف در آن روزگار، با
تیزهوشی و درایت کامل در یاری امام و انقلاب می کوشید و زحمات زیادی برای به
بارنشستن درخت انقلاب کشید ولی درست در آستانه به راه افتادن خیزش ها و
قیام های مردمی در گوشه و کنار ایران و در شرایطی که پایه های قدرت نظام منحوص
شاهنشاهی با فریادهای کوبنده تکبیر، یکی پس از دیگری فرو می ریخت و شواهد و
قرائن همه نویددهنده نزدیک شدن پیروزی بر طاغوت بود، ناگاه چشم از جهان فروبست
و به دیدار معبود شتافت و خبر درگذشت وی در میان بهت و حیرت همگان در همه جا
پخش شد. او پیش از آن سابقه مریضی و ناخوشی نداشت و کاملاً سالم بود لذا بسیاری
انگشت اتهام را به طرف ساواک شاه که در انجام دسیسه ها و توطئه ها و قتل های
مرموز ید طولایی داشت، دراز می کردند و معتقد بودند وی توسط ساواک مظلومانه به
شهادت رسیده است. هر چه بود فقدان حاج آقا مصطفی ضایعه بزرگ و جبران ناپذیری
برای حوزه های علمیه و شخص امام خمینی(ره) بود، زیرا وی در آن دوره حساس
مبازراتی که سخت به نیروهای مورد اعتماد و توانمند نیازمند بود این گوهر
ارزشمند را از دست داد.
انتشار خبر شهادت وی در روزهای نخست آبان سال ۱۳۵۶ به
تظاهرات خیابانی و اعتراضات مردم که به بهانه های مختلف بر ضد رژیم طاغوت
برگزار می شد، دامن زد. برگزاری مجلس ختم آن مرحوم در مسجد اعظم قم فرصتی بود
تا روحانیون انقلابی مخالفت خود را با رژیم طاغوت آشکارا بیان کنند، سخنرانی
تند و صریح و شعارهای کوبنده، انبوه جمعیت طلاب و روحانیون که همه مسجد اعظم را
پر کرده بود، حرکت انقلاب را وارد مرحله جدیدی کرد و موج جدیدی از اعتراضات را
در شهرهای مختلف در پی داشت.
در حقیقت شهادت حاج آقا مصطفی خشم مردم انقلابی را شعله ور
ساخت و تقریباً سلسله نشست ها و راهپیمایی ها و تظاهرات خیابانی علیه رژیم
پهلوی از آن پس پیوسته ادامه یافت و روز به روز بر شدت مبارزات افزوده شد تا کم
کم اعتراضات و راهپیمایی های مردم که با سخنرانی ها و پیام های امام هدایت و
جهت دهی می شد، سرتاسر کشور را فرا گرفت و سرانجام یکسال بعد یعنی در بهمن سال
۱۳۵۷، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و بساط طاغوت برچیده شد. بر این اساس شهادت
حاج آقا مصطفی تأثیر بسزایی در پیروزی انقلاب داشت و به حق باید گفت آن شهید
عزیز و والامقام «اسماعیل انقلاب بود» که در راه خدا قربان شد. خداوند روح
مطهرش را با اجداد طاهرینش محشور فرماید و به همه ما توفیق بهره گیری از
اندیشه های اخلاقی عرفانی آن بزرگوار عنایت فرماید.
اکنون مناسب دیدیم در سی امین سالگرد شهادت آن بزرگوار،
شمه ای از زندگی وی را از زبان مادر، همسر و خواهرانش و خانواده معزز امام
خمینی(ره) بشنویم و برخی دیدگاههای بلند اخلاقی عرفانی و نصایح و
دستورالعمل های اخلاقی و نیز نحوه سلوک و رفتار وی در خانه و خانواده را فرا
روی خوانندگان گرامی قرار دهیم.
ساده زیستی و زندگی زاهدانه
علامه شهید آیت اللّه حاج آقا سیدمصطفی خمینی بسیار ساده
زندگی می کرد، لباس ساده می پوشید، از تجمّل گرایی و اسراف کاری دوری می گزید،
در گرمای پنجاه درجه نجف با اتوبوس به مسافرت می رفت با آنکه می توانست با
سواری برود و حتی ماشین دربستی کرایه کند.
با وجود آنکه از جانب پدرش وکیل بود وجوهاتی را که مردم به
امام می دادند، بعد از تبعید امام به وی تحویل می دادند، از نظر شرعی می توانست
از آن به اندازه نیاز خود برداشت کند ولی این کار را نمی کرد، سختی ها را تحمّل
می نمود لیکن در وجوهاتی که به او می سپردند، هیچ گونه تصرفی نمی کرد روزی که
او را به ترکیه تبعید کردند، هیچ پولی به همراه نداشت. شب را که در باشگاه
نخست وزیری گذرانید با پافشاری و اصرار ساواک یکی از بستگان را به آنجا
فراخواند و مبلغ صد تومان از وی قرض گرفت آنگاه که از ایران تبعید گردید به
بقال سر کوچه، داروخانه و حتی حمّامی محل بدهکار بود؛ در آخرین نامه ای که قبل
از حرکت به ترکیه خطاب به مادر بزرگوار خود نوشته آورده است:
مبلغ یکصد تومان از خانم بدرالسادات (از بستگان) گرفتم که
به ایشان خواهید پرداخت، ضمناً عرض کنم که حساب آقای طهماسبی که قریب چهارصد
تومان می باشد و حساب داروخانه که چیز مختصری است و حمام ارم که آن هم چیز
مختصری است بفرمائید که لطف کنند!
