پاورپوینت کامل خورشیدی که هرگز خاموش نمی شود ۱۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خورشیدی که هرگز خاموش نمی شود ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خورشیدی که هرگز خاموش نمی شود ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل خورشیدی که هرگز خاموش نمی شود ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۰

امروز به دیدار تو می آیم، امروز می خواهم کمی با تو درد دل کنم، بنشینم و از آن روزهای پر خاطره سخن بگویم. از دلم و از آنچه که قلبم را به طپش وامی دارد حرف بزنم. دوست دارم در کنار تو باشم و درد دوری تو را با خودت تقسیم کنم.

هر بار که از دور گنبد طلایی مرقدت را می بینم، با خودم نام تو را که بر افق ایران درخشان است زمزمه می کنم، تو را می خوانم که همچنان عزیز و بزرگ در خاطر هر ایرانی می درخشی.

هر سال که بوی خرداد از انتهای بهار می وزد، خاطرات سفر تو را زنده می کنم، نه من که همه آزادمردان و آزادزنان غیور با یاد تو همنوا می شوند و من خوب می دانم از عشق و محبت و ارادت به تو ذره ای کم نشده و عطر پاکی و پارسایی تو هنوز هوای کشورم را خوشبو می کند.

آری پدر شفیق و دلسوز کشورم، هنوز هم به احترام قلب بزرگت و به حرمت آنچه برای ایران و مسلمانان آرزو داشتی، لباس سیاه عروج تو را به تن می کنیم، چرا که می دانیم تو هم در این روز لباس عزا بر تن داشتی و عجب حکایت پرشوری دارد، لباس سیاهی که سال های پیش از سفرت بر تن مسلمانان و ایران آزاد برازنده تر از لباس بندگی دیدی و سرانجام هم در همان روزهای پرشور خاطرات مبارزه بود که بار سفر بستی تا بتوانی به یاران و هم رزمانت ملحق شوی.

خرداد ماه بود سال چهل و دو! ایران در تب و تاب بود تا بتواند خود را از ورطه بندگی و بی هویتی نجات بخشد. از هر گوشه فریاد دادخواهی بلند بود و هر فریادی با ظلم و ستم و شکنجه شاهنشاهی خاموش می شد.

مردم ظلم و ستم زیاد دیده بودند اما این بار رنگ و روی این بی غیرتی و فساد فرق داشت. ناگهان بوی خون از مدرسه فیضیه که محل درس و بحث بزرگان و دین داران بود به همه جای ایران رسید، صدای شکستن حرمت مدرسه دین اسلام و بندگان مخلص خدا گوش همه را نوازش داد. وقتی از بالای ساختمان مدرسه فیضیه روح بلند طلبه ها به آسمان می رفت و جسم شان به زمین می افتاد و یا عاشقان حق و حقیقت با خون خود وضوی عشق می گرفتند و به دیدار خدا می شتافتند، گویی در کام هر مسلمان زهر می ریزند. اما این خبر با قلب سرشار از درد تو سودایی دگر داشت. این اندوه و غم از دست رفتن حرمت مسلمانی را می شد در صد