در پاسخ به بازجویی های ساواک شاه پیرامون دارایی های خود
آورده است: من خودم چیزی که ارتزاق به آن بشود ندارم ولی مقداری کتاب و اشیاء
منزل دارم که متعلّق به خودم است که از طرف آقای والد و یا دوستان به عنوان
هدیه به من داده شده است و منزلی که در آن سکونت دارم اجاره است که اجاره آن را
ابوی می پردازد.
مرحوم حاج آقا سیدمصطفی به دنیا اعتنایی نداشت و برای آن ارزشی قائل نبود، در
فراز یکی از نوشته های عارفانه اش آمده است این نشئه دنیا نسبت به ارواح پاک
چون طوطی و زاغ است، به گفته روشن بینان خرقه تهی ساختن به از مصاحبت ناجنس
(است).
خواهرش فریده مصطفوی گفته است: قبل از سال ۱۳۴۲ ش یک زندگی
معمولی طلبگی داشت بعد از اینکه به ترکیه تبعید شد، امکانات بیشتری برایش فراهم
گردید با این حال زیّ طلبگی خود را فراموش نکرد، در نجف در یک منزل با ۴۵ متر
مربع مساحت در محله ای به نام هویش که به فاصله کمی از منزل امام قرار داشت
زندگی می کرد، با اینکه به طلبه های این شهر، شهریه می داد و می توانست خودش
وضع بهتری داشته باشد، دنبال جمع آوری اموال دنیا نرفت، از دنیا بریده و به
دنبال توسعه آن نبود، اصولاً روی مادّیت حساب نمی کرد، وقتی پولی به دستش
می رسید در خرج کردن آن دقت می نمود و سخت می گرفت، لذا گاهی با ایشان بحث
می کردیم که چطور نمی خواهد مثلاً ده تومان بیش از آنچه سلیقه ایشان یا نظر شرع
است، خرج گردد.
او از آغاز جوانی زندگی بدون تکلّف را پیش گرفت و تا پایان زندگی بر این نهج و
روال باقی ماند و هیچ گاه حوادث روزگار زهد او را دستخوش تحوّل نساخت،
آیت اللّه فاضل لنکرانی در این باره گفته است: از آن زمانی که شخصیت پدر
بزرگوارشان برای جامعه روشن نبود یعنی قبل از شروع مبارزه و بعد از آن در روحیه
این برادر عزیزمان هیچ فرقی مشاهده نشد و خودش را یک طلبه به حساب می آورد، ما
با چند نفر موفق شدیم به زیارت عتبات مقدسه عراق و بعد هم زیارت امام بزرگوار و
این برادر عزیزمان برویم و مجالس و محافلی با ایشان داشتیم، هیچ وضع زندگی او
تغییر نکرده بود، همان زندگی قم را داشت بلکه متوسط تر و ساده تر و از نظر
اثاث، لباس و غذا یک طلبه به تمام معنا بود.
مقام والای علمی و اخلاقی
حاج آقا مصطفی نه از آن بابت که فرزند امام بود، برای پدر
عزیز و گرامی بود، بلکه بخاطر استعداد، لیاقت، شخصیت و مقام علمی، معنوی و
عرفانی و تقوایی که مورد اتکای امام بود، از توجه ویژه مرحوم والدش برخوردار
بود. امام به طور فوق العاده ای به این فرزند ارشدش علاقه داشت و در او یک
شخصیت علمی بسیار متعالی و برجستگی های اعتقادی و اخلاقی بالایی را می دید و
دریافته بود که او نیز مانند خودش فانی فی اللّه و محو در هدف است، ادب و
اخلاص فرزند، پدر را شیفته می کرد، مهم تر از همه اینکه وی قبل از آنکه فرزند
باشد، رفیق، دوست و مأنوس امام بود و بین آن دو رابطه ای
صمیمی وجود داشت. امام مدتی را به تنهایی در بورسا (یکی از
بنادر ترکیه) در تبعید بسر می برد و آن دوران تنهایی و غربت سخت ایشان را آزرده
ساخته بود اگر چه امام هیچ گاه از این رنج چیزی ابراز ننمود، در آن مدت، حضور
فرزند صمیمی، دلبند، فهمیده و دانشمندشان مغتنم بود و این باعث گردید که
حاج آقا مصطفی تأثیر عاطفی بسیاری روی پدر بگذارد، او مدافع، خدمتکار و حتی
آشپز پدر بود، لباس های ایشان را می شست و مونس و غمخوارش بود.
والده مکرّمه اش گفته است: مصطفی مرا بسیار دوست داشت و آقا را خیلی مطیع بود و
او را بسیار احترام می کرد و دوست داشت محبتش را ابراز کند، آقا هم به وی خیلی
احترام می گذاشت به ما می گفت ناهار نخورید تا مصطفی بیاید، حتی پایش را جلو او
دراز نمی کرد وقتی متوجه شد قدرت استنباط منابع فقهی را دارد در سنین جوانی به
وی اجازه اجتهاد داد.
مصطفی نه فقط به پدرش احترام می گذاشت بلکه خیلی در سلامتی
و خوراک امام مراقبت می کرد و چون کسالتی
برایش بوجود می آمد، فوراً پزشک را خبر می کرد. مقیّد بود
هر روز یا یک روز در میان بیاید و با آقا بنشیند و صحبت کند، به طور کلی این
پدر و پسر با هم خیلی رفیق بودند و به هم علاقه داشتند مرگ مصطفی هم آقا را
خیلی ناراحت کرد.
امام، مصطفی را «نور بصر» خویش و قوت قلب خود دانست. و در پاسخ به تسلیت یکی از
نویسندگان نوشت: امید داشتم که این مرحوم شخصی خدمت گزار و سودمند برای اسلام و
مسلمین باشد.
امام موقعی ک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